حجتالاسلام علویمهر عنوان کرد:
الفاظ قرآن بر خلاف دیدگاه معتقدان به تاریخمندی حجیت دارد/ بیضابطه بودن دعاوی ابوزید
گروه حوزههای علمیه: عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) ضمن متعارض دانستن دعاوی مربوط به تاریخمندی قرآن کریم گفت: الفاظ قرآن کریم بر خلاف دیدگاه معتقدان به تاریخمندی، حجیت دارد.
حجتالاسلام والمسلمین حسین علویمهر، عضو هیئت علمی و مدیر گروه تفسیر و علوم قرآن جامعةالمصطفی(ص) در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با اشاره به طرح بحث «تاریخمندی» قرآن از سوی برخی افراد در داخل کشور با بیان اینکه بحث تاریخمندی از قرن نوزده به طور جدی در آلمان مطرح شد گفت: این قرن از یک طرف قرنی ضد تاریخمندی است، زیرا کانت و دکارت و به ویژه پیروان آنان اندیشهای ضد تاریخی داشتند و از جهت دیگر عدهای به مقابله با این ضدیت برخاستند، به همین جهت در آثار برخی اندیشمندان قرن هیجدهم مباحث تاریخمندی مطرح میشود. برخی متکلمان و فلاسفه دین در غرب مانند «هرش» معتقدند که از یک متن دو نوع فهم وجود دارد فهمی که مربوط به دوره نزول و صدور آن متن بوده است که در دوره معاصر هیچ کارآیی ندارد و یک فهم مربوط به هر دوره است که فهمی متغیر از متن است. حامد ابوزید نیز این تفکر را دنبال کرده و یک قسم را مربوط به دوره نزول قرآن میداند و معتقد است که عمده آیات قرآن کریم این طور هستند و از دید وی، جن، ازدواج متعدد، شیطان، حجاب و ... مربوط به دوره معاصر پیامبر(ص) است.
علوی مهر عنوان کرد: برخی افراد در داخل کشور نیز بسیاری از آیات قرآن را ناظر به این مسئله میدانند و مثال مواجهه نمرود و حضرت ابراهیم را شاهد مثال میآورند و فرمایش قرآن مبنی براینکه خدای ابراهیم خورشید را از مشرق میآورد به معنای متحرک بودن قرآن و تناقض آن با علم معاصر معرفی میکنند. این افراد همچنین مباحث عرفانی قرآن را نمیپذیرند زیرا تنها به جنبههای ظاهری قرآن نظر دارند و به آن اکتفا کردهاند و همین نوع نگاه سبب ناکارآمد نشان دادن قرآن در دوره بعد از نزول میشود.
علوی مهر با اشاره به معنای تاریخمندی عنوان کرد: برای تاریخمندی معناهای متفاوتی از دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی بیان شده است؛ برخی گفتهاند تاریخمندی به معنای نقش تاریخ و فرهنگ عصر نزول در فهم و تفسیر است که این دیدگاه در نظریه تفسیر بیانی مطرح میشود که امین خولی و عایشه بنت الشاطی از بنیانگذاران تفسیر بیانی به معنای جدید در مصر هستند. این نوع تفسیر مراحلی دارد و یک مرحله آن، نقش تاریخ و فرهنگ عصر نزول در فهم و تفسیر است، مثلا نسبت به واژه «سماء» در عصر نزول چه فهمی داشتهاند؟ افزون بر آن، این موضوع در بحث اسباب نزول جایگاه ویژهای میتواند داشته باشد که یکی از فواید سبب نزول، فهم و تفسیر بهتر آیات است.
عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) بیان کرد: نقش زمان و مکان در استنباط و فهم آیات از دیگر تعاریفی است که برای این کار ارایه دادهاند یعنی هر زمان اقتضائات خاص خود را دارد و ویژگیهای هر زمان در فهم و استنباط مفسر و مجتهد تأثیرگذار است. در یک زمان ممکن است حکمی برای موضوعی حرمت و در زمان دیگر به خاطر مصالحی حکم به حلیت تغییر پیدا کند. این نوع مصلحت حاکم بر احکام اولیه است مانند حفظ اصل اسلام که بر هر واجب دیگری تقدم دارد مثلا اگر رفتن به حج واجب، در یک زمان باعث تضعیف اصل اسلام شود، حج از وجوب میافتد.
استاد حوزه علمیه با اشاره مجدد به دیدگاه هرش درباره تاریخمندی ادامه داد: وی معتقد است که هر نص و متنی و حتی هر موضوع دیگر پس از مدتی که از صدور و زمان آن گذشته باشد بیشتر قابل فهم است، یعنی هر نصی در زمانهای بعد بهتر از زمان خود قابل فهم است.
این قرآنپژوه با اشاره به دیدگاه نصر حامد ابوزید درباره معنای تاریخمندی با بیان اینکه برخی از نصوص قرآنی تنها شواهد تاریخی هستند و در زمانهای بعد اعتباری ندارد و تنها محصول زمان و فرهنگ زمان خود است افزود: دیدگاه دیگر مربوط به فهمهای متفاوت از یک متن است که هر متنی در زمان صدور خود یک معنا دارد اما در زمانهای بعد به استنباط مفسر بستگی دارد و فهمها میتواند متغیر باشد.
علوی مهر با اشاره به زمینه تاریخی فهم متون بیان کرد: مهمترین زمینه تاریخی فهم، رابطه متن با زمان صدور آن است بنابراین مفسر باید به زمان و تاریخ گذشته برگردد و خود را در آن زمان میان مخاطبان متن قرار دهد این همان موضوعاتی است که به طور عموم در مباحث علوم قرآنی شامل سبب و شأن نزول فضا و جو نزول بحث میشود.
حجت نبودن فهم گذشتگان از متون دینی
علویمهر با اشاره به اصولی که در زمینه تاریخی فهم موثرند با بیان اینکه فهم مخاطبان نخستین مانند صحابه و تابعان لازم است اظهار کرد: بدون تردید باید به فهم مخاطبان نخستین مراجعه کرد و این بی تأثیر در فهم مفسر نیست و چه بسا فهم را دقیقتر کند اما آیا این فهم برای مفسر دارای حجت است؟ فهم مخاطبان نخستین برای مفسر متن حجت نیست، اگر چه قرینهای برای فهم میتواند باشد زیرا چه بسا مفسر متن مطالبی را بفهمد که مخاطبان نخستین آن را نفهمیده باشند یا اساسا اشتباه درک کرده باشند.
علویمهر با بیان اینکه ظاهر معانی الفاظ برای مخاطب و شنونده حجت است، گفت: ظاهر معنای هر متنی به ویژه ظواهر کتاب آسمانی و روایات رسیده از ائمه معصومین (ع) نیز برای مخاطب حجیت دارد، مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن معنای ظاهری آورده شود. افزون بر آن، برای فهم هر متن و الفاظ آن در معنای ویژه خود، اصلی به نام «اصالة الظهور» مقرر شده است که هر گونه احتمال خلاف ظاهر را مردود و غیر قابل اعتنا میداند. مفسران نیز برای فهم آیات قرآن به همین حجیت ظواهر استدلال کردهاند. از طرف دیگر پیامبر اسلام (ص) نیز برای تفهیم این کتاب آسمانی از همین شیوه معروف که میان عقلای عالم پسندیده است استفاده کرده و شیوه جدید را اختراع نکرد. بنابراین فهم و برداشتی از اندیشه هرمنوتیک قابل پذیرش است که با ظاهر متن سازگار باشد چراکه هر برداشتی اگرچه مخالف ظاهر متن هم باشد، از نظر مفسران و دانشمندان اسلامی که مبتنی به عقلانیت فهم متون است مردود خواهد بود.
حجیت ظواهر الفاظ قرآن
وی با بیان اینکه برای برداشت از یک متن، راه معتبر و اصول و قوانینی نیز وجود دارد که یکی از مهمترین آنها حجیت ظواهر الفاظ هر متن است، افزود: بنابراین تفاوت «معنا» و «مفهوم» در بحث ما دو جنبه انفکاکناپذیر دارد. نخست آنکه «معنا» تاریخمند است، یعنی بدون شناخت دقیق از بافت زبانی و بافت فرهنگی اجتماعی نمیتوان آن را به دست آورد، اما فحوا اگر چه از معنا جدا نیست و با آن همراه و در پایه آن مبتنی است، اما عصری است، یعنی محصول دورانی غیر از دوره نص است. جنبه دوم در تفاوت معنا و فحوا، اینکه معنا تا اندازهای از ثبات نسبی برخوردار است، اما فحوا، با تغییر افقهای قرائت، تغییر و پویایی مییابد هر چند ارتباط آن با معنا سبب میشود که حرکت و تغییر آن روشمند و منضبط شود.
وی با تاکید بر اینکه هرش و ابوزید و ... قائل به تاریخ مندی هستند گفت: این اندیشه همراه با تقسیمبندیهای نصوص و مثالهایی که ابوزید از مفاهیم قرآنی مطرح کرده باعث شده است تا مخالفان، او را به چالش بکشانند. او مسئله نصف بودن ارث زن نسبت به مرد را مربوط به زمان نزول و مرتبط به عصر جاهلیت میداند که هیچ ارزش و شأنیتی برای زن قائل نبودند. وی یک تقسیمبندی سه بعدی برای نصوص نیز مطرح کرده یعنی نصوصی که فقط شواهد تاریخیاند؛ نصوصی که قابل تأویل مجازیاند و نصوصی که با تکیه بر فحوا قابل گسترشاند. وی میگوید پدیدههایی مانند بردهداری و بنده و کنیز مربوط به تاریخ نزول است و رشد و تطور تاریخی احکام آن، ملغی شده است و نه میتوان به هیچ یک از دلالتهای پیشیتن تمسک کرد و نه سودمند است که مقصود یا فحوای دیدگاه اسلامی را مثلاً درباره بردهداری مورد تمسک قرار داهیم مگر انکه این کار صرفاً استشهاد تاریخی باشد.
تعارض در کلام معتقدان به تاریخمندی
وی گفت: آخرین مثال ابو زید، مسئله ربا است که به اعتقاد او قرآن کریم از جمله در آیات 275 تا 280 سوره بقره تنها ربای موجود در فرهنگ جاهلی و یهودی را که نزولخواری صرف و ظلم فاحش بود حرام دانسته است و این نصوص به سود و فواید اقتصادی که امروزه در علم اقتصاد و بانکداری مطرح است هیچ اشارهای ندارد. اساسیترین مشکل این نظریه تعارض در ایدئولوژی ارائه شده در آن است، چراکه از یک طرف خود را پایبند به تاریخمندی متن دانسته که مختص به زمان نزول است و از طرف دیگر متن را منطبق با زمانها و مکانهای مختلف و قابل برداشتهای مختلف نیز میدانند.
وی ادامه داد: طرفدارن نظریه فوق، معیار مشخصی برای تفکیک مدلولها و نصوص طرح نکردهاند اگرچه افرادی مانند ابوزید بر اساس یافتههای هرمنوتیک برای حل این مشکل یک تقسیمبندی سه بعدی که گذشت قائل شدهاند اما این تقسیمبندی سه گانه به علت ضابطهمند نبودن مصادیق آن، مشکل اساسی را حل نکرده و قاعدهای که بتوان موارد آن را متمایز کرد ارائه نکردهاند.
بیضابطه بودن اندیشههای ابوزید
این محقق قرآنی با بیان اینکه در نتیجه بی ضابطه بودن این تقسیم نیز باعث سردرگمی اندیشههای علمی خواهد شد یادآوری کرد: در زبانشناسی قرآن، آیاتی وجود دارد که لفظ خاص و مربوط به مورد خاص هستند که قابل انطباق بر شخص دیگری نیست.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) با بیان اینکه از اصول هرمنوتیک جدید که ارتباط کامل با تاریخمندی متون دارد جدایی بین «دین» و «تفکر دینی» است گفت: این اصل میگوید: «دین» به عنوان یک مجموعه از نصوص مقدس که از نظر تاریخی ثابت، و مختص به زمان معین منقضی شده است و تفکر دینی همان اجتهادهای بشری در فهم متون دینی و تاویل آن است. بنابراین، این تفکر دینی است که پاسخگوی نیازهای هر زمان است و میتوان آن را در زمانها و مکانهای مختلف جای داد، به خلاف «دین» که پویایی ندارد و مربوط به زمان و تاریخ نزول است که فرهنگ و نیازهای آن منقضی شده است.
هر اندیشه تفسیری بیانگیر لایهای از دین است
علوی مهر در نقد این مسئله بیان کرد: بی تردید اجتهادها و دیدگاههای مختلف مجتهدان و فقیهان هر زمان و نقد اندیشههای گذشتگان و طرح برخی از اندیشههای نو، پاسخگوی نیازهای زمان است ولی این هم دین و تفکر دینی است اگر بر اساس شرایط اجتهاد باشد و اگر بر اساس شرایط نباشد، نه دین است و نه تفکر دینی و از آنجا که تقلید کردن برای مجتهد و مفسر حرام است باید خود توانایی نظریهپردازی داشته باشد. هر اندیشه تفسیری و اجتهادی، بیانگر لایهای از دین است؛ یعنی دین و متون دین دارای لایههای زیادی هستند که در ظاهر کوچک به نظر می رسند ولی وقتی شکافته شوند مسائل در آن نهفته است و این را میتوان بر مسئله باطن قرآن نیز منطبق کرد که دستیابی از راه صحیح به آن، رسیدن به لایههای عمیق و باطن آن است.