هژمونی تجربی‌زدگی مانع توسه علوم انسانی شده است
کد خبر: 3940324
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۳

هژمونی تجربی‌زدگی مانع توسه علوم انسانی شده است

حسینعلی قبادی با اشاره به مهم‌ترین موانع برای کاربردی‌سازی علوم انسانی بیان کرد: یکی از موانع، در حوزه نظری است و از مباحث این بخش کم‌باوری صاحب‌نظران علوم تجربی ایران نسبت به کارآمدی علوم انسانی است. هژمونی تجربی‌زدگی و مهندسی‌زدگی در ایران، خود به خود مانع مهمی در تعیین کارآمدی علوم انسانی است.

به گزارش ایکنا، مراسم افتتاحیه همایش مجازی «علوم انسانی – اسلامی، پژوهش و فناوری»، امروز، ۲۰ آذر با سخنرانی عبدالساده نیسی، مدیر کل دفتر حمایت و پشتیبانی امور پژوهشی و فناوری وزارت علوم؛ حجت‌الاسلام والمسلمین حکیمیان، رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ غلامحسین رحیمی، معاون پژوهشی و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین بهرامی، رئیس مرکز  تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و محمدجواد هراتی، رئیس پژوهشگاه علوم و معارف برگزار شد. در ادامه متن سخنان حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از نظر می‌گذرد؛

با همت معاونت پژوهشی و ستاد هفته پژوهش که از شهریورماه داشتیم و با اتصال خوبی که با شبکه نخبگانی پژوهشگاه داریم، بیش از 100 سخنران در پنل‌های مسئله‌مند پژوهشگاه علوم انسانی حضور دارند که 50 نفر از اعضای هیئت علمی پژوهشگاه هستند. در اینجا چهار نسل از پژوهشگران به صورت همزمان زیست علمی می‌کنند. در عرصه داخلی و بین‌المللی برخی از نوشته‌های این اساتید در هندبوک‌های دانشگاه‌های طراز برتر جهان چاپ می‌شود و امیدواریم این حضور پرشور نخبگان درون و بیرون پژوهشگاه کمکی به افزایش سطح معرفت عمومی باشد.

آسیب‌های هشتگانه کاربردی‌سازی علوم انسانی

اما بحث بنده پیرامون آسیب‌شناسی کاربردی‌سازی علوم انسانی در ایران است و آسیب‌ها عبارت از آسیب‌ در حوزه نظری، آسیب‌های حوزه ساختاری، فقر تاریخی‌گری، آسیب در حوزه تقنینی و سیاست‌گذاری، ضعف فهم معرفتی نسبت به کارکردهای غیر صریح و ضمنی علوم انسانی در کشور، توانمند نبودن و توانمند نماندن حوزه فرایندها، ضعف مدیریت و نداشتن شاخص هستند.

در حوزه نظر، با سه عنصر و پدیده مواجه هستیم که علوم انسانی را می‌رنجاند. این سه پدیده عبارت از کم‌باوری صاحب‌نظران علوم تجربی ایران نسبت به کارآمدی علوم انسانی است. به دیگر سخن یک هژمونی تجربی‌زدگی و مهندسی‌زدگی در ایران، خود به خود مانع مهمی در تعیین کارآمدی علوم انسانی است. نکته دوم ضعف تبیین کارآمدی و کارایی علوم انسانی به وسیله اصحاب علوم انسانی است. سومین پدیده نیز تشکیک مغالطه‌ای نسبت به اصل ضرورت و ماهیت و کارآمدی علوم انسانی و بعضا زیان‌مند دانستن این رشته‌ها در کشور است. وقتی چنین نگاهی باشد، طبیعتا کاربردی هم وجود ندارد.

هیچ ساختاری مدافع علوم انسانی نیست

بحث دوم، در حوزه ساختاری است که معلول همان چالش‌های نظری است و موجب شده که عملاً در ساختار نهادی و نهادهای تقنینی و سیاست‌گذاری و اجرایی رسماً هیچ ساختاری مدافع علوم انسانی نباشد و به‌رغم تاکیدات صریح رهبری مبنی بر ضرورت تعلیم مسیرها و جهت‌دهی‌های توسعه کشور به وسیله علوم انسانی، در عمل هیچ نهاد و ساختاری به صورت نظام‌مندانه مدافع علوم انسانی نیست و حامی و سرمایه‌گذار برای تقویت علوم انسانی وجود ندارد. البته بر حسب میزان معرفت و آشنایی شخصی برخی از مدیران در برخی از ادوار در وزارتخانه و ... امواجی حمایت‌کننده، ظهور و بروز پیدا می‌کنند، اما اینها نهادینه نیست و معلوم نیست، چقدر استمرار داشته باشد.

سومین پدیده‌ای که به عنوان مانع کلان می‌بینم فقر تاریخی‌گری است. این هژمونی مهندسی‌زدگی فقط مخصوص بعد از انقلاب نیست و یک مقدار ریشه دیرینه‌تری دارد. مثلا یک نخبه‌گرایی وجود داشته است و در عقبه تاریخی پژوهشگاه حوادث درس‌آموزی در این زمینه وجود دارد. مثلا زمینه‌هایی که موجب شد علامه طباطبایی به تهران بیاید و با کربن مباحثی را طراحی کند که منجر شود، کربن، 11 جلد کتاب چاپ کند که این را باید مثبت دید و در تاریخچه پژوهشگاه این اتفاق افتاد، اما در نهایت که به عقب‌تر می‌رویم و به تأسیس دارالفنون می‌رسیم، می‌بینیم درست است که این کار بسیار مترقی بود، اما در همان نیز یک جایی برای علوم انسانی دیده نشده بود.

لذا تصوری برای اینکه علوم انسانی می‌تواند مُمد توسعه باشد، وجود نداشته است. متأسفانه این رویه تبدیل به یک بینش شده و ادامه دارد و از تاریخ به خوبی عبرت نگرفتیم و جبران نکرده‌ایم. بعدها کسی مانند سیدفخرالدین شادمان پیدا می‌شود و می‌خواهد راه‌های ایجابی را بگشاید و تا حدی نیز توفیق دارد و شاگردان بزرگی نیز داشته و تأثیر هم گذاشته است، تا اینکه علامه طباطبایی ظهور می‌کند که مسئله‌مند پیش می‌رود. شهید مطهری نیز خدمات متقابل اسلام و ایران را می‌نویسد و یا در اسلام و مقتضیات زمان، چالش‌ها را مطرح می‌کند که کاملاً عالمانه است و آن زمان چهره‌هایی مانند علامه جعفری را هم داریم که این رویه را داشتند. اینکه شهید مطهری خدمات متقابل اسلام و ایران را مطرح کرده‌اند، هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. اما شهید مطهری از زمان ما نیز جلوتر حرکت می‌کرد و مسئله‌مند بود. فکر می‌کنم هنوز هم در این زمینه فقر تاریخی‌نگری داریم.

بحث چهارم، نداشتن تضمین در حوزه تقنینی و سیاست‌گذاری برای علوم انسانی است. چقدر تضمین دارد که یکسری از طرح‌ها ادامه یابد؟ نظام‌های تقنینی حمایت‌کننده نداریم و خیلی از ایده‌ها شکل می‌گیرد و روی زمین می‌ماند. پژوهش‌های خوبی داشتیم که در علوم انسانی شروع شد، اما نیمه‌تمام ماند، لذا ثبات و تضمین وجود ندارد.

نسبت به کارکردهای پنهان علوم انسانی توجه کافی نداریم

پنجمین نکته، ضعف فهم معرفتی نسبت به کارکردهای ضمنی و پنهان علوم انسانی است. در تاریخ و دنیا اینطور است که علوم انسانی دو لایه کارکرد دارد؛ یکی کارکرد آشکار است و می‌گوییم روانشناسی می‌تواند این معضل طلاق و افسردگی و لطمه‌های خانوادگی را تا حد زیادی ترمیم کند یا مدیریت و اقتصاد می‌تواند کمک کند، اما بخش اعظم علوم انسانی، کارکردهای پنهان، ضمنی و غیر صریح است. دانشمندان مدیریت به این مسئله بسیار توجه می‌کنند.

حوزه دیگر، ضعف فرایندها و کارهای پژوهشی است. باید مدیریت حوزه پژوهشی را بازتعریف کنیم و افرادی که تدرج را طی کرده‌ و آموزش دیده‌اند، کلان‌نگر هستند و تک‌بعدی فکر نمی‌کنند، انسان‌های توسعه‌یافته هستند، از ایستایی خارج شده‌اند و ذهن خلاقی دارند، روی کار آوریم چون در علوم انسانی تحقیقات و مدیریت بسیار مشکل است. لذا مدیریت پژوهش در علوم انسانی بسیار دشوار است و باید در این زمینه بازنگری کنیم.

آخرین نکته نیز عدم تدوین شاخص در حوزه کارآمدی و منافع علوم انسانی است. الآن بر مبنای برنامه توسعه، یک‌سالی است که ورود کرده‌ایم و اگر بخواهیم اهتمام کنیم که بگوییم اینجا علوم انسانی می‌تواند ثروت آورد، از ده‌ها طرح مهندسی هم می‌تواند قوی‌تر باشد، اما مستلزم این است که ابعاد فرهنگی و تاریخی طرح توسعه را به خوبی مطالعه کنیم.

انتهای پیام
captcha