ای‌کاش این سنت ادامه پیدا می‌کرد/ تعزیه؛ هنری ماندگار
کد خبر: 3747155
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۳

ای‌کاش این سنت ادامه پیدا می‌کرد/ تعزیه؛ هنری ماندگار

گروه اجتماعی‌ ــ در این ایام که هر کوی و برزن راوی غربت بی‌انتهای خاندان رسول‌الله است و هر کسی به نحوی علاقه و عشق خود را به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و خاندان و اصحاب فداکارش نشان می‌دهد، دیگر کسی تعزیه را برای بیان مظلومیت‌های ابا‌عبدالله(ع) انتخاب نمی‌کند و چه غریبانه این سنت به فراموشی سپرده می‌شود.

راننده عاشق سوژه شد!

به گزارش ایکنا از قزوین، در این ایام که هر کوی و برزن راوی غربت بی‌انتهای خاندان رسول‌الله است و هر کسی به نحوی علاقه و عشق خود را به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و خاندان و اصحاب فداکارش نشان می‌دهد می‌توان به جایگاه هنر والای شبیه‌خوانی و تعزیه که تجسم وقايع قيام مظلومانه امام سوم شيعيان در صحرای كربلاست پی برد.
هنری که در آن روایتی از ابرمردانی است که بیرق آزادی را تا ابد برافراشته‌اند و عالی‌ترین عواطف انسانی را برای دل‌شکستگان حسینی در حسینیه‌ها، مساجد و تکایا به نمایش می‌گذارند.
در این میان نام قزوین به سبب داشتن قدمتی کهن در عرصه نمایش دینی و مذهبی تعزیه و شبیه‌خوانی در فرهنگ ایرانی ـ شیعی در کشور می‌درخشد و تعزیه‌خوانانی شاخص و اهل ذوق در سراسر استان نقش‌هایی از نمایش واقعه عاشورا را با بهره از ابزار موسیقی، شعر و نمایش در قالب نسخه‌های تعزیه برای مخاطبی که دلش آماده پذیرش است اجرا می‌کنند تا سوگواره‌ای منظوم برگرفته از پیام‌های عاشورا را در این قالب تعزیه ارائه و بازآفرینی کنند همین امر موجب شده تا نام قزوین به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کانون‌های تعزیه‌خوانی در کشور مطرح شود.

راننده عاشق تعزیه سوژه ایکنا شد

آنچه موجب نگارش این گزارش شد مشاهده یک راننده اهل‌دل بود. وقتی سوار آژانس شدم راننده‌ای مسن با محاسنی سفید را دیدم که با عشق بسیار به صدای لوح‌فشرده تعزیه‌خوانی گوش فرا می‌داد و گاهی نیز زیر لب اشعار آن را زمزمه می‌کرد.
دیدن این عشق و علاقه راننده آژانس به صدای تعزیه موجب شد تا باب گفت‌وگو را با وی باز کنم و از وی درخصوص تعزیه‌ای که گوش می‌دهد پرسیدم. گفت دخترم این صدای تعزیه‌ای است که 20 سال پیش خوانده‌ شده اما هنوز تازه و بکر است. هر زمان که این صدا را می‌شنوم گویی خود را در فضای اجرای این تعزیه می‌بینم و بار دیگر لذت وافر آن برایم تجدید می‌شود.
وی به پیشکسوتان نامی هنر تعزیه در استان که می‌شناسد اشاره و بیان می‌کند: استاد غلامعلی ایوبی، مرحوم احمد گیوه‌کش‌ها و مرحوم رضا مشایخی از جمله تعزیه‌خوانانی بنام روستای «زرجه بستان» بودند که بسیار با حس و حال نسخه‌ها را می‌خواندند. آقای غلامعلی ایوبی پیرمردی 80 ساله است اما صدایش مانند یک جوان 40 ساله با‌نشاط و پرانرژی است و در حال حاضر هم در ورزشگاه مرحوم تختی قزوین به همراه دیگر تعزیه‌خوانان در حال اجرای برنامه هستند.
این شهروند قزوینی با لهجه شیرین خود به اجرای تعزیه در گذشته اشاره و بیان می‌کند: در زمان اجرای تعزیه مردان در یک‌سو و زنان در طرف دیگر نظاره‌گر هنرنمایی هنرمندان می‌شدند. گاهی نیز جمعیت چنان بوده که عده زیادی نیز تا آخر برنامه ایستاده نظاره‌گر تعزیه می‌شدند و از آن لذت می‌بردند. نقش ریش‌سفیدان هم در مدیریت برنامه‌ها بسیار پررنگ بود و همه به احترام آن‌ها تلاش می‌کردند تا نظم را در مدت اجرای تعزیه که گاه تا ساعت‌ها طول می‌کشید، رعایت کنند.

گریه شمر بر مظلومت امام حسین(ع)

وی ادامه می‌دهد: گاهی چنان در نقش خود فرو می‌رفتند که همه باور می‌کردند و تحت تأثیر قرار می‌گرفتند چنان چه گویی خود را در صحرای کربلا و ظهر روز عاشورا می‌دیدند. البته خود کسانی که در نقش‌های مخالف و اشقیا حاضر می‌شوند به‌ویژه مخالف‌خان‌ها هم گاهی طاقت نمی‌آورند برای مثال یادم هست یک‌بار کسی که نقش شمر را بازی می‌کرد در صحنه‌ای که می‌باید امام حسین(ع) را شهید می‌کرد نتوانست طاقت بیاورد و چنان گریه کرد که همه تحت تأثیر او و یا حسین گفتن‌هایش بلند شده و با گریه و مویه ذکر حسین را بلند سر می‌دادند. یک‌بار هم بعد از شهادت حضرت علی‌اکبر کسی که نقش شمر را داشت لباس خود را تغییر داد و در جمع کسانی که با استغاثه امام حسین(ع) مبنی بر «جوانان بنی‌هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید» برای یاری امام خود آمده بودند حاضر شد. این‌ها قشنگی تعزیه است و همیشه در ذهنم می‌ماند.
این راننده قزوینی چنان با آب‌وتاب از تعزیه می‌گوید که حس می‌کنم خود نیز تعزیه‌خوان است. از او می‌پرسم خودتان هم اجرا داشته‌اید؟ می‌خندد و می‌گوید نه اما آن‌قدر به تعزیه علاقه دارم که تقریباً اکثر نسخه‌های آن را از حفظ هستم و برای خود زمزمه می‌کنم. آنگاه با صدای تعزیه‌خوان که تعزیه حضرت عباس(ع) را می‌خواند همنوایی می‌کند:
«دختر بی‌صبر و تابم شد خموش
ای سکینه جان چرا رفتی ز هوش
خوب سقایی شدم در کربلا
خوب آب آورده‌ام بهر شما
یا شود فردا دو دست از من جدا
یا بیارم آب از بهر شما
رو سر بالین بابایت حسین
آب نوش ای قمری باغ حسین»

ای کاش نسل الان هم تعزیه را ادامه می دادند
وی با یادی از رواج تعزیه به‌صورت نسل به نسل در میان تعزیه‌خوانان بیان می‌کند: تعزیه‌خوانان اغلب به دلیل سابقه اجرای تعزیه در خانواده‌هایشان وارد این هنر اصیل می‌شدند و از کودکی در نقش‌های مختلف نسخه می‌خواندند، چنان برای این کار اشتیاق داشتند که همه متون را حفظ می‌کردند. ای‌کاش این سنت قشنگ هنوز هم ادامه پیدا می‌کرد.
هم‌نشینی با این راننده مهربان قزوینی سفری به یادماندنی را برایم رقم زد. سفری از روزهای شکوه تعزیه در گذشته تا روزگار فعلی آن. گفت و شنودمان در طول مسیر چنان دل‌نشین بود که متوجه گذر زمان و رسیدن به مقصد نشدم و بعد از پیاده شدن و خداحافظی با وی تازه یادم آمد که نامش را نپرسیدم! 

گزارش از رقیه ملاحسنی

captcha