علوم انسانی و بویژه علوم انسانی اسلامی یکی از دغدغههای مسئولان نظام و اهالی دانشگاه است. برای حرکت به سمت علوم انسانی اسلامی نیز قدمهایی برداشته شده ولی همچنان این اتفاق به نقطه مناسب نرسیده است و البته مسلم است که یک رخداد در حوزه علم نیاز به گذشت زمان و تلاشهای زیادی دارد.
حجتالاسلام والمسلمین مرتضی جلیلی؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر دین، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا به بررسی وضعیت علوم انسانی اسلامی در کشور، سیر حرکت آن و موانع توسعه این علوم پرداخته است.
ایکنا ـ سالهاست بحث تحول علوم انسانی در کشور مطرح است. شما سیر تغییر و تحولات در این عرصه را چگونه ارزیابی میکنید؟
موضوع تحول در علوم انسانی، یکی از موضوعات بسیار مهم، مبنایی و ریشهای در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است و اولین کسی هم که این بحث را مطرح کردند مقام معظم رهبری بودند. ایشان در عرصه جنبش نرم افزاری، یکی از کلیدیترین موضوعاتی که مطرح کردند تحول در علوم انسانی بود. واقعیت امر این است که وضعیت تحول در علوم انسانی و سیری که باید اتفاق بیفتد چندان رضایتبخش و امیدوار کننده نیست. هرچند که مجموعههایی در کشور در حال انجام کارهایی به شکل جزیرهای هستند اما متأسفانه خروجی ملموس و مشهودی را در این بازه زمانی مشاهده نمیکنیم لذا سیر کندی در عرصه علوم انسانی اسلامی در جریان است.
میتوان گفت تحول در عرصه علوم انسانی و حرکت در این زمینه به شکل لاکپشتی در حال انجام است. چون خودم در دانشگاه فعالیت دارم در جریانم که یکی از کارهایی که در این راستا در دوره جدید انجام شد تأسیس معاونت علوم انسانی بود و یکی از اهداف تأسیس این معاونت نیز تحول در علوم انسانی بود اما متأسفانه در این حوزه هم اتفاق چندان دندانگیر، چشمگیر، مبارک و قابل ارائه و تأثیرگذاری را مشاهده نمیکنیم.
ایکنا ـ به نظر شما اساسا تحول در علوم انسانی چه اهمیتی دارد و چرا باید به این سمت حرکت کنیم؟
موضوع علوم انسانی از عنوان آن مشخص است چون موضوع آن «انسان» به ما هو انسان، یعنی شریفترین مخلوق خداوند متعال است. به تعبیر قرآن کریم، وقتی خداوند انسان را خلق کرد به خودش تبریک گفت که چنین موجودی را خلق کرده است. خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ؛ آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان ساختیم و سپس بر استخوانها گوشت پوشانیدیم (و پیکری کامل کردیم) پس از آن (به دمیدن روح پاک مجرد) خلقتی دیگرش انشاء نمودیم؛ آفرین بر (قدرت کامل) خدای که بهترین آفرینندگان است» خداوند به خودش تبریک گفت چون همه عالم خلقت را طُفیلی انسان خلق کرد و همه تلاشها بر این بود که این جانشین الهی را که مظهر همه خصوصیات و ویژگیهای خداوند رشد کند و به کمال برسد.
انسان از منظر قرآن کریم موجودی شریف و کریم است و جایگاه والایی نزد خداوند دارد لذا علوم انسانی هم به خاطر نسبتی که با این موجود شریف دارد پس تبدیل به علومی شریف میشود. علوم انسانی علومی است که بناست در حوزه انسان به ما هو انسان کار کند و در نتیجه باید توجه خاصی به آن صورت گیرد. البته علوم دیگر همانند مهندسی و فنی هم قرار است زندگی انسان را آباد کنند و علوم طبیعی هم قرار است به انسان بیاموزد که چگونه از طبیعت برای بهبود شرایط زندگی خودش بهرهمند شود اما چون موضوع علوم انسانی، خود انسان است پس قطعاً جایگاه والایی دارد.
علوم انسانی باید مشخص کند که انسان چه جایگاهی دارد و قرار است چه کارهای مهمی انجام دهد؟ اگر بخواهیم به شکل جزییتر به قضیه نگاه کنیم شاید بتوانیم بگوییم اهمیت علوم انسانی به یک معنا، به این دلیل است که انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است و بعد معنوی انسان که ذهن، فکر، روح و روان وی به تعبیری معنویت انسان است شرافت انسانی را تشکیل میدهد و اتفاقاً جسم وی در خدمت روح است. علوم انسانی باید به این ابعاد بپردازد و هرچه بعد فکری، ذهنی و معنوی انسان اهمیت پیدا میکند به همان اندازه علوم انسانی دارای اهمیت میشوند.
به تعبیری، علوم انسانی، علوم فرهنگساز هستند و فرهنگ هم زیربناییترین موضوع در جوامع بشری و آن دارایی است که اثرات زیادی در حوزههای مختلف زندگی بشر در پی دارد. به تعبیری میتوانیم علوم انسانی را علوم فرهنگی بنامیم چون قرار است در حوزه فرهنگ کار کند با همه گستردگی که دارد. شعار، هدف و آرمانی که انقلاب اسلامی از دوران پس از پیروزی برای خود ترسیم کرد رسیدن به تمدن بزرگ اسلامی است. در صحبتهایی که مقام معظم رهبری دارند و زیاد از ایشان شنیده شده متوجه میشویم که ایشان پنج گام برای رسیدن به تمدن اسلامی بیان کردهاند و گام قبل از شکلگیری تمدن اسلامی، ایجاد یک جامعه اسلامی است و بخش زیادی از علومی که برای ساخت جامعه اسلامی نیازمند آن هستیم علوم فرهنگی هستند.
وقتی میخواهند تمدن را تعریف کنند گفته میشود تمدن از دو قسمت تشکیل شده که شامل تکنولوژی و فرهنگ است. متولی تکنولوژی، علوم فنی و مهندسی و علوم دیگر غیر از علوم انسانی هستند اما متولی فرهنگ، علوم انسانی است یعنی اگر بخواهیم جامعه اسلامی و یک مدینه فاضله را تأسیس کنیم بخش زیادی از آن وابسته به فرهنگ آن جامعه است و متولی ساخت فرهنگ هم علوم انسانی است و به هر بخشی بخواهیم ورود کنیم زیربناییترین بخش آن فرهنگ است لذا علوم انسانی جایگاهی بسیار ویژه در انسانسازی، جامعهسازی و تمدنسازی دارد.
ایکنا ـ وضعیت توجه به علوم انسانی در کشورهای غربی چگونه است؟
اهمیت علوم انسانی آنقدر بیشتر شده که امروزه حتی در کشورهای غربی وزنی که به علوم انسانی داده میشود بسیار بیشتر از وزنی است که به علوم فنی و مهندسی داده میشود و اگر به اخباری که در جوامع غربی وجود دارد توجه کنیم معلوم میشود که جوامع نخبگانی هم خودشان به سمت علوم انسانی رغبت دارند و هم اینکه به سمت این علوم که در فرهنگسازی نقش زیادی دارد جهت داده میشوند. موضوع فرهنگ آنقدر مهم است که علوم دیگر همانند علوم تجربی اگر بخواهند رشد کنند نیازمند یک بستر فرهنگی هستند بنابراین اگر به خوبی به علوم انسانی بپردازیم، خود به خود باعث رشد در سایر علوم هم میشویم و علوم تجربی، برای توسعه، رشد و ایجاد، نیازمند علوم انسانی هستند و اگر یک بستر فرهنگی مناسب ایجاد نکنیم در سایر علوم هم موفق نخواهیم بود.
مثلا یکی از موضوعاتی که در جامعه اهمیت زیادی دارد مدیریت است که اقدام به اولویتبندی، بودجهبندی و زمینهسازی برای توسعه و پیشرفت کشور میکند و این مدیریت یکی از رشتههای مهم علوم انسانی است لذا اگر مدیریت به خوبی صورت نگیرد قطعاً زمینه و بستر برای رشد علوم تجربی و پزشکی هم فراهم نخواهد شد. پس این علوم انسانی است که مدیر تربیت کرده و برای توسعه، فرهنگسازی میکند لذا حوزه تأثیرگذاری علوم انسانی آنقدر زیاد است که بر بسیاری از بخشهای جامعه تأثیر میگذارد.
اگر علوم انسانی را از یک منظر دیگر بررسی کنیم متوجه میشویم که علوم انسانی هویتساز است چون اساساً فرهنگ هویتساز است و هویت هر جامعهای به فرهنگ آن جامعه و آداب، رسوم، باورها و نوع نگاهشان به انسان بستگی دارد و هویت هم یکی از مهمترین مقولهها در جوامع انسانی است و جوامعی توانستهاند به رشد و بالندگی برسند که هویت در لایههای مختلف از جمله هویت ملی، مذهبی، قومی، انسانی، خانوادگی و ... را مورد توجه قرار دادهاند لذا نیازمند آن هستیم که برای رشد علوم انسانی اسلامی بسترسازی بیشتری داشته باشیم تا در عرصه هویتی هم موفق باشیم چون هویت مهمترین دارایی هر انسان است تا بتواند به سمت اهدافی که برای وی تعیین شده است حرکت کند.
یکی از معضلات امروز جوامع بشری فناوریهای نوینی است که علاوه بر ثمرات خوب و قدرتی که به انسان میدهند یکسری تأثیرات منفی را هم در جوامع بشری در پی داشتهاند و اساساً یکی از چالشهای امروز جوامع بشری، دگرگونیهایی است که به وسیله تکنولوژی در این جوامع پدید آمده است. برای مثال هوش مصنوعی از جمله موضوعاتی است که بسیاری از شخصیتهای علمی، در مورد آن زنگ خطر را به صدا درآوردهاند و معتقدند اگر کنترل نشود میتواند تبعات بسیار زیادی برای جامعه در پی داشته باشد و اخبار آن هم به صورت مفصل در فضای مجازی منتشر شده است برای مثال میتوانید به وسیله هوش مصنوعی، یک تصویر غیر واقعی را کاملا واقعی جلوه دهید و افراد را در جامعه مورد هجمه قرار داده و متضرر کنید. آثار سوء دیگری نیز برای هوش مصنوعی ذکر شده است هرچند که میتواند فواید زیادی هم در پی داشته باشد.
آن چیزی که میتواند آسیبهای فناوریهای نوین و ابعاد تخریبی آنها را کنترل کند علوم انسانی است. اگر در جامعه فرهنگسازی کرده و مردم را در ابعاد فرهنگی رشد دهیم قطعاً آثار مخرب تکنولوژی به حداقل میرسد. همواره این مثال زده میشود که چاقو چیزی است که به عنوان یک ابزار، هم جنبههای مثبت و هم منفی دارد و آن چیزی که باعث میشود از این چاقو به شکل درست و بهینه استفاده شود کارهای فرهنگی است. تکنولوژی اتم، یک تکنولوژی است که میتوانست در خدمت بشریت قرار گیرد و در بسیاری از زمینههای پزشکی، علمی، کشاورزی و خدماتی، به میزان زیادی در خدمت جامعه قرار گرفت اما از سوی دیگر با این توان هستهای در اختیار انسانهایی قرار گرفت که با ساخت بمب اتم، در چند ثانیه، دویست سیصد هزار انسان را به کشتن دادند و فسادی عظیم را به وجود آورند.
آن چیزی که باعث میشود از این تکنولوژی استفاده مثبت یا منفی شود فرهنگ است که علوم انسانی متولی آن است و اگر بخواهیم از فناوریهای نوینی که حاصل علوم طبیعی، علوم پزشکی و فنی هستند بهترین استفاده را داشته باشیم که در خدمت بشریت باشند نیازمند فرهنگسازی هستیم. لذا علوم انسانی به همه دلایلی که عرض کردم و بسیاری از دلایل دیگر، جایگاه بسیار مهم و ویژهای در جامعه دارد.
ایکنا ـ اساساً چرا موضوع تحول در علوم انسانی مطرح شد؟
علوم انسانی میتواند دو مبنا داشته باشد که یکی مبنای دنیا محور است که معتقد به جامعه بدون خدا بر اساس نگاه اومانیستی و فرد محور و طرفدار لذت حداکثری است. این نگاه، انسان را محدود و محصور در این عالم ماده میداند و جهان پس از مرگ را برای آن تعریف نکرده است. فرهنگی که از این نگاه و جهان بینی بیرون میآید قطعا در خدمت هدفی است که برای بشریت تعریف کرده است. مبنای دوم، خدامحوری و آخرتگرایی است و اگر معتقد به مبنای دوم یعنی خدامحوری و آخرتگرایی باشیم قطعا نوع نگرش ما و فرهنگی که از آن بیرون میآید بسیار متفاوت خواهد بود. این بود که موضوع تحول در علوم انسانی در کشور ما مطرح شد.
علومی که از جوامع غربی وارد کشورمان شده یا میشود دارای نگاه سکولار است یعنی به جدایی کامل دین از سیاست اعتقاد دارد و دین را به عنوان مقولهای کاملا فردی مورد توجه قرار میدهد و معتقد است مدیریت جوامع باید به تنهایی بر عهده عقل انسان باشد و دین نمیتواند به چنین حوزههایی ورود پیدا کند پس علومی هم که با چنین نگاهی تولید میشوند کاملا معتقدند که دین نباید در امور مختلف زندگی و فرهنگسازی برای بشر و همچنین حوزه اجتماعی دخالت کند. خروجی چنین علمی با دین بیگانه است.
لازم است در این زمینه مثالی بزنم؛ اوایل انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب فرهنگی دانشگاهی در کشور ما تأسیس شد که بنا بود متولی تربیت اساتید دانشگاه باشد چون پس از انقلاب متوجه شدند در بسیاری از دانشگاهها، نگاه اساتید بر اساس سکولاریسم و غربگرایی بود که با مبانی انقلاب اسلامی سازگاری نداشت بنابراین ابتدا یکی دوسال بحث تعطیلی دانشگاهها مطرح شد و بعد از اینکه دانشگاهها دوباره فعالیت خود را از سر گرفتند دانشگاهی ایجاد شد که اتفاقاً بسیاری از بزرگان نظام جمهوری اسلامی ایران هم در تأسیس آن حضور داشتند و بنا بود همانگونه که دانشگاه تربیت معلم قرار است برای مدارس، معلم تربیت کند این دانشگاه هم متولی تربیت اساتید دانشگاه باشد.
اتفاقاً در ابتدای تأسیس این دانشگاه، گزینش و سختگیریهایی خاصی وجود داشت تا افرادی که نگاه انقلابی دارند وارد این دانشگاه شوند اما خروجی همین دانشگاه، کسانی شدند که سردمدار غائله سال 88 بودند یعنی دانشگاهی که کلنگ آن را جمهوری اسلامی ایران زد و برای آن هم اهدافی تعیین کرده بود که باید به این اهداف میرسید کسانی را تربیت کرد که اصل نظام را هم مورد هجمه قرار دادند. هرچند که همه افرادی که در این دانشگاه تربیت شدهاند دارای چنین دیدگاهی نبودند بلکه افراد با نگاه انقلابی هم در این دانشگاه تربیت شدهاند.
وقتی آسیبشناسی شد که چرا چنین اتفاقی رخ داده است نتیجه این شد که علومی که در آن دانشگاه تدریس میشود علومی هستند که از غرب ترجمه شده و با همان نگاه و فرهنگ و مبنای تمدن غربی برای دانشجویان تدریس میشوند. بنابراین روشن است که خروجی آن هم با با همان نگاه تربیت میشوند در حالیکه جمهوری اسلامی به جنگ این نگاه آمده است.
انتهای پیام