به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «روشهای پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی» امروز 13 آذر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی؛ رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی، در این نشست با موضوع «الزامات و دستاوردهای آزادی در پژوهشهای فلسفه فرهنگ» به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید؛
ما همیشه در محیطهای آکادمیک با مفهوم مهمی به نام آزاداندیشی یا آزادی فکر مواجه هستیم و کمتر کسی را میتوان یافت که خودش را طرفدار آزاداندیشی معرفی نکند اما دو نکته در این زمینه حائز اهمیت است که یکی معنای آزاداندیشی و الزامات آن و دوم محک میزان تحقق آزاداندیشی است. آزاداندیشی دیدگاهی است که معتقد است موضعگیریهای مربوط به حقیقت باید بر اساس منطق، عقل و سطح بالایی از بیطرفی شکل بگیرد و از خرافات، موهومات و جانبداریهای متعصبانه دوری کند. آزاداندیشی مولد چنان ظرفیتی است که یک دانشمند را قادر میکند تا ایدهها و افکار خودش را خلق کند ولو اینکه برای برخی عجیب و نامتعارف باشد.
به دلیل آزاداندیشی است که نظریاتی در علم و معرفت شکل میگیرد و اگر آزاداندیشی در بین دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی بروز و ظهور پیدا نمیکرد امروزه خبری از نوآوریهای فکری هم نبود. نباید از نظر دور داشته باشیم که آزاداندیشی، ما را قادر میسازد ایدههایی تولید کنیم که قدرت تغییر و تحول در جامعه و حتی جهان داشته را باشیم. در این بین، تفکر انتقادی، یکی از مهمترین اضلاع آزاداندیشی است یعنی تفکری که بتواند با ارائه نقاط قوت و ضعف یک فکر، در چهارچوب اخلاق علمی، نه فقط پنجرههای تازهای را به روی اندیشه باز کند بلکه امکان بهبود فکری که مورد انتقاد قرار داده است را هم فراهم کند.
از طرفی در بطن آزاداندیشی، بیطرفی هم نهفته است یعنی از کمترین جانبداری در توصیف، تبیین، نقادی یا قضاوت درباره یک اندیشه برخوردار باشیم. بیطرفی یک هنر است و همه جا هم وجود ندارد. اساساً برخی معتقدند در علم، چیزی به نام بیطرفی وجود ندارد اما کوشش برای رسیدن به بالاترین سطح از بیطرفی، ممدوح و راهگشا است. حتی میتوان اذعان کرد عدم رعایت بیطرفی کاملا مذموم است و علم را از دایره علم بودن خارج میکند.
از سوی دیگر تفکر انعطافپذیر کلید خلاقیت است یعنی بتوانیم بین ایدهها و نظریات نو، ارتباط برقرار کنیم. آزادی فکر و اندیشه در مرحله اول، زمانی حاصل میشود که متفکر و دانشمند بتواند ذهن خود را آماده ورود به یک موضوع تازه کند چون ذهن ما هر از گاهی دچار بینظمیها و برخی عادات خاص میشود و برخی عادات نامعقول به آن ورود میکند.
درباره الزامات آزاداندیشی باید گفت به نظر میرسد آزادی فکر و اندیشه، زمانی حاصل میشود که دانشمند بتواند ذهن و فکر را از یک سری امور خالی کند که در رفتار و فکر انسان اثر میگذارند. اولین مورد، کینهها، نفرتها و عقدههاست که چه جنبه شخصی و چه اجتماعی داشته باشند حتماً در کار محقق اثرگذار هستند و حتی در جایی که فرد ارادهای ندارد اثر منفی خود را به جا میگذارد.
دومین مورد باورهای نهادینه شده یا پیشفرضهای نامعقول هستند. البته علم به یک سری پیشفرضها تکیه دارد اما مسئله این است که این پیشفرضها حتماً باید عقلانی باشند در غیر اینصورت آزاداندیشی با اختلال جدی مواجه میشود. سومین مورد، تعلق به زمان و مکان یا تاریخمندی است. برخی از متفکران در یک تاریخ یا مکان یا زمان متوقف شدهاند. این توقف، ناخواسته عینک خاصی را به چشم آنها زده که صرفا با آن عینک درباره مسائل قضاوت میکنند اما توانایی یک اندیشمند در جایی اثبات میشود که در عین بهرهمندی از تاریخ، هرجا لازم بود خودش را از تاریخ جدا کرده و فرزند زمانه خودش باشد.
همچنین نگاههای تک بعدی یا سطحی، حسگرایی رادیکال، جزماندیشی، نظمگرایی افراطی و وسواسها، ترسها و احتیاطها، همرنگی با جمع، شهرتزدگی، تمایلات، علایق و ذائقهها، عادات ذهنی و تبدیل شدن آنها با قانون لایتغیر، غرور و تکبر علمی، طمعورزی به دنیا، از خود جدا نشدن و جزئینگری، از دیگر مواردی هستند که معمولا آزاداندیشی را با چالش مواجه میکنند. به عنوان نتیجه بحث باید گفت آن روش علمی از کارایی و مقبولیت بیشتری برخوردار است که از توانایی بیشتری در تحقق سطح بالاتری از آزاداندیشی برخوردار باشد.
همچنین حسین میرزایی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در این نشست با عنوان «مسئله روش در مطالعات فرهنگی» به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید؛
روش در حوزه علم، موضوعیت زیادی دارد و همه ما هم تأکید زیادی در این زمینه داریم چراکه مشاهده میکنیم در دو سه قرن اخیر که بحث علم مطرح میشود روش نیز در آن اهمیت بسیاری دارد و به قول دکارت، انگار رسیدن به حقیقت، جز از طریق روش، امکانپذیر نیست اما بسیاری از مطالعات، هیچ فضیلتی را بر آن مترتب نمیدانند و برای آن چالشهایی هم قائل هستند چون معتقدند ما را در فهم بسیاری از مسائل پیرامونی دچار مشکل کرده است لذا روش، از الوهیت خارج میشود.
معتقد نیستم مطالعات فرهنگی، روشزدوده هستند اما حتماً روشزده هم نیستند در حالیکه در علم، روشزدگی بیشتری وجود دارد ولی آنچه در علم، در فضاهای دانشگاهی شاهد هستیم این است که این قصه تا حدی پررنگ میشود که عرصه بر کسانیکه روشمند نیستند تنگ شده و حتی از فضای آکادمیک طرد میشوند. لازم به ذکر است که جنس کارهای مطالعات فرهنگی همانند مطالعات زنان، مطالعات رسانه و امثالهم، بینارشتهای است لاجرم پژوهشگر باید سراغ کارهای بیناروشی و چندروشی برود. البته این را هم باید در نظر داشت که در علوم طبیعی و علوم تجربی در زمینه روش، با یک نحله و مکتب مواجه نیستیم.
دکتر محمد فاضلی به نقل از یک نویسنده خارجی میگوید این روش نیست که تحقیق را هدایت میکند بلکه مسئله، چنین کاری را انجام میدهد. هرچند میتوان کلیتی از این سخن را پذیرفت اما بنده کاملا با آن موافق نیستم. بنده معتقدم روش، تابعی از بینش است و این فرق میکند با اینکه بگوییم مسئله، پژوهش را هدایت میکند. اگر ما قائل به این باشیم که میتوان به معرفت به شکل بیواسطه دست یافت روشهایی را به کار میگیریم و اگر چنین باوری نداشته باشیم نمیتوانیم چنین کاری انجام دهیم.
ما در مطالعات فرهنگی، اغلب دارای نظریه - روش هستیم یعنی ترکیبی از بُعد نظری و روشی را دارا هستیم و این دو در اینجا قابل تفکیک هم نیستند. البته مراد ما رویکردهای پست مدرنیستی نیست ولی قطعا همپوشانی زیادی با همدیگر دارند. در اینجا میتوان سوالی را مطرح کرد که آیا علوم انسانی ما زایا، پویا، حل کننده مسئله و پاسخگو است یا خیر؟ اگر در این زمینه تشکیک و تردید کنیم بخشی از آن نقصان را شاید بتوان به روش هم معطوف کرد.
بنده در دوران جوانی، کاری پژوهشی را به سفارش یکی از مراکز درباره تبلیغات تلویزیونی انجام دادم و نتیجه تحقیق به گونهای شد که قسط آخر دستمزدم را ندادند. یکی از دلایل این بود که بنده وارد کاری شدم که فرضم این بود که این تبلیغات، باعث ایجاد نابهسامانیهایی در جامعه میشود لذا با تحلیل محتوای کمّی، چنین کاری را انجام دادم اما نتیجه اینگونه نشد که بتوانیم چنین چیزی را ثابت کنیم ولی نهادی که به ما پیشنهاد داده بود دغدغهاش این بود که ما چنین چیزی را ثابت کنیم. بنده به مزاح گفتم اگر از اول این را از من میخواستید، میگفتید که به جای تحلیل محتوا، اقدام به نشانهشناسی میکردم تا آنچه مراد شماست حاصل شود. لذا باید دانست که وجه ابزاریِ روش، در جاهایی امکان سوء استفاده را فراهم میکند بنابراین باید بپذیریم که روش اصالت ندارد بلکه تابع بینش است.
انتهای پیام