محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، از روشنفکران معاصر ایران، است. محمدتقی شریعتی در سال ۱۲۸۶ در خانوادهای مذهبی در مزینان به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۰۷ به مشهد رفت تا تحصیلات حوزوی را در حوزه علمیه آن شهر ادامه دهد. وی پس از گذراندن دروس مقدمات و در حالی که دوره سطح را آغاز کرده بود، حوزه علمیه را به قصد تدریس در مدارس ملی ترک کرد. محمدتقی شریعتی رویکردی نوگرایانه و اصلاحطلبانه به دین و معارف اسلامی داشت و معتقد بود که معارف اسلامی را باید به گونهای به جامعه و به خصوص نسل جوان انتقال داد که با ملزومات و اقتضائات دوره مدرن همخوانی و سازگاری داشته باشد.
شریعتی درصدد بود تا چهرهای نوین و مدرن از اسلام ارائه دهد. بر همین اساس به مسائل اجتماعی توجه زیادی داشت و حتی گفته میشود بهرغم مخالفتها و انتقادهایی که به حزب توده داشت، اما از برخی مواضع حزب توده برابر مسائل اجتماعی به خصوص عدالت اجتماعی طرفداری میکرد. او معتقد بود که در برخی آیینها و مراسم مذهبی خرافاتی رخنه کرده است که پیوندی با اسلام راستین ندارند و ریشه آنها در دوران مختلف تاریخی از جمله صفویه بنا شده بود. این عقاید شریعتی موجب شده بود که شایعاتی درباره سنی، وهابی و حتی بابی بودن او مطرح شود.یکی از مهمترین اقدامات او تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی بود که با هدف گسترش روح متعالی و مترقی اسلام و مقابله با فعالیتهای حزب توده بنیان گذاشته شده بود.
شریعتی با قرآن نیز آشنایی داشت و به تفسیر قرآن میپرداخت. تفسیر مبین که تفسیر جزء سیام قرآن است، از وی به یادگار مانده است. او در ۳۱ فروردینماه سال ۶۶ درگذشت. خبرنگار ایکنا اصفهان، به مناسبت سالروز درگذشت این استاد فقید، گفتوگویی با زوج جوان و پژوهشگر حمید عابدیها، استاد دانشگاه و پژوهشگر زبان و ادبیات فرسی و پرستو کلاهدوزها، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه البرز قزوین، داشته است که در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ استاد محمدتقی شریعتی در زمانهای زندگی میکرد که مکاتب و نحلههای مختلف فکری در ایران فعال بودند و قرائت و خوانشهای مختلفی نیز از دین ارائه میشد. ایشان در آن زمان، چه قرائت و خوانشی از دین داشتند؟
عابدیها: مرحوم محمدتقی شریعتی از دهه 20 تا دهه 50 با تدریس در حوزه، دانشگاه فردوسی مشهد و همچنین مدارس و برگزاری محافل سخنرانی در منازل و مساجد این شهر، فعالیت مذهبی و روشنگرانه داشتند. ایشان در پرتو همین جلسات، کانون نشر حقایق اسلامی را تشکیل دادند. وی حتی در حسینیه ارشاد تهران و مسجد هدایت نیز که پایگاه فعالیت آیتالله طالقانی بود، سخنرانی میکردند.
مرحوم شریعتی در زمانهای زندگی میکردند که اندیشههای احمد کسروی تحت عنوان «پاک دینی» و «کسرویگرایی» اشاعه پیدا کرده بود، تودهایها و مارکسیستها نیز فعال بودند و عقاید آنها برخی گزارههای اسلامی را تضعیف میکرد. در همین شرایط برخی فرقههای انحرافی نظیر بهاییگری، شیخیگری و حجتیگری نیز فعالیت داشتند. مرحوم محمدتقی شریعتی در قبال چنین جریانهایی، کانون نشر حقایق اسلامی را تشکیل دادند و سعی داشتند تا به شبهات دینی که گروههای مختلف ایجاد میکردند با روشی علمی و نواندیشانه پاسخ دهند. مرحوم شریعتی، شخصیتی دگراندیش بودند و میخواستند به این شبهات پاسخ حکمی و مستدل بدهند و شکل پاسخگوییشان به این نوع شبهات، صرفاً مبتنی بر آیات و روایات به شکلی که اخباریون هم به آن شیوه عمل میکردند، نباشد.
ایشان سعی داشت موافقت علم و دین و عقل و وحی را با توجه به علوم طبیعی و تجربی آن زمان بیان و تبیین کند. او میخواست نشان دهد که دین با علم و عقل با وحی در تضاد، تعارض و تقابل نیست، بلکه «کلما حکم به الشرع، حکم به العقل».
کلاهدوزها: استاد محمدتقی شریعتی از روشنفکران معاصر و در ادامه متفکرانی همچون سیدجمالالدین اسدآبادی و اقبال لاهوری هستند. ایشان معتقد بود دین را باید با قرائت جدیدتری به جامعه مسلمان امروز عرضه کرد و متناسب با زمان و مکان، پاسخگوی سؤالات مسلمانان بود. این دسته از روشنفکران دینی کسانی بودند که برنامههای خود را با سه شعار پیراستن عقیده مسلمانان از خرافات و بدعتها، وحدت و همبستگی مسلمانان در برابر خطر سلطه فرهنگی و سیاسی غرب و هماهنگ کردن دین با عقل و مقتضیات زمان، پیش میبردند و به نوعی در نوگرایی دینی خود معتقد بودند که نسل حاضر و نسل آینده با تفکرات بنیادگرایانه و سنتی قانع نمیشوند. بر همین اساس تلاش میکردند تا این نسل را بهصورت منطقیتر و با ایمانتر تربیت کنند. مرحوم بتول شریعتی، دختر مرحوم محمدتقی شریعتی در خاطرات خود میگوید: «مرحوم پدرم شبهای زمستان بعد از بیرون آمدن از مسجد، ساعتها با جوانان هوادار کسروی و حزب توده صحبت میکردند تا آنها را متقاعد کنند و وقتی به خانه میرسیدند، پاهایشان یخ زده بود». این تعهد استاد شریعتی، برای اینکه روشنگری دینی داشته باشند، قابل ستایش است. این روحیه در اندیشه فرزندشان هم تأثیر بهسزایی داشته است.
ایکنا ـ استاد محمدتقی شریعتی پژوهشگر قرآن تلقی میشوند یا مفسر قرآن؟ رویکرد و روش ایشان در پژوهش و تفسیر قرآن چه بود و چه خصوصیاتی دارد؟
عابدیها: به نظر من نمیتوان پژوهشگر را از مفسر به معنای دقیق آن، ممتاز دانست. مرحوم محمدتقی شریعتی مفسر قرآن بودند، اما تفسیرشان مبتنی بر پژوهش بود. در واقع از قلم و بیان ایشان در تفسیر نوین، اینطور استنباط میشود که وی مفسر قرآن بودند، ولی گزارههایی که در این تفسیر ثبت و ضبط شده است نشان میدهد، که ایشان قبلاً برای مبانی و قواعد تفسیر خود، پژوهشهایی انجام دادهاند، یعنی مطالعات کتابخانهای و گفتوگوهای علمی و دقیقی داشتهاند که ماحصل آن در ذهنشان مانده و بعد در جاهای مختلف مثل کانون نشر حقایق اسلامی، مسجد گوهرشاد، مسجد هدایت و ... آن را به شکل تفسیر مطرح کردهاند. ایشان یک مفسر سنتی بودند که تفسیرشان، به نام «تفسیر نوین» نامگذاری شد. از جلسات تفسیر ایشان در مشهد چیزی به دست ما نرسیده، اما ایشان یک سال در ماه رمضان به جای آیتالله طالقانی در مسجد هدایت حاضر شدهاند و به تفسیر جزء سیام قرآن پرداختند که شرح این جلسات بعداً به نام تفسیر نوین منتشر شدو واقعاً ایشان در این جلسات، براساس شیوه نوین به تفسیر قرآن پرداختهاند.
در جایی خوانده و شنیدهام که علامه طباطبایی(ره)، صاحب تفسیر ارزشمند المیزان، یک سال در ماه رمضان، افطار مهمان آیتالله میلانی در مشهد بودهاند که مرحوم محمدتقی شریعتی نیز در آن ضیافت حضور داشتهاند. سر سفره افطار، مرحوم محمدتقی شریعتی را به علامه طباطبایی(ره) معرفی میکنند، ایشان همان لحظه بلند میشوند و دست شریعتی را میبوسند. این خاطره در مقام تمجید از تفسیر نوین است. تفسیر نوین ایشان که متمرکز بر جزء سیام قرآن و نمونهای از تفسیر کل قرآن است، نوعی تفسیر علمی نیز محسوب میشود.
در تفسیر قرآن سه روش و شیوه اصلی وجود دارد؛ روش اول، روایی نام دارد و براساس احادیت و روایات مأثوره است. شیوه دیگر، تفسیر فلسفی و عقلی نام دارد. روش سوم، تفسیر قرآن با قرآن است. مرحوم محمدتقی شریعتی از هر سه روش، به صورت تلفیقی استفاده کردهاند، اما به نظر میرسد روش عقلی آن برجستهتر است.
کلاهدوزها: استاد شریعتی در نامگذاری تفسیرشان، تأمل داشتهاند. نوین بودن این تفسیر، به معنای نواندیشی در مباحث تفسیری قرآن است. در واقع ایشان خواستهاند با این کلمه، برای مخاطب این ذهنیت را مطرح کنند که مباحث این کتاب از نگاه و روزنهای جدیدتر مطرح شده است. مرحوم شریعتی در برخی نوشتههای خود آوردهاند که تفسیر نوین، کلید فهم قرآن است. استفاده از منابع گسترده، بررسی ارتباط بین سورهها، بررسی شأن نزول سورهها، دقت در واژگان و لغات، تأکید بر آیات اعجاز علمی، طرح بحثهای کلامی به زبان ساده و مسائل اخلاقی و ... از جمله ویژگیهای این تفسیر به شمار میرود.
ایکنا ـ آرای استاد محمدتقی شریعتی تا چه اندازه در شکلگیری اندیشههای فرزندش دکتر علی شریعتی نقش داشت؟
عابدیها: البته واضح و مبرهن است که هم استاد محمدتقی شریعتی از میان فرزندانشان به مرحوم دکتر علی شریعتی علاقه وافر و ویژهای داشته و در تربیت ایشان نقش به سزایی داشتند و هم ارادت و عشق و علاقه دکتر علی شریعتی به پدر خود در نامهها و نوشتههای ایشان مشخص است. در نامه آخرشان که جنبه وصیتنامه ایشان را دارد، لفظ بزرگترین معلمم، استادم و پدرم را به کار بردهاند و همیشه از پدرشان با عنوان استاد خود نام میبردند. این نیز مشهور است و در نوشتههای دکتر شریعتی هم آمده که ایشان بین دوره نوجوانی و جوانی در حالت انزوای مفرط نزدیک به افسردگی به سر میبردند و نگرش و جهانبینیشان در هالهای از ابهام قرار داشت و سؤالهایی داشتند که وضع روحی و روانیشان را به مخاطره انداخته بود. خودشان نوشتهاند که زمانی در اتاق مطالعه و کتابخانه کوچک پدرشان در حال استراحت بودند و به همین افکار بیپایان و سؤالهای بیجواب فکر میکردند و به پوچگرایی نزدیک میشدند که چشمشان به کتاب مثنوی مولوی میخورد و با مطالعه مثنوی، منافذ جدیدی از نگرش به دنیا برای ایشان باز میشود و از آن به بعد شروع میکنند به تحقیق و خواندن و سپس نوشتن که در همان عنفوان جوانی، دو ترجمه از مرحوم دکتر علی شریعتی باقی مانده است.
استاد محمدتقی شریعتی در تربیت فرزند خود، نقشهای متعددی بر عهده داشتند، مثل هدایت مستقیم و آموزش دین به ایشان در دوره کودکی و نوجوانی. ایشان قبلاً ملبس و روحانی بودند و در دهکده پدری یعنی مزینان که از قصبات سبزوار محسوب میشود، مدرسه علمیه آبا و اجدادی داشتند و به تعبیر سعدی، همه قبیله آنها معلمان دین بودند. دکتر شریعتی آموزشهای دینی ابتدایی را از پدرشان فرا گرفتند و تحت زعامت ایشان، این آموزشها را ادامه دادند. زمانی هم که دانشجوی دانشگاه مشهد بودند، خارج از زعامت دینی و علمی پدرشان قرار نداشتند و زمانی هم که به تهران آمدند و در حسینیه ارشاد سخنرانی میکردند، درباره موضوع و مضمون سخنرانیها با پدر خود احتجاج و مشورت داشتند. به طور خلاصه، روحیه اصلی دکتر شریعتی در چند هزار صفحهای که از ایشان باقی مانده، روحیه احیاگری و دگراندیشی دینی است و این روحیه گویا تحت تأثیر روحیه پدرشان بود که ایشان نیز یک نواندیش دینی بودند و با خرافهها و الحاقات و افزودههای غیر دینی آویخته به دین مبارزه میکردند که همین روحیه به فرزندشان نیز سرایت کرده بود.
کلاهدوزها: دکتر شریعتی اگر پدری این چنین نداشت، هرگز دکتر شریعتی که ما امروز در جریان روشنفکری دینی میشناسیم، نمیشد. ایشان به دلیل اینکه پدری آگاه، نواندیش و اسلامپژوه داشتند به این مرحله رسیدند، اما چون دکتر شریعتی به دلیل شرایط زمانی و مکانی درخشش بیشتری پیدا کردند و جایگاه خاصی در میان جوانان و دانشجویان داشتند، موجب شد که جایگاه و عظمت پدرشان به نوعی کمرنگ شده و به حاشیه برود. در حالی که اگر این دو را به صورت جداگانه مورد بررسی و شناخت قرار دهیم، بزرگی و عظمت و زحمات استاد محمدتقی شریعتی برجستهتر خواهد شد، چون مقدم بر دکتر شریعتی بودند و جالب است که وقتی دکتر شریعتی به اروپا میرفتند، پدرشان به ایشان سفارش میکند که وقتی از اروپا برمیگردد، سوغات بیدینی با خودش نیاورد و دکتر نیز برای اینکه به این سفارش پدرشان عمل کرده باشند، اولین سوغاتی که برای ایشات از اروپا میفرستند، ترجمه کتاب نیایش بود و این نشان میدهد که چقدر تحت تأثیر و گوش به فرمان پدرشان به عنوان یک استاد بزرگ و نیز پدری مهربان و دلسوز قرار داشتند.
ایکنا ـ شما به تازگی کتابی با عنوان حیات سیاسی و علمی استاد محمدتقی شریعتی نوشتهاید. درباره این کتاب و محتوای آن توضیح دهید.
عابدیها: این کتاب حاصل تحقیقات خودم و همسرم، پرستو کلاهدوزها است که در سال ۸۸ آماده شد، ولی از آن سال تاکنون مطالبی به آن افزودیم، دخلوتصرفهایی در آن صورت گرفت و قسمتها و اسنادی به آن افزوده شد. کتاب در سه بخش تنظیم شده است که چون بخش سوم را تنظیم کردهام، درباره بخش سوم توضیح میدهم. عنوان بخش سوم، حیات علمی استاد محمدتقی شریعتی است. در پیشگفتار این بخش درباره جایگاه و سیره علمی محمدتقی شریعتی و ارزش آثار او بحث شده و حدود دوازده گفتار دارد؛ مثل علاقه به تدریس، استادان و پیشگامان، دوستان و شاگردان، انس و الفت با قرآن و نهجالبلاغه، هوش بسیار و حافظه سرشار استاد، مطالعات عمیق و تحصیلات دقیق، نوآوریهای علمی، بهرهمندی از آثار اندیشمندان متقدم، نقادی و نقدپذیری و تواضع علمی، جمع بین عقل و وحی و توافق میان علم و دین در آثار ایشان و شیوه سخنرانی و سبک تدریس.
فصل بعدی در این بخش، اظهارنظر درباره آثار علمی برجسته محمدتقی شریعتی است، به خصوص درباره تفسیر نوین، خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت و وحی و نبوت در پرتو قرآن. فصل بعدی، معرفی و توصیف آثار استاد محمدتقی شریعتی است که به کتابهای مستقل، ترجمهها، مقالات، مصاحبهها و سخنرانیهای ایشان پرداخته و در پایان کتاب، پیوستهایی قبل از منابع و ماخذ آمده که یکی از آنها، توصیف استاد محمدتقی شریعتی از نگاه بزرگان معاصر ایشان است، همینطور بیوگرافی مصاحبهشوندگان و اسنادی که بیست تای آنها برای اولین بار در این کتاب منتشر شده و در نهایت، عکسهایی که عمدتاً قبل از انتشار این کتاب نیز وجود داشتهاند، اما تعدادی از آنها از خانواده ایشان گرفته شده و ممکن است برای اولین بار در این کتاب منتشر شده باشد.
کلاهدوزها: بخش اول کتاب با عنوان گذری بر زندگی محمدتقی شریعتی از ولادت تا وفات، کلیتی از زندگی استاد در مزینان، پیشینه خانوادگی، تولد و تحصیلات، اساتید و تدریس در مدارس، همسر و فرزندان، اهم فعالیتهای فرهنگی در مشهد، اهم فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در تهران، دستگیریها و خاطرات زندان، وفات فرزندشان دکتر علی شریعتی، شناخت روحیات و شخصیت فردی و ایام پایانی زندگی و رحلت ایشان به دار بقا را شامل میشود.
بخش دوم صرفاً حیات سیاسی و اجتماعی محمدتقی شریعتی از شهریور ۱۳۲۰ به بعد را دربرمیگیرد که زیرتیترهای آن عبارتند از حضور نیروهای متفقین در ایران و کودتای ۱۳۲۰، اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران پس از کودتا، وضعیت اقتصادی و اجتماعی مشهد، وضعیت سیاسی و فرهنگی مشهد، جریانهایی مثل حزب توده، احمد کسروی، انجمن پیروان قرآن و انجمن تبلیغات اسلامی، جایگاه استاد محمدتقی شریعتی در سیر روشنفکری ایران و تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی به عنوان مهمترین اقدام ایشان که این مقوله خود به زیرتیترهای دیگری تقسیم میشود و به دلیل طولانی بودن از ذکر همه آنها صرفنظر میکنم و برای نمونه میتوان به فعالیتها و مبارزات فرهنگی کانون، کانون نشر حقایق اسلامی در عرصه سیاست، کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق، کانون و رژیم کودتا و فعالیتهای فرهنگی و مذهبی کانون از ۱۳۴۰ به بعد اشاره کرد.
عابدیها: امیدوارم نشر این کتاب در میان پژوهشگران دینی به خصوص از طبقه و صنف حوزه و دانشگاه مؤثر واقع شود. معتقدیم که سیر جریان احیاگری دینی در کشور ما ناتمام مانده و کامل نشده است، فعالیتی که در دوره معاصر با سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز شد و استاد محمدتقی شریعتی پدر و دکتر شریعتی پسر نیز از ادامهدهندگان و پیروان همان مکتب بودند و امروز نیز همچنان به این دگراندیشی و نواندیشیها احتیاج داریم و پاسخ به شبهات مدرنتر جوانان نسل حاضر، به شخصیتهایی این چنین نیاز دارد؛ لذا مطالعه آثار مرحوم استاد محمدتقی شریعتی و مرحوم دکتر علی شریعتی به عنوان اسلامشناس و مطالعه کتابهایی از این دست را که ما تألیف و گردآوری کردهایم، به همه اسلامدوستان به خصوص نسل جوان و پژوهشگران حوزه دین، پیشنهاد و توصیه میکنم.
انتهای پیام