تولد حضرت زینب (س) در تقویم به نام روز پرستار نامگذاری شده است، از این رو تصمیم گرفتیم با یک همسر جانباز 70 درصد قزوینی که حافظ کل قرآن نیز هست، به گفتوگو بنشینیم. در ادامه گفتوگوی ایکنا قزوین را با زهره اسدی میخوانیم:
زهره اسدی، در سال 1366 در سن 22 سالگی با جانباز سرافراز 26 ساله قدیر مجتبوی ازدواج کرد که ماحصل این ازدواج 2 فرزند است، پسرش دکترای حقوق جزا دارد و دخترش نیز دانشجوی تربت بدنی است.
همسرش بیش از 4 بار در دوران دفاع مقدس مجروح شده است، وی قبل از ازدواج با زهره اسدی در جبهه از ناحیه سر دچار ضایعه مغزی میشودف اما با وجود جراحت و جانبازی باز هم به جبهه میرود و این بار از ناحیه پای راست دچار قطعی میشود، بعدها نیز موضوع عوارض شیمیایی در بدن وی هویدا شده و هر کدام از این جراحات سختی و دردی را بر این جانباز غیور قزوینی وارد میکند. بااینحال همسرش خانم اسدی همواره در کنارش بوده و هست و خدمت به همسر جانبازش را افتخاری برای خود میداند.
وقتی با زهره اسدی موضوع مصاحبه و علت آن را مطرح میکنم، میگوید: اکثر ما حضرت زینب(س) را بهعنوان پرستار امام سجاد(ع) بعد از واقعه عاشورا میشناسیم و از این رو روز تولدشان را بهعنوان روز پرستار هم نامیدهاند، اما معتقدم که علاوه بر این آن حضرت از وقایع روز عاشورا و آرمانهای امام حسین(ع) پرستاری و نگهبانی کردند که این موضوع بسیار ارزشمند است.
از این بانوی توانمند در خصوص چگونگی طی مراحل حفظ قرآنش میپرسم، در جواب میگوید: همان اوایل که در کلاس قرآن شرکت میکردم کمکم جزء 30 را حفظ کردم، بهمرور 4 جزء آخر و 5 جزء اول قرآن را حفظ کردم، بعد که تصمیم جدیتری برای حفظ کامل قرآن گرفتم توانستم تجوید و مفاهیم را همراه با حفظ آیات قرآن یاد بگیرم و در طول 3 سال کل قرآن را به این شکل حفظ کنم.
اسدی در بیان یکی از خاطرات خود چنین تعریف میکند: یادم هست روزی که آزمون کتبی داشتم همسرم را تازه به منزل آورده بودیم، به دلیل دردهای ناشی از ترکشهایی که در سرش بود تازه طی عمل جراحی مراحل استخوانگذاری به سرش انجام شده بود، بعد از ترخیص در منزل پرستاری همسرم را می کردم، آن روز با وجود استرس و شرایط خاص باز هم در امتحان قرآن شرکت کردم.
همسرم مشوق اصلی من بود
وی به همراهی همسرش در مسیر حفظ قرآن اشاره میکند و میگوید: اگر تشویقهای همسرم نبود شاید در این عرصه وارد نمیشدم، همسرم آیات حفظ شده را از من میپرسید و مرا در این راه بسیار تشویق میکرد.
از این بانوی حافظ کل قرآن در خصوص نحوه برنامهریزیاش میپرسم، در پاسخ به این سؤال به نکته جالبی اشاره میکند: برای حفظ قرآن طوری برنامهریزی کرده بودم که به کارهای منزل و فرزندان و همسرم خللی وارد نشود، برای همین صبح زود بلند میشدم و بعد از انجام کارهای منزل شروع به حفظ میکردم، اوایل یک صفحه و نیم در هفته حفظ میکردم اما کمکم میزان حفظم را به هفتهای 3 صفحه رساندم. البته چون فرزندانم کوچک بودند و از سوی دیگر همسرم نیز نیاز به رسیدگی داشت گاهی شرایط سخت میشد، اما هرگز از پای ننشستم و خداوند هم در این راه مرا یاری کرد و توانستم تا پایان راه قرآن بروم.
برکات حفظ قرآن
ازجمله نکات جالب زندگی خانم اسدی طی مدارج تحصیلیاش است، او در این خصوص بیان میکند: یکی از برکات حفظ قرآن برای من این بود که باعث شد درسم را ادامه دهم، من تا اول راهنمایی بیشتر درس نخوانده بودم، اما بعد از اتمام حفظ قرآن تصمیم گرفتم درسم را ادامه دهم، برای همین شروع به تحصیل کردم و تا دیپلم پیش رفتم، بعد هم در دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) در رشته علوم قرآنی پذیرفته شدم و پس از آن هم در مقطع ارشد دانشگاه الزهرا(س) قبول شدم، اما به دلیل بیماری همسرم، موضوع ازدواج دخترم و سخت بودن رفتوآمد انصراف دادم. چون معتقد بودم رسیدگی به همسرم بسیار مهمتر از ادامه تحصیل ارشدم است.
شرایط جانبازی همسر این بانوی قزوینی خاص است و او صبر را از برکات قرآن در زندگی خویش میداند. وی میگوید: صبری که امروز در زندگیام دارم ناشی از توکل به خداوند است، همواره در سختیهای زندگی آیه 54 سوره قصص را زیر لب زمزمه میکنم «أُولَئِک یؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَینِ بِمَا»، در این آیه خداوند میفرماید «اینان را دو بار پاداش نیکو دهند، زیرا صبر و ثبات (در دین خود و اسلام هر دو) ورزیدند».
همچنین در خدمت به جانبازان همواره آیه 32 سوره مائده به ذهنم میآید که در آن خداوند میفرماید «وَمَنْ أَحْیاهَا فَکأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا؛ و هر کس نفسی را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده است». هر زمان که این آیه به ذهنم میآید یاد حرف یکی از دکترهای اعصاب و روان که همسرم را به نزد او میبردیم میافتم، یک بار وقتی به من گفت خسته نباشید، به او گفتم کاری نکردهام که خسته شوم، اما او به من گفت «چرا؛ کار اصلی را شما میکنید زیرا جور ملت را شما به تنهایی میکشید، بدانید پرستاری از جانبازان اجری بسیار دارد».
درباره زنان ایرانی قضاوت نکنید
از او در خصوص خاطراتش از برکات انس با قرآن میپرسم که مرا مهمان خاطره جالب خود از سفر مکه میکند: یادم میآید در سفری که همراه با همسرم به مکه داشتم یکی از جلوهها و برکات قرآن را دیدم و آن وجه جهانی بودن آن است، در آن سفر وقتی یک بار در نماز جمعه شرکت کردیم در اطراف من خانم ایرانی نبود و خانمهایی از کشورهای ترکیه، پاکستان و نیجریه نشسته بودند، شروع کردم با عبارتهای قرآنی به صورت دستوپاشکسته با آنها صحبت کردن، آن کسی که از نیجریه آمده بود، گفت «نساء الایرانی لا تجوید، لا ترتیل!». تعجب کردم که چرا چنین میگوید، به او گفتم که نه چنین نیست و بانوان ایرانی مثل آقایان در قرائتهای خود بسیار زبده هستند و تجوید را نیز رعایت میکنند. باور نکرد، در نهایت از من خواست که صفحهای از قرآن را که خودش باز میکند بخوانم، سوره کهف آمد و من شروع به قرائت قرآن کردم، چند آیهای که خواندم شروع کرد به صدا کردن دیگر اعضای کاروانشان که بیایید و قرائت یک خانم ایرانی را ببینید!
خیلی برایشان جالب بود، چرا که آنها بر اثر تبلیغاتی که علیه ایران شده بود فکر میکردند زنان ایرانی نمیتوانند قرآن بخوانند. به آنها گفتم این تفکرشان درست نیست، بانوان ایرانی در حوزههای مختلف فعالیت دارند، از پزشک و معلم گرفته تا بسیاری از رشتههای دیگر، بانوان در آن موفق هستند و بسیاری هم تحصیلات عالیه دارند، همچنین نسبت به رعایت احکام دین هم بسیار معتقدند. من نیز با وجود 2 فرزند قرآن را حفظ کردم.
آن خانم برایش بسیار عجیب بود، از من پرسید چگونه قرآن را حفظ کردهای؟ که در جوابش گفتم «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی». به من گفت: من این خاطره را هیچگاه فراموش نمیکنم و به هر کسی که ببینم خواهم گفت که دیگر هیچگاه در خصوص ایرانیها اینگونه قضاوت نکنند.
تیر بر قلب همسران جانبازان نزنید!
بار دیگر موضوع بحث را سمت مشکلات جانبازان و خانوادههای آنها میبرم، دوست دارم به نمایندگی از سایر همسران جانبازان اندکی با مخاطبان ایکنا درد دل کند، میگوید: درست است که جانبازان و شهدا برای خدا به جبهه رفتهاند و در این راه از جان و جسم خویش هم گذشتهاند، درست است که آنها و خانوادههایشان توقعی از مسئولان ندارند، اما بهراستی مسئولان چرا خود را کنار کشیدهاند و سری به خانواده شهدا و جانبازان نمیزنند؟!
وی ادامه میدهد: مشکلات درمان و تأمین داروی جانبازان از جمله مصیبتها و مشکلات خانوادههای آنهاست. بیشتر خانوادههای جانبازان نمیتوانند برای مسافرت و یا تفریح اقدامی کنند چراکه شرایط زندگی و محدودیتهایی به دلیل جانبازی همسرانشان در زندگی وجود دارد و این امکان را به آنها نمیدهد.
تلخندی میزند و آخرین کلامش نیشی میشود بر قلبمان، حرفی که بسیار برایش سنگین است و بارها از زبان برخی آن را شنیده است، بیان میکند: همسران جانبازان با خدا عهد و پیمان بستهاند و هر کاری که برای همسر خود انجام میدهند از ته دل و همراه با عشق و محبت است، اما در این میان برخی کنایهها و حرفها خیلی آزارمان میدهد، برای مثال برخی میگویند همسران جانبازان باید شرایط سخت را تحمل کنند زیرا پول حق پرستاری از بنیاد شهید و امور جانبازان میگیرید! ای کاش این افراد میدانستند با گفتن چنین سخنانی چه بر قلب همسران جانبازان میآورند.
از مسئولان میخواهم بیشتر به خانواده شهدا و جانبازان سر بزنند و با سرکشی از آنها یاد کنند. همچنین یکی از دغدغههای من فاصلهای است که بین نسل امروز با آرمانهای انقلاب اسلامی افتاده است، لذا باید طوری برنامهریزی و رفتار کنیم که نسل امروز با این آرمانها و اهداف آشنا شوند و ادامهدهنده آن باشند.
انتهای پیام