به گزارش ایکنا از خوزستان، یکی از بهترین اتفاقات ماه خدا، این است که بیشتر از همیشه فرصت درنگ روبه روی معانی و کلماتی را داریم که میشود گفت سرراستترین نشانیها به سمت خود و خدایمان هستند.
یکی از این نشانیهای سرراست دعای خوب ابوحمزه ثمالی است، وقتی خوب در سطور این دعا و فرازهایش نگاه میکنی، میبینی این کلمهها همه تلاششان این است که همه چیز را بگذارند سر جای خود. ما را از بلندی مقام خدایی که برای خودمان فرض گرفتهایم، پایین بیاورد و در جای بندگی مستقرمان کند. اندازه قدمهایی که میتوانیم برداریم، وسعمان را نشانمان میدهد.
همه تلاششان این است که چشمهایمان را بشوید و شفافترین تصویر را از خدایمان و نگاه او به ما نشانمان دهند و بگویند چه قدر عزیزیم پیش او:
أَنَا الصَّغِيرُ الَّذِي رَبَّيْتَهُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ الَّذِي عَلَّمْتَهُ وَ أَنَا الضَّالُّ الَّذِي هَدَيْتَهُ وَ أَنَا الْوَضِيعُ الَّذِي رَفَعْتَهُ وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِي آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِي أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذِي أَرْوَيْتَهُ وَ الْعَارِي الَّذِي كَسَوْتَهُ وَ الْفَقِيرُ الَّذِي أَغْنَيْتَهُ وَ الضَّعِيفُ الَّذِي قَوَّيْتَهُ وَ الذَّلِيلُ الَّذِي أَعْزَزْتَهُ
خدای من آن كودكى هستم كه پروريدى، منم جاهلی كه دانایم کردی، منم گمراهى كه هدايت كردى، منم افتاده اى كه بلندش نمودى، منم هراسانى كه امانش دادى، و گرسنه اى كه سيرش نمودى، و تشنه اى كه سيرابش كردى، و برهنه اى كه لباسش پوشاندى، و تهيدستى كه توانگرش ساختى، و ناتوانى كه نيرومندش نمودى، و خوارى كه عزيزش فرمودى
وَ السَّقِيمُ الَّذِي شَفَيْتَهُ وَ السَّائِلُ الَّذِي أَعْطَيْتَهُ وَ الْمُذْنِبُ الَّذِي سَتَرْتَهُ وَ الْخَاطِئُ الَّذِي أَقَلْتَهُ وَ أَنَا الْقَلِيلُ الَّذِي كَثَّرْتَهُ وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِي نَصَرْتَهُ وَ أَنَا الطَّرِيدُ الَّذِي آوَيْتَهُ أَنَا يَا رَبِّ الَّذِي لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْكَ فِي الْمَلَإِ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ ... أَنَا الَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا ارْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ
من همان کسی هستم که در خلوتم از تو شرم نکردم، در آشکار هم رعایتت نکردم، منم آن که به آقای خود جسارت کرد، منم آن که جبار
أَنَا يَا رَبِّ الَّذِي لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْكَ فِي الْمَلَإِ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِي الْعُظْمَى أَنَا الَّذِي عَلَى سَيِّدِهِ اجْتَرَى أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ أَنَا الَّذِي أَعْطَيْتُ عَلَى مَعَاصِي الْجَلِيلِ الرُّشَا أَنَا الَّذِي حِينَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَيْهَا أَسْعَى أَنَا الَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا ارْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ
پروردگارم منم آن بيمارى كه شفايش دادى، و خواهشمندى كه عطايش كردى، و گنهكارى كه گناهش را پوشاندى، و خطاكارى كه ناديده اش گرفتى، و اندكى كه بسيارش فرمودى، و ناتوان شمرده اى كه ياری اش دادى، و رانده شده اى كه مأوايش بخشيدى، من پروردگارا كسی هستم كه در خلوت از تو حيا نكردم، و در آشكار از تو ملاحظه ننمودم، منم صاحب مصيبت هاى بزرگ، منم آن كه بر آقايش گستاخى كرد، منم آن كه جبّار آسمان را نافرمانى كرد، منم آن كه بر معاصى بزرگ رشوه دادم، منم آن كه هرگاه به گناهى مژده داده میشدم شتابان به سويش می رفتم، منم آن كه مهلتم دادى باز نايستادم، و بر من پرده پوشاندى حيا نكردم، و مرتكب گناهان شدم و از اندازه گذراندم ...
وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ [عِنْدِكَ ] فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي إِلَهِي لَمْ أَعْصِكَ حِينَ عَصَيْتُكَ وَ أَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جَاحِدٌ وَ لا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَ لا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَ لا لِوَعِيدِكَ مُتَهَاوِنٌ لَكِنْ خَطِيئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي وَ غَلَبَنِي هَوَايَ وَ أَعَانَنِي عَلَيْهَا شِقْوَتِي وَ غَرَّنِي سِتْرُكَ الْمُرْخَى عَلَيَّ فَقَدْ عَصَيْتُكَ وَ خَالَفْتُكَ بِجُهْدِي فَالْآنَ مِنْ عَذَابِكَ مَنْ يَسْتَنْقِذُنِی؟
و مرا از چشمت انداختى، اهميت ندادم، پس با بردبارى ات مهلتم دادى، و با پرده پوشى ات مرا پوشاندى تا آنجا كه گويی مرا از ياد برده اى، و از مجازات گناهان بركنارم داشته اى، گويا تو از من شرم كرده اى. خدایا من تو را عصیان نکردم از آن رو که ربوبیتت را انکار کنم و امرت را سبک بشمارم، ولى خطايى بود كه بر من عارض شد و نفسم آن را برايم آراست، و بدبختى ام مرا بر آن يارى نمود، و پرده پوشی ات بر من مغرورم نمود، پس نافرمانی ات کردم، به مخالفتت برخاستم و اكنون چه كس مرا از عذابت نجات می دهد؟
دعای ابوحمزه سرشار از عبارتهایی است که چشم باز میکنند و سرنوشت میسازند:
وَ أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي [حَيَاتِي ] فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَأَ حَالاً مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي [قَبْرٍ] لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِي وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِي وَ مَا لِي لا أَبْكِي وَ لا أَدْرِي إِلَى مَا يَكُونُ مَصِيرِي
و بر گريه بر خويشتن مرا يارى ده، من عمرم را به امروز و فردا كردن و آرزوهاى باطل نابود ساختم، و اينك به جايگاه نااميدان از خير و صلاح فرود آمده ام، پس بدحال تر از من كيست؟ اگر من بر چنين حالى به قبرم وارد شوم، قبرى كه آن را براى خواب ابدی آماده نساخته ام، و براى آرميدن به كار نيك فرش ننموده ام، و مرا چه شده كه گريه نكنم، و حال آنكه نميدانم بازگشت من به جانب چه خواهد بود؟
دعای ابوحمزه ثمالی در فرازهای مختلفش سرشار از خواهش وتمنای انسان نسبت به پروردگار، بیان تنهاییها، نیازها، امیداورایها، اعترافها و ترسهای او است، روح خشوع در این مناجات موج میزند؛ در فرازهای آخر، امام علی بن حسین علیه السلام میفرماید: خدایا تو کسی هستی که فضل و بخششت به کسی که از تو خواهش و مسألت نمیکند هم میرسد و حتی به آنکه ربوبیتت را انکار میکند، چه رسد به من که از تو خواهش دارم و یقین دارم آفرینش برای تو و امر آنها به سوی توست. روی امام تنها به سوی خدا است و او را شایسته این خواهش و تمنا و امید و رغبت و ترس و خشوع میداند و میفرماید:
وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ لا تَرُدَّنِي مَعْرِفَةً مِنِّي بِرَأْفَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ
من امید دارم تو مرا برنگردانی چون تو را رئوف و مهربان شناختم.
انتهای پیام