مبحث اعجازشناسی یا اعجازپژوهی اگرچه امری گسترده و وسیع است ولی پیش از ورود به آن نیاز به یک نقشه راه دارد؛ به بیان دیگر یک مقدمه مهمتر از متن وجود دارد که باید به چند پرسش اساسی پاسخ داد. پرسش نخست اینکه اساسا مراد ما از اعجاز چیست و به چه چیزهایی میتوان اعجاز گفت؟
نکته دوم سخن از کارامدی است؛ اعجازشناسی قرآن کریم در چه جهتی کارامد است؟ آیا نقش و کارکرد آن در گذشته با امروز متفاوت نیست؟ آیا آنچه مردم در گذشته در جستجوی آن بودند با آنچه امروز مطرح میشود یکسان است؟
درباره پرسش نخست نظریات متعددی مطرح شده است. گونهها و جلوههای متعددی از اعجاز مطرح کردهاند. حقیقتا هم قرآن کریم با هزار جلوه برون آمده است که هر کسی در آن نگاه کند بتواند خدایی بودن آن را ببیند.
ولی در هر دوره یک جنبه برجسته میشود. در یک دوره اعجازهای ادبی و بلاغی خیلی مطرح شدند. شاید همین مسئله باعث شد که در قرن 4 و 5 نظریه عجیب صرفه مطرح شود آن هم از سمت افراد بزرگی چون شیخ مفید و سیدمرتضی. چرا این اتفاق رخ داد و واکنشی به چه چیزی بود؟
معجزه انبیا گذشته عمدتا با نگاه مادی بود ولی معجزه نبی اکرم(ص) ابدی است و باید برای تمام انسانها، دورانها و شرایط پاسخگو باشد، فراگیر، فرازمانی و فراقومیتی باشد. بنابراین قرآن برای هر انسانی با هر زبان و نگاهی باید اعجاز باشد؛ بنابراین به تمام ابعاد باید بتواند بپردازد و محتوا و مفاهیمی را داشته باشد که هر متخصصی با تخصص خود که به اینها مراجعه کرد، در مقابل عظمت قرآن خاضع شود. ولی بیش از ۸۰ جلوه اعجازی برای قرآن مطرح است.
در دورههایی نیز بحث اعجازهای علمی داغ میشود. البته تمام نظریات معتقد به انحصارگرایی در وجوه اعجاز نیستند ولی مهمترین جلوه اعجاز را در یک نکته مطرح میکنند. بحث بر سر این نیست که که کدام گونه حقیقی است یا نه و یا حتی به کدام گونه باید به شکل جدیتر پرداخت؟ سوال اصلی این است که مخاطبان این اعجازها چه کسانی هستند؟ آیا همه افراد میتوانند این نوع اعجاز را درک کنند یا مقدمات مراحل دیگری میخواهد؟
یک سوی تمام وجوه اعجازی اثبات حقانیت قرآن است. بله، بسیاری از گونههای اعجازی ادعای اثبات این حقانیت را دارند و به نوعی بیان میکنند وجه اعجازی کدام است. اما بدون اینکه بخواهیم وارد بررسی و تحلیل آنها بشویم، نیاز عصر ما و اولویت امروز ما در چیست؟ برای درک بهتر این مسئله و رهنمایی بهتر به سمت پاسخ آن، روایت معروفی از امام هادی(ع) را بازخوانی میکنیم.
ابن سکیت، یکی از ائمه ادب در دوره عباسی، از امام هادی (علیه السلام) درباره چرایی تفاوتهای معجزه حضرت موسی، حضرت عیسی و رسول اکرم (ص) پرسید، حضرت به مقتضیات زمان حضرت موسی (فن سحر و ساحری)، حضرت عیسی (ع) (بیماریهای مزمن و بیعلاج) و حضرت محمد (ص) (خطبهها و اشعار فصیح و بلیغ) اشاره و آنها را تبیین کردند. پس از این توضیحات ابن سکیت میپرسد: «فما الحجة علی الخلق الیوم»؟ یعنی: امروز حجت بر مردم چیست؟ یعنی با آنکه حضرت به وجه اعجازی قرآن در زمان پیامبر(ص) اشاره فرمودند، باز ابن سکیت از حجت برای امروز مردم سوال میکند. حضرت در این زمینه پاسخ فرمودند: «العقل، یعرف به الصادق علی الله فیصدقه و الکاذب علی الله فیکذبه؛ عقل است که به وسیله آن هر کس بر خدا راست گوید شناخته میشود و تصدیق خواهد شد و هر کس بر خدا دروغ بندد نیز شناسایی میشود و تکذیب میگردد».
اکنون این سؤال مطرح میشود که حجت امروز بر مردم چیست؟ آیا سوال امروز جوان ایرانی بیشتر بر این است که قرآن کتاب خداست یا اینکه آیا این کتاب برای امروز من هم کارامد است؟ آیا این کتاب بهروز است و برای امروز من حرف دارد؟ اساسا جدا از اینکه مردم قرآن را وحی بدانند یا خیر، چه وجه اعجازی آنها را به سوی مدعای قرآن و معارف آن میکشاند.
شاید این پرسش موهم خروج از بحث اعجاز باشد. حال آنکه پرسش از کارکرد اعجاز و فلسفه اعجازپژوهی است. به نظر نگارنده بهترین وجه اعجاز، اعجازی است که هم حقانیت قرآن کریم را اثبات کند و هم بعد هدایتگری داشته باشد. وجهه اعجازی برای امروز ما کارامد است که علاوه بر اینکه اثبات میکند قرآن کتاب خداست، ثابت نماید که که قرآن کارامد است.
قرآن هم در مقام ادعا کتاب خداست و هم در مدعا و محتوای آموزههایش هدایتگری را طرح میکند. هم ادعا دارد که «هدی للناس» و «هدی للمتقین» است و هم دستاورد عمل به آموزههایش هدایت است. البته مباحثی در زمینه اعجاز تشریعی مطرح شده است که تا حدودی مفید است ولی تلاش برای اثبات کارامدی قرآن در شرایط روز خدمتی متفاوت به قرآن کریم در عصر کنونی است.
زمان رسول خدا(ص) تنها بخشی از آنها اجرا شد و باعث تحول در جامعه شد ولی نظامهای قرآنی هم قابلیت اجرا دارد و هم توان تحولسازی در جامعه، مخاطب و هدف را به دنبال دارد.
به عنوان نمونه در تاریخ اسلام از بزرگترین جلوههای اثرگذاری فرهنگ دینی، اثر فرهنگ قرآن بر تحولات اقتصادی و اجتماعی صدر اسلام و تغییرات آن نسبت به دوران جاهلیت است که میتوان آنرا از مصادیق اعجاز برونقرآنی برشمرد. از آن بالاتر بررسی سطح اثرگذاری و قابلیتهای نهفته در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی قرآن کریم است که با وجود پیشرفت فناوریها و تغیر شرایط همچنان کارامد و جهانشمول است و ابعاد معنوی و اخروی انسان را همزمان تکامل میبخشد.
ممکن است این مسئله پیش بیاید که خوب قرآن برای آن دوران اعجاز داشت ولی امروز ما را مدرنیته میسازد. این سؤال اساسی مطرح است که تازهشدگی جهان معاصر اسلامی ایرانی از جمله بروزیافت در الگوی پیشرفت، وامدار چه پایههای نظری است؟ ما در این پایهها کاستی داریم و حتی در مقابله ما با تفکرات مهاجم نیز منفعل هستیم و آسانترین روش حل را برگزیدهایم یعنی اینکه هر چه از بیرون میرسد، واگذاری این مرکزیت پارادایمی به نقطه مرکزی آموزههای هدایتبخش قرآنی و بهرهمندی از عترت ضرورت دارد.
بنابراین چه در رویکردهای تحقیقاتی در اعجازپژوهی و چه در عرصههای تبلیغی باید به کارکردشناسی اعجاز قرآن توجه ویژه داشت و قرآن را به عنوان متنی وحیانی، کارامد و فرازمانی و مکانی معرفی نمود.
پارسائیان، دانشآموخته دکتری قرآن و حدیث