برمبنای وحدت جهتگیری در هدایت انسان و هماهنگی جوانب گوناگون تعالیم اسلامی، مینگریم که اسلام، امر هدایت را منوط به پیروی از دو نهاد یگانه (یک نهاد دین خدا که دو رو دارد؛ روی صامت آن قرآن و روی ناطق آن امام) قرار داده است. امور تربیتی و فردسازی و امور سیاسی و اجتماعسازی و همه و همه در ارتباط با این دو نهاد است. دو نهادی که یگانگی تام و پیوستگی تمام دارند: قرآن و امام. قرآن کتاب خداست و امام حجت خدا و مفسر کتاب خدا. قرآن و امام دو روی یک سکهاند؛ سکه هدایت و نجات. «قرآن امام صامت» است و امام «قرآن ناطق». چنانکه پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین بر همین امر تأکید کرده است و دو نهاد قرآن و امام را به نام میراث هدایت و شاخص خط نجات و سعادت در میان امت باقی گذاشته است و سفارش اکید فرموده است تا مردم از این هر دو با هم پیروی نمایند، نه اینکه یکی را بگیرند و دیگری را رها کنند. پیامبر(ص) در حدیث ثقلین به صراحت فرموده است: من در میان شما امت دو وزنه گران (دو نهاد اساسی) میگذارم و میگذرم. تا هنگامی که به آن دو با هم چنگ در زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو نهاد هیچگاه از هم جدا نخواهند شد، تا رستاخیز، لب حوض کوثر به نزد من باز آیند.
با این مقدمه روشن که به قلم شیوا و صریح علامه محمدرضا حکیمی در کتاب «خورشید مغرب» ماندگار شده است، درمییابیم؛ امر تربیت و اجتماعسازی و به دنبال آن هدایت و نجات امری بیپایان است، امری که تحقق آن در سایه پیروی از قرآن و امام حاصل میشود. «بعثت، غدیر، عاشورا و مهدی(عج)» مفاهیمی درهم تنیده و غیرقابل جدایی هستند. چهار قله تشیع برای آغاز خیزشی حیاتبخش در طول تاریخ. مفاهیمی که هرگز در یک روز تقویمی و تدوینی نمیگنجند و از قضا فاصله تقویمی از هر یک از این محورها، فرصت اندیشیدن اصولی را ممکنتر میسازد.
در واپسین لحظات ماه صفر و پس از دو ماه عزاداری و سوگواری آل الله(ع) که از مصیبت واقعه عاشورا آغاز و به رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام رضا(ع) ختم میشود، فرصت را برای بازخوانی نقش حرکت و هدایتمحور امام برای جامعه انسانی غنیمت میشماریم. خدا را شاکریم که این فرصت در سایهِ سخن با یکی از قرآنباوران و دینشناسان آزاده دوران ما محقق شد. استاد محمد حکیمی یکی از مؤلفان مجموعه گرانبهای «الحیاه» است. او که حالا دو سال تمام است با داغ از دست دادن دو برادر ارجمند خود _ استاد علی حکیمی و علامه محمدرضا حکیمی، دو مؤلف دیگر الحیاه _ زندگی میگذراند، دعوت به سخن را به قصد مروری بر پیامهای انسانی قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه که همآغوشیشان برای هدایت و نجات انسان دیروز، امروز و فردا امری حیاتی است، پی میگیرد. او بعثت، غدیر، عاشورا، انتظار موعود(عج) را به عنوان مددهای خداوند حکیم برای تربیت فردی و اجتماعی و سیاسی انسان عنوان میکند و بیتوجهی به پیام هر یک از این وقایع را دربردارنده مسایل عمیق انسانی که نادیده شدن کرامت و حقوق مادی و معنوی انسان، رأس آن است، میداند.
حاصل گفتوگوی ایکنا با استاد محمد حکیمی را با هم میخوانیم:
ایکنا ـ استاد، این روزها مشغول چه کاری هستید؟ آیا اثر جیدی در دست تألیف دارید؟
بنده در سالهای اخیر در مورد نهجالبلاغه سه کتاب با عناوین «کرامت و حقوق انسان در نهجالبلاغه، تربیت در نهجالبلاغه و اقتصاد در نهجالبلاغه» نوشتهام. بعد از رحلت برادرانم وضع روحی مناسبی نداشتم و مدتی تألیف را کنار گذاشتم. اکنون مشغول نوشتن کتابی در حوزه «مبانی اندیشه اسلامی» هستم که جلد اول آن حدود 500 صفحه است و امیدوارم موفق به تألیف جلد دوم آن شوم. همچنین سالهای گذشته اثری را با عنوان «هشت دفتر سخنان امام رضا(ع)» منتشر کردم که هر دفتر شامل ترجمه و شرح چهل حدیث است و تمایل دارم آن اثر را با نام دیگری مانند «حکمتهای رضوی» ادامه دهم.
ایکنا ـ تفسیر شما از واقعه غدیر چیست و اهمیت این رویداد را در چه میبینید؟
واقعه غدیر به معنی حاکمیت عدالت علوی است. برخی گفتهاند در این واقعه پیامبر(ص) مردم را به دوست داشتن امیرالمؤمنین(ع) سفارش کردند، ولی تعداد حاضران و شرایط موجود آن دعوت و موقعیت زمانی و مکانی و نیز آیاتی که نازل شد این فرضیه را رد میکند. پیامبر(ص) راه مسلمانان پس از خود را با واقعه غدیر مشخص کرد. ایشان اعلام کردند که شرط دستیابی به حقیقت اسلام و قرآن و سعادت، راه امیرمؤمنان(ع) و فرزندانش است. اگر واقعه غدیر بر دنیای اسلام حاکم میشد، نابسامانیها و مشکلات کنونی وجود نداشت و این حجم از فقر و بیعدالتی از یکسو و اشرافیگری و اسراف از سوی دیگر به وجود نمیآمد و همه به سعادت راستین میرسیدند.
ایکنا ـ برخی واقعه غدیر و معرفی امیرالمؤمنین(ع) به جانشینی پیامبر(ص) را مخالف تعریف امروزی دموکراسی قلمداد میکنند، در این باره توضیح دهید.
دعوت غدیر و نزول آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» و نیز روایت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و احادیث مشابه دعوت به شخص نیست، بلکه دعوت به یک مکتب و مرام است. به عهدنامه مالکاشتر نگاه کنید، در آن به بسیاری از مبانی حکومتداری و جنبههای سیاسی حکومت اشاره شده است. نامه حضرت به امام حسن(ع) سراسر حاوی نکته و درسآموز و شامل مسائل تربیتی و رشد فردی انسانهاست. بنابراین دعوت به حضرت امیر(ع) دعوت به مکتب، مرام، ایدئولوژی و جهانبینی نجاتبخش در جهان است نه دعوت به شخص، غدیر رویدادی انسانی و راه رستگاری بشریت است.
ایکنا ـ آیا در روز غدیر حضرت به امامت رسیدند یا ولایت ایشان مطرح شد؟ آیا تعریف این دو متفاوت است؟
این تعاریف از سرپرستی، امامت و پیشوایی است و جدا از هم نیست. برخی از اهل تسنن گفتند «ولایت» یعنی دوست داشته باشید و دوستی کنید، دوست داشتن بیپشتوانه عملی به چه دردی میخورد؟ دوستی حقیقی به معنی امام را پیشوا و زمامدار جامعه اسلامی شناختن و راه او را در ابعاد فردی و اجتماعی پی گرفتن، است. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: خدایا من پیام تو را رساندم و آن پیام «دوست داشتن حضرت امیر(ع)» به مردم بود.
ایکنا ـ امیرالمؤمنین(ع) چه پیامی را برای جهان جدید و انسان امروزی دارند؟
حضرت امیر(ع) مانند پیامبر(ص) برای نجات انسان برگزیده شدهاند. چهارده معصوم(ع) یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) از کسی چیزی نمیخواستند و راه خودشان را شناخته و به کمال مطلوب رسیده بودند. راه ائمه به نجاتبخشی انسانها ختم میشد؛ انسانهایی که همواره مورد ظلم طبقات بالا، سرمایهداران و حاکمان قرار گرفتهاند و از نظر اقتصادی و فرهنگی محروم زیستهاند. پیام و نقش حضرت امیر(ع) برای نجات انسانهاست تا شرایط رشد مادی و معنوی همه انسانها آماده و آموزشها و علوم لازم به آنها داده شود و در مسیر رشد قرار گیرند و به جایگاه مطلوب انسانی خود برسند؛ یعنی با آموختن نهجالبلاغه، عهدنامه مالک اشتر و نامه حضرت امیر(ع) به امام حسن(ع) به انسانهای تربیت یافته مکتب معنا تبدیل شوند، نه انسانهای جاهل، نادان و احیانا ظالم و زیردست را نادیده گرفتن و از بالادست بیجهت حساب بردن. انسان بدون مانع و بدون دستاندازهای مفصلی که در تاریخ جلوی پای انسان بوده به آن هدف عالی و نهایی برای خود برسد، این آرمان علی(ع) است و عهدنامه مالکاشتر و نامه به امام حسن(ع) نمونهای از این فراخوان عمومی حضرت امیر(ع) است.
ایکنا ـ جنبههای ناگفته حضرت امیرالمؤمنین(ع) چیست؟
در کلام امیرالمؤمنین علی(ع) دو مقوله اهمیت دارد؛ یکی اقتصاد و دیگری تربیت. بزرگان مبنا و مبانی اقتصادی حضرت امیر(ع) را درست نمیدانند، اصل مالکیت را گرفتهاند و دیگر مسائل را رها کردهاند. به هر حال ابعاد زندگی اقتصادی انسان باید تأمین شود و این از اهداف حضرت امیر(ع) بود. سراسر نهجالبلاغه دربردارنده این موارد است و علت اینکه چرا اکثریت محروم هستند و اقلیتی بسیار برخوردارند را حضرت در خطبه شقشقیه که از خطبههای پرجوش و خروش نهجالبلاغه است، میفرمایند: «و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ و لا سَغَبِ مَظلوم»؛ آنچه خداوند عهد گرفته است (از دانایان جامعه که در رأس همه آنها حضرت علی(ع) قرار دارد) این است چشمانشان را در برابر فقر، تهیدستی و نداری عده کثیری نبندند و بر سیری و سرمایهداری یک قشر اندک جامعه نیز سکوت نکنند؛ این حکمت دفاع از هدف حضرت امیر(ع) است و حضرت علی(ع) اینگونه زیستن را وظیفه همه دانایان جامعه میداند. این موضوع هدف اصلی نهجالبلاغه است و دلیل تعیین حضرت علی(ع) به عنوان امام نیز همین است. همچنین، اقتصاد زندگی مادی انسان شامل؛ مسکن، لباس، غذا، آسایش و تشکیل خانواده را دربرمیگیرد.
درباره تربیت فردی نسخهها و دستورات جامع، کامل و شافی در نهجالبلاغه وجود دارد و حضرت بیان کردهاند که انسان چگونه انسان شود و باید همه این موارد تربیتی نهجالبلاغه تبیین شود.
ایکنا ـ حضرت علی(ع) برای همه این مسایل راهکار ارائه فرمودهاند؟
بله، امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه و همچنین عهدنامه مالک اشتر در مسایل حکومتی و مسئولیت زمامداری نسخههای عملی برای مدیران حکومت اسلامی دارند. در دوره کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل، عهدنامه مالک اشتر به عنوان بهترین سند حکومتی تصویب شد! این اتفاق در جهان امروز و در قلب اروپا واقع شد. سخنان امام علی(ع) برای شرح، تفسیر و استفاده بشر امروز، استعداد بیشتر از آنچه از آن بهرهمندیم دارد.
علامه جعفری کتاب قطوری را در مورد عهدنامه مالک اشتر نوشتهاند که البته نثر ثقیلی دارد و باید کتابهایی با نثر روانتر و برای همه مردم نوشت. در این باره موضوع کتب زیادی نگارش شده است؛ در دورهای که ما عراق بودیم «توفیق فکیکی بغدادی» که استاد دانشگاه بغداد است کتابی در این باره نوشت با عنوان «الراعی و الرعیه (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته): شرح عهد الامام علی علیهالسلام الی مالک الاشتر النخعی» یعنی زمامدار و مردم و در این کتاب عهدنامه مالک اشتر را شرح داده است. اگر جامعهشناسان، سیاسیون، اقتصاددانان و... روی موضوعات عهدنامه مالک اشتر کار کنند، از آن نسخههای بسیار شفابخشی برای جامعه امروز و دیگر روزها به دست خواهد آمد.
ایکنا ـ استاد لطفا مثالهایی را در مورد نکات تربیت فردی در نهجالبلاغه ذکر کنید.
در نهجالبلاغه نکات و دستورات تربیتی فراوان داریم، نسخههایی که به ما میآموزد انسان چگونه میتواند انسان شود. منتها باید در درجه اول به عنوان خواننده بفهمیم حضرت امیر(ع) چه گفتهاند و در مرحله بعد بتوانیم آن را به درستی برای جامعه تبیین کنیم.
برای مثال در کتاب «الحیاة» از باب اول تا باب دوازدهم کوشیدهایم در حاشیه و شرح «نهجالبلاغه و قرآن» را مطرح کنیم. لذا هر جا و در هر موضوعی که آیهای از قرآن آوردهایم متناسب با آن سخنی از پیامبر (ص) و از حضرت علی(ع) نیز بیان کردهایم. به طور مثال یکی از نکات تربیتی نهجالبلاغه موضوع آموزش است؛ اینکه همه انسانها بتوانند با سواد باشند، بفهمند و بتوانند دینشان را بشناسند و علم و دانش لازم زندگی را کسب کنند.
دیگر اینکه زندگی مادیشان تأمین باشد، در فقر زندگی نکنند؛ رسول الله(ص) میفرمایند: «كَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ اَلْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ اَلْقَدَرَ»؛ یعنی فقر نزديك به كفر است و حسد نزديك است كه بر قدر غلبه كند و توصیه میکنند اینگونه زندگی نکنیم. این توصیهها به شرح و بسط در 400 حکمت حضرت امیر(ع) و نامههای حضرت به مالک اشتر و نامهای که به امام حسن(ع) نوشتهاند آمده است و این مطالب باید از سوی افرادی که مدعی تشیع و عالم اسلامی هستند، تبیین شود و در قالب جزواتی کوچک و بزرگ به دست مردم داده شود. خداوند آقای صدر را رحمت کند، آن مسایل اقتصادی که ایشان از نهجالبلاغه استخراج کردند قطرهای است از دریای بزرگ سخنان حضرت امیر(ع).
ایکنا ـ با این توصیف حکومت 4 سال و اندی حضرت امیر(ع) حکومت بارز و تام و تمام حکومت اسلامی بود؟
بله، در این زمینه در الحیاة روایاتی آمده است، روایتی به این مضمون وجود دارد که دوره حکومت حضرت امیر(ع) در کوفه کسی پیدا نمیشد که غذا، لباس و مسکن نداشته باشد. «مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَةِ أَحَدٌ إِلاَّ نَاعِما»؛ یعنی مردم در زمان حضرت امیر(ع) در کوفه همه از نظر لوازم زندگی برخوردار بودند. البته تفاوت غیر از تبعیض است؛ تبعیض یعنی یکی خیلی دارد و یکی هیچ چیزی ندارد، تفاوت در جامعه اسلامی بد است، ولی تبعیض بدتر است. بیتفاوتی و همه یکسان بودن آرمانی است که برخی از فلاسفه گفتهاند و به نظر درست نیست. در جامعه انسانی باید انگیزههای شخصی نیز حاکم باشد و نباید گرایشها و اندیشههای انسانها را سرکوب کنیم. همچنین، ممکن است دو برادر با دو انگیزه متفاوت زندگی کنند و در عین حال هر دو تلاش کنند؛ یکی تلاش برای ثروتمند شدن و دیگری برای نوشتن چندین کتاب؛ ولی هر دو باید برخوردار و تأمین باشند. نمیتوانم بگوییم کسی که به دنبال کسب مال رفته است ثروتمند باشد و آنکه دنبال کسب علم و دانش رفته است تهیدست باشد، تهیدستی، فقر و فلاکت در اسلام و اندیشه حضرت امیر(ع) مردود است.
ایکنا ـ نهجالبلاغه را فارغ از جنبه ادبی از لحاظ فکری و معرفتی چطور ارزیابی میکنید؟
زبان نهجالبلاغه هم در تعبیر و هم پردازش و هم نظم و نثر بسیار بالا و والاست و از همه این مسایل بالاتر محتوای آن است. محتوای نهجالبلاغه سطر سطرش گرهگشای بنبستهای راه زندگی انسان است. این موضوع نوشتن «الحیاه» بود، این کتاب غیر از مطالب قرآنی، از نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه سیراب شده است و اندکی از آن اقیانوس بیپایان را بیان کرده است. بنابراین نهجالبلاغه راهکار «انسان شدن انسان به صورت فردی و خانوادگی» و نیز «انسان شدن انسان در جامعه» است. این کتاب همه چیز را به انسان نشان داده است ما باید اول این را بدانیم و بعد به آن عمل کنیم. اگر کسی در این عمل کسر آورد حکیمی را اعدام کنند.
ایکنا ـ علامه حکیمی منادی غدیر در روزگار ما بودند، لطفا از ایشان برایمان بفرمایید.
بله، وقتی برادر اطلاعات حوزوی، سیاسی و اجتماعی خوبی پیدا کردند و زمانی که به نابسامانی مشهود انسان امروز پی برد و ناتوانی مکاتب بشری مانند سوسیالیسم، مارکسیسم، ایده آلیسم، دموکراسیهای غربی و مکتبهای بشری از تفسیر درست انسان و ارائه راهکارهای نجاتبخش به انسان را خوب کشف کرد و به قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه رو کرد؛ نهجالبلاغه کتاب اول محمدرضا شد.
ایکنا ـ استاد، اگر غدیر را جدی نگیریم، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
اتفاقی که اکنون رخ داده است. در جامعه ما تبعیض، فقر، بیتعهدی، اسراف، پرمصرفی، رفاه طبقات اندک و در طرف مقابل تهیدستی، ناداری، کمبودداری و... وجود دارد. اگر اندکی به نهجالبلاغه توجه میکردیم وضعیت اینگونه نبود؛ باید گفت وضعیت امروز خلاف تربیت نهجالبلاغه است. خدا از عالمان و دانایان عالم که در رأس آنان دعوت حضرت امیر(ع) است این پیمان را گرفته که در برابر اسراف سرمایهداران و تهیدستی فقیران سکوت نکنند و چشم بر هم نگذارند و «ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ» آن پیمانی را که خدا از عالمان گرفته که «أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ» عالم باید اینگونه باشد یعنی در مقابل این دو که بشریت گرفتار انحرافات آن است، بایستند.
ایکنا ـ وظیفه ما در قبال غدیر چیست؟
روشنگری و گسترش مفهوم غدیر. غدیر یک عید نیست و در یک روز تمام نمیشود. غدیر روز نجات و گسترش فرهنگی است و روز زمامداری حضرت امیر(ع) بعد از پیامبر(ص) است و نجات بشریت به دست اوست. باید بدانیم تا فهم این مفهوم فرسنگها فاصله داریم. ما در لفظ غدیری هستیم، باید در معنا و مکتب غدیری باشیم. یعنی نهجالبلاغه در جامعه ما شناخته شده باشد و به آن عمل شود؛ در شکل حکومتی، دولتی، اجتماعی، علما و مراجع قم و نجف و چه در سطح فردی که تکتک افراد باید خودشان را موظف کنند که به سطر سطر محتوای غدیر عمل کنند، زیرا همه اصول انسانی در آن وجود دارد و در کتابها از جمله الحیاة 12 جلدی شرح داده شده است.
ایکنا ـ در خطبه غدیر به وارث غدیر یعنی حضرت ولیعصر(عج) اشاره شده است؟
پیام غدیر و اجرای مفاد نهجالبلاغه و همان تعهدی که خداوند از زمامداران گرفته که در برابر هیچگونه ظلم و ستمی سکوت نکنند لازمهاش این است که انسانی برای دوره آخرالزمان ذخیره شده باشد و ایشان بیایند و بدون هیچگونه ملاحظهای حق را به حقدار برسانند و مستکبران، تجاوزگران به حقوق انسان و سرمایهداران زالوصفت را سر جای بنشانند و دست محرومان را بگیرند و زندگیشان را تأمین کنند. در روایات آمده است که وقتی از حضرت مهدی(عج) حکومت را گرفتند و جهان را تسخیر کردند، طلا و پول جلوی آن پودر میشود و بعد میفرمایند انسانها بیایید چیزی که خودتان را در برابر آن باختید و به دیگران ظلم کردید اینجا انباشته شده است، ببرید و در روایات آمده است که همه بینیاز میشوند. در دوره حضرت مهدی(عج) دیگر فقیر و بیمسکن باقی نمیماند. آنها هم که خانه صد هزار متری دارند آنها هم دیگر باقی نمیمانند.
ایکنا ـ پیام غدیر در نگاه شما چیست؟
نخستین آیه قرآن «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ؛ بخوان به نام خدایت که آفریدت»، دانستنِ معرفت بیچارگیهای انسان از نبود معرفت و جهل است. همه انسانهایی که در طول تاریخ به زورگویی و ظلم زمامداران و سرمایهداران پاسخ دادهاند، از نادانیشان بوده است، زیرا خودشان را نمیشناختند. از دیگر سو کسانی هم که بر مرکبها ظلم سوار شدند و زور گفتند خودشان را نمیشناختند؛ گوهر انسان به ثروت و زر و زیور نیست. لذا در قرآن میبینید که مثلث زر، زور و تزویر با هم آمده است، قارون حاکم نبود، بلکه یک سرمایهدار بود و کنار حامان و فرعون قرار گرفت. مدعیانی مثل فرعون که اکنون در جهان فراوان هستند با دستیاری سرمایهداران به اتحاد میرسند و لشگرهای ظلم را ایجاد میکنند و با دسترسی به منابع اقتصادی شروع به چپاول حقوق تودههای انسانهای مظلوم میکنند. تودههای انسانی مظلوم نیز دو دسته هستند؛ یک دسته حاکمیتهای وابسته به سرمایهداری و طرفداری سرمایهداری و دسته دیگر سرمایهداران که مزارع، کارخانهها، نظام تولید و نظام توزیع را در دست میگیرد و با وجود مشکلات اقتصادی، توده مردم را رها میکنند. پس مشکل ما دو چیز است؛ یک زمامداران وابسته و دیگری سرمایهدارانی که منابع ثروت را در دست و دیگران را از آن محروم میکند. اگر انسان بتواند این دو مانع را از جلوی پای خود بردارد که ان شالله حضرت موعود(عج) آن را برمیدارد و همچنین اگر جامعه انسانی به نسخههای نهجالبلاغه، عهدنامه مالک اشتر، نامه حضرت امیر به امام حسن(ع)، دیگر سخنان حضرت امیر(ع)، نیایشهای صحیفه سجادیه که مملو از حقایق است و.. آشنا شود و به آموزههای آن عمل کند، احوال دیگری بر ما حاکم است در آن صورت هر گامی که برمیداریم اول فکر میکنیم که آیا این حرکت به نفع توده مردم است یا به نفع سرمایهدارهاست.
ایکنا _ در نگاه شما پیوند مفهومی «غدیر و عاشورا» چگونه است؟
غدیر تعیین حاکمیت پس از پیامبر(ص) است، حاکمیت الهی و در خط وحی پس از پیامبر(ص)؛ عاشورا نیز درست در همان امتداد است، مبارزه برای شکل گرفتن همان حاکمیت، با این شیوه که حاکمیت بلاحق را که یزید یا معاویه باشد، باید سرنگون کرد تا حاکمیت محقی در راستای غدیر شکل گیرد و این سرنگونی امکان نداشت مگر با شهادت امام حسین(ع) که حماسهای آفرید و با اینکه جمعیت کربلاییها کم بود و شهیدان در رکاب امام 80 نفر بیشتر نبودند، توانستند کاخ یزید را واژگان کنند. مورخان و محققان معتقدند از علل اساسی سرنگونی حاکمیت اموی و یزیدی در کشورهای اسلامی «واقعه عاشورا» بود.
از راه مظلومیت و شور حماسه و آن حوادثی که در همان نصف روز پدید آمد، مثلا شهادت طفل صغیر، شهادت جوان 18 ساله و ضمیمه شدن به این شهادتها و گروهی که پیام شهادت را به کشورهای اسلامی رساندند تا پایتخت حاکمیت بلاحق یزید باشد و پیامرسانهای آن حضرت زینب(س) و امام زینالعابدین(ع) بودند و با آن خطبات و بیانات که چگونه خط غلط و انحرافی و غاصب یزیدی و اموی را برای جامعه اسلامی روشن کردند و حقانیت خط غدیری را که امام حسین(ع) بود، روشن کردند.
اجتماعات انسانی با مدیریتهای آن به سامان میرسد، مدیریتها اگر در ریل اصلی حق، عدالت حرکت کند، اجتماعات به سامان میرسد، یعنی تودههای مردم به حق مادیشان میرسند و همچنین به حقوق معنوی و تعالی فکر و فرهنگ دست خواهند یافت. همه این موارد در عاشورا شکل میگیرد؛ عاشورا راه بازگرداندن خلافت، حکومت و مدیریت جامعه به راه اصلی و اسلامی آن را از راه غلبه لشکری و قدرتی عاشورا (حماسه عاشورا قدرت ظاهری که نداشت، اقلیت 72 نفره در برابر اکثریت امویان بودند).
امام حسین(ع) تشخیص داد با شهادت موجب بیداری میشود، ارکان حکومت اموی بهم میریزد و چنین شد. امام حسین(ع) با انقلاب خونین خود و آن صحنه بسیار بینظیر در سطح عالم که در نصف روز، 72 تن مظلومانه شهید میشوند و بعد آن جنایتهایی که آنها کردند که اسارت افراد خانواده پیامبر(ص) و حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) تا کاخ یزید و در ادامه خطبه حضرت زینب(س) در کوفه که همه به شگفت افتادند و خطبه امام زینالعابدین(ع) در کاخ یزید و مکالمه با یزید به گونهای همه اینها حقیقت را روشن کرد و خط اصلی نجات و رهایی تودههای انسان را ترسیم کرد که یزید مجبور شد پس از اینکه به خوبی رسوا شد، خانواده شهدا را با تجلیل و احترام برگرداند؛ اینها همه بازده همان انقلاب امام حسین(ع) در کربلا بود.
در تاریخ میخوانیم که در مقدمات کار شروع به شلوغی کردند، عصر تاسوعا میخواستند تمام خاندان پیامبر(ص) را بکشند، امام حسین(ع) دید آن تصویری که باید از انقلاب عاشورا به وجود بیاید و صبح تا ظهر آن صحنههای گوناگون از علی اصغر(ع) قاسم(ع) و شاهد شهادت 5 تا از صحابه معتبر پیامبر(ص) که مسلمین همه آن را قبول داشتند مثل زهیر بن قین و مسلم بن عوسجه و .. امام حسین (ع) اینان را یکی یکی به میدان بفرستند و صحنه بسازند، هر کدام سندی بر رسوایی یزید باشند؛ همه این وقایع در نیم روز واقع شد. امام حسین(ع) فرمودند که یک شب به ما مهلت بدهید که روز عاشورا آن مسائل بسیار عظیم و شگفتانگیز در آن صحنهها به وجود بیاید و عامل رسوایی امویان شود.
ایکنا _ علامه محمدرضا حکیمی در بسیاری از آثارشان از بعثت، غدیر، عاشورا و موعود به عنوان قلههای حیاتبخش تشیع یاد کردهاند و همواری مسیر ظهور حجت(عج) را در سایه عمل به پیام بعثت، غدیر و عاشورا ممکن دانستهاند؛ در این باره توضیح بفرمایید.
بسیار روشن است، خط ظهور «حاکمیت و فرمانروایی حضرت مهدی(عج)» بر همه کره زمین است؛ این حاکمیت باید زمینههایی داشته باشد و بدون زمینه نمیشود کسی بیاید و ادعا کند، زمینهسازیهای حاکمیت موعود(عج) با بعثت، غدیر و عاشورا محقق میشود، با مکالمات و مباحثی که مأمون برای حضرت رضا(ع) درست کرد، به عنوان اینکه شکست خط علویان و همه اصحاب و مذاهب را فراخوان کرد متفکران فلاسفه را از عمران صابی، جاثَلیق نصرانی و... را به بحث با امام رضا(ع) وا داشت به خاطر اینکه خاندان علی(ع) و آنهایی که امامان به حق و طرفدار عدالت اجتماعی و حاکمیت اسلام بودند، شکست بخورند و در همه آنها مأمون شکست خورد و همچنین امویان و عباسیان شکست خوردند و آنچه در تاریخ و در اذهان تودههای انسانی به خصوص مسلمانان تثبیت شد، حاکمیت خط بعثت، خط غدیر و خط عاشورا بود.
پیاده کردن عدالت دقیق «العَدلُ حَياةُ الأحكامِ» عدلی که جامعه را میشناسد، اقتصاد، سیاست و تربیت را میسازد، تبعیض و بیفرهنگی و.. را به اعتبار وجود عدالت میسازد؛ حاکمیت یک طبقه سرمایهدار بر جامعه و محرومیت تودههای مردم و.. در پرتو عدالت راستین به وجود میآید.
این عدالت راستین را ما در داستان عاشورا فراموش کردیم در عاشورا عدالت راستین فراخوان اصلی در عاشورا است و فراموش کردن و دور شدن از عاشورا به معنی دور شدن از عدالت راستین است؛ حق به حقدار رسیدن راستین است.
ایکنا _ دور شدن از عدالت دور شدن از عاشورا است؟
بله، دور شدن از عاشورا همان دوری از عدالت است، چون عاشورا دعوت به حق و عدل است، بدون تردید حضرت امام حسین(ع) که از مکه حج واجب برگرداند و عمره مفرده به جای آورد و به طرف عراق آمد، «أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ» حتی در یکی از خطبات مسلمانان نمیبینید که به حق عمل نشود و باطل کنار گذاشته نشود. جمله حضرت امام حسین(ع) در خطبهای که از مکه حرکت کردند؛ «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ في اُمّهِ جَدّي» برای اینکه اصلاح کنم، سامان ببخشم به امت جدم، برای این قیام کردم نه داعیه شخصی داشتم و نه داعیه مادی و دنیایی برای اصلاح با این عمل میشد یا حاکمیت را بگیری یا صحنهای بسازی که حاکمیت زیر بنا آن زده شود، امام حسین(ع) لشکری نداشت که برای حاکمیت یزید و معاویه را بگیرد چون لشکر و تدارکاتی نداشت با صحنهای ساخت که آنها رسوا شدند. مچ آنها باز شد و عرشهای حکومتشان به راستی لرزید، دلیل آن صحنهای است که در مجلس یزید پیدا شد یا خطبه حضرت زینب(س) در کوفه پیدا شد که تمام مردم گفتند و انگشت به دندان گزیدند که ای وای ما چه اشتباهی کردیم اینها این حرفها را میزدند میگویند اینها خارجی هستند و خطبه حضرت زین العابدین(ع) در مجلس یزید که آنطور هیمنه یزید را شکست به گونهای که آن مجبور شد صحنههای پیش آورد که حضرت سجاد(ع) را منصرف کند و حضرت سجاد(ع) باز دنباله خطبهاش را آورد و یزید را به حدی رسوا کرد که خود آنها همه اعتراف کردند و مجبور شدند که اهل بیت(ع) را به مدینه بازگردانند و در نتیجه آن چیزی که همه مورخان و مستشرقان گفتند از چیزهایی که اساس آن دکتر علی الوردی جامعهشناس عراقی هم مینویسد، آن چیزی که باعث شد اساس حکومت اموی و آن اشرافیگری اموی درهم شکند صحنه عاشورا بود.
نتیجه عاشورا عدالت بود و آن تبعیضها، ظلمها و یک طبقه اشراف، بقیه طبقات بردگان و... با عاشورا زیربنای آن زده شد و زمینهساز برای حرکتهای بعدی شد که امویان کنار بروند و عباسیان بیایند باز عباسیان هم صحنههایی به وجود آوردند که آنها با مسائل دیگری روبرو شدند و آنچه مطالعه تاریخ به من و شما میآموزد.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
انتهای پیام