قصه آن مرد و ژیانش/ حاج رضا آمد
کد خبر: 3872271
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۵
به بهانه نوزدهمین سالروز درگذشت مرحوم یزدان‌پناه، معلم قرآن/

قصه آن مرد و ژیانش/ حاج رضا آمد

گروه فعالیت‌های قرآنی ــ آن مرد آمد، آن مرد با ماشین ژیانش آمد، همه از شوق دیدنش سر از پا نمی‌شناختند، حاج رضا آمد.

به گزارش ایکنا از قزوین، نوزده سال از درگذشت یک مرد بزرگ در قزوین می‌گذرد، نوزده سالی که باعث نشده تا یاد حاج رضا یزدان‌پناه کم‌رنگ شود، شاگردان و ارادتمندان حاج رضا هنوز هم از این مرد بزرگ و معلم قرآن و اخلاق داستان‌ها نقل می‌کنند.

حاج رضا متولد 6 شهریور 1318 بود، از همان ابتدای جوانی شغل معلمی را انتخاب کرد و با حضور در جلسات متعدد مذهبی در این مسیر قدم برداشته و سپس با دیدن ظلم رژیم شاهنشاهی و شنیدن ندای امام خمینی(ره) به جرگه انقلابیون پیوست. او جلسات هفتگی قرآن برگزار می‌کرد و در دل این جلسات به تبیین اندیشه‌های ناب اسلام و انقلاب می پرداخت. «داوود مردانی» از شاگردان و دوستان مرحوم یزدان‌پناه در این خصوص می‌گوید: در سال ۴۸ حاج رضا در جلسات خود برای تعدادی از شاگردان خواص خود مبحث ولایت‌فقیه را تدریس می‌کرد، به خاطر دارم برای اینکه ساواک متوجه جلسات نشود چند نفر به‌عنوان مراقب فعالیت می‌کردند تا با دیدن هر موضوع مشکوکی سریعاً اعلام ‌کنند، مرحوم یزدان‌پناه نیز همواره قدردان این افراد بود.

قصه آن مرد و ژیانش...

ساواک که فعالیت‌های مرحوم یزدان پناه را زیر ذره‌بین داشت در نهایت در سال 1350 او را به منطقه ساوه تبعید کرد تا شاید بتواند مانع فعالیت‌های انقلابی‌اش  شود، اما برای حاج رضا قزوین و ساوه فرقی نداشت، او در مدت 7 سالی که در این منطقه در تبعید بود، فعالیت‌های مختلف خود را ادامه داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این فعالیت‌ها پررنگ‌تر شد.

قصه آن مرد و ژیانش...

راهی که حاج رضا انتخاب کرد

حضور در جبهه‌های نبرد حق و باطل، انجام فعالیت‌های تبلیغی بسیار و تربیت نسل نوجوان و جوان انقلابی راهی بود که حاج رضا انتخاب کرد و در این مسیر گام برداشت؛ به صندلی مسندهای مختلف که به سمتش می‌آمد یک نه بزرگ گفت چرا که هدفی بزرگ را انتخاب کرده بود، او یک معلم بود و تعلیم و تربیت و ارتباط‌گیری صمیمانه با کودکان و نوجوانان و جوانان را برای فعالیت‌های خود انتخاب کرده بود. بسیاری از شاگردان او اینک اساتیدی در حوزه‌های مختلف شده‌اند. «محمد انصاری» از دوستان و شاگردان حاج رضا به نقل از یکی از شاگردان ایشان تعریف می‌کند که در جلسه مرحوم یزدان‌پناه در خصوص خمس و ضرورت پرداخت آن صحبت شد، بعد از این صحبت‌ها وقتی به خانه‌شان رفت به پدرش می‌گوید که من دیگر چیزی در این خانه نمی‌خورم! پدرش متعجب می‌شود و دلیل را می‌پرسد، می‌گوید دلیلش این است که شما خمس مال خود را نپرداخته‌اید؛ آن مرحوم با این‌گونه برخوردها به خانواده‌ها و افراد مختلف تلنگر ایجاد و آن‌ها را نسبت به انجام فرایض دینی مقید می‌کرد که منشأ اثر بسیاری از تحولات عمیق بود.

قصه آن مرد و ژیانش...

یک تومان هدیه برای حفظ روزانه 2 حدیث 

«نرگس یزدان‌پناه» دختر آن مرحوم که اینک خود یک معلم بازنشسته است نیز می‌گوید: در دوران کودکی و اوایل نوجوانی پدرم همواره به من تأکید می‌کرد که روزی دو حدیث از کتاب 40 حدیث را حفظ کنم و هر شب به وی تحویل دهم، به ازای هر دو حدیثی که از حفظ می‌خواندم پدرم یک تومان به من هدیه می‌داد و این تشویق در لحظه باعث شده بود که من بعد از 20 روز بتوانم چهل حدیث را حفظ کنم. جالب اینجاست که این 40 حدیث هنوز هم در ذهنم مانده و حک شده است.

قصه آن مرد و ژیانش...

دختر حاج رضا ادامه می دهد: پدرم با وجود اینکه خود معلم بود، اما موافق تحصیل من در مدارس دوران قبل از انقلاب نبود از این رو با من صحبت کرد و شرایط حاکم بر مدارس زمان رژیم شاهنشاهی را تشریح کرد و گفت که ممکن است در این مدارس مجبور شوی حجاب خود را کنار بگذاری. حال انتخاب با خود شماست که آیا می‌خواهی در این محیط حضور داشته باشی یا خیر. من هم اعلام کردم که نمی‌خواهم به چنین مدرسه‌ای بروم چرا که حفظ حجاب برایم خیلی مهم‌تر بود، با این حال پدرم هر شب مباحث مربوط به دروس مقطع ابتدایی را به من آموزش می‌داد و من به‌صورت متفرقه تمامی امتحانات را دادم تا از هم‌سن‌های خود عقب نمانم. این همت پدرم برای آموزش من بسیار ستودنی بود زیرا نوع آموزش‌های پدرم به‌گونه‌ای بود که من مطالعات مختلفی را در آن زمان داشتم و جلوتر از باقی بچه‌ها بودم.

قصه آن مرد و ژیانش...

از جمله فعالیت‌های مهم حاج رضا برگزاری جلسات متعدد آموزش قرآن برای سنین مختلف بود، او یک ماشین ژیان داشت، این ماشین را در خدمت به قرآن‌آموزان قرار داده بود و بسیاری از شاگردانش خاطرات بسیاری از آن ماشین و لحظاتی که سوار بر آن می‌شدند دارند.

«مجید وفاپور» از قاریان و فعالان قرآنی استانی قزوین و از شاگردان حاج رضا می‌گوید: مرحوم یزدان‌پناه یک ژیان داشت که با آن قبل از اذان صبح از خانه بیرون می‌رفت و نزدیک به پایان شب به خانه برمی‌گشت، شاگردانش را سوار بر ماشین ساده خود می‌کرد و به مسجد و یا کلاس درس می‌برد، من نیز به‌ مانند دیگر افراد در کلاس‌های قرآنی که حاج رضا در منزل تشکیل می‌داد شرکت می‌کردم، کلاس‌هایی که ارتباط عمیقی را بین ما برقرار می‌کرد.

نرگس یزدان‌پناه در خصوص فعالیت‌های قرآنی پدرش می‌گوید: پدرم با ماشین ژیان خود به سراغ شاگردانش می‌رفت، آن‌ها را سوار می‌کرد و به کلاس قرآن می‌برد، الآن بسیاری از کسانی که ما را می‌بینند می‌گویند که قرآن را از پدرم یاد گرفته‌اند. یادم می‌آید زمانی که برادرم کلاس اول ابتدایی بود همراه با پدر با دوچرخه به مدرسه می‌رفت، پدرم در طول مسیر خانه تا مدرسه و روی همین دوچرخه سوره‌هایی از قرآن را به وی آموزش داده بود.

محمد انصاری می‌گوید: اگر بخواهیم سبک زندگی مرحوم یزدان‌پناه در بین نسل‌های مختلف مطرح شود باید به روش‌های مختلف آن را تبیین کنیم و آن را در سیره رفتاری و زندگی خود مورد استفاده قرار دهیم. مرحوم یزدان‌پناه هیچ‌گاه اهل رفاه‌طلبی نبود با وجود اینکه می‌توانست ماشین خود را ارتقا دهد، اما چون در بند مسائل مادی نبود به همان ژیان بسنده می‌کرد و آن ماشین را نیز در خدمت در راه دین روشن می‌کرد.

مرحوم یزدان پناه بسیار نسبت به امور دین و حفظ بیت‌المال دقیق بود، یکی از شاگردان حاج رضا برایم تعریف می‌کند یک‌بار با ماشین بیت‌المال در حال عبور بودم که مرحوم یزدان‌پناه را در خیابان دیدم که منتظر ایستاده است، جلوی پایش ترمز کردم و درخواست کردم سوار شود تا ایشان را برسانم، حاج رضا از من پرسید این ماشین برای کجاست؟ گفتم برای اداره، اما مسیر شما در مسیر من قرار دارد، به من گفت شما تشریف ببرید من سوار ماشین بیت‌المال نمی‌شوم، این نمونه‌ای از اوج توجه ویژه او به حفظ بیت‌المال را نشان می‌دهد.

قصه آن مرد و ژیانش...

اول مالت را حلال کن

نرگس یزدان‌پناه نیز می‌گوید: پدرم بسیار مقید به انجام وظایف دینی و اخلاقی بود، یادم می‌آید بعد از وفات پاکتی را دیدیم که روی آن نوشته بود «اول مالت را حلال کن و بعد از آن استفاده کن»؛ معمول آن است که سالی یک‌بار خمس بدهیم، اما ایشان برای اینکه احتیاط می‌کرد و هر ماه خمس مال خود را کنار می‌گذاشت. یکی دیگر از خاطراتم این است که یک‌بار پدرم بیمار شد، دکتر ۱۰۰ دانه قرص برای وی تجویز کرده بود و پدرم برای گرفتن داروها به داروخانه مراجعه کرده بود، وقتی به خانه آمد دیدم مشغول شمارش قرص‌ها است، تعجب کردم و پرسیدم که ماجرا چیست؟ پدرم گفت متصدی داروخانه به خاطر عجله و شلوغی داروخانه بدون آنکه قرص‌ها را بشمارد آن را به من داد، برای همین تعداد آن را می‌شمارم تا بیشتر از آن میزانی که باید به من نداده باشد چرا که از نظر شرعی استفاده از آن درست نیست.

توجه به شعائر دینی و آموزش مستقیم و غیرمستقیم آن به شاگردانش از دیگر ویژگی‌های بارز حاج رضا محسوب می‌شود. داوود مردانی با یادآوری یکی از خاطراتش می‌گوید: مرحوم یزدان‌پناه نسبت به شعایر دینی بسیار حساس بود، یادم می‌آید یک‌بار با دانشجویان دانشگاه تربیت‌معلم به سمت تهران در حرکت بودیم، در مسیر هنگام اذان مرحوم یزدان‌پناه از راننده می‌خواهد اتوبوس را نگه دارد، بعد به‌ رسم همیشه همه باهم به‌صورت دو به‌ دو در گوشه‌های مختلف میدان یکی از شهرهای نزدیک تهران مشغول گفتن اذان می‌شوند، این کار مرحوم یزدان‌پناه بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت و همه فهمیدند باید نسبت به فرایض دینی حساس باشند، این اتفاق در شهر قزوین نیز بارها افتاده بود و در چهارراه‌های مختلف هنگام نماز مشغول اذان گفتن می‌شدیم تا همه متوجه وقت اذان و نماز شوند.

قصه آن مرد و ژیانش...

مراقب باش باعث گمراهی نشوی

مجید وفاپور نیز تعریف می‌کند: به مدت شش سال من به‌عنوان معلم قرآن و حاج رضا به‌عنوان معلم دینی و مربی فعالیت‌های تربیتی در یک مدرسه تیزهوشان همکار بودیم، برخی از آن دانش‌آموزان در حال حاضر در خارج از کشور زندگی می‌کنند و ما هنوز با هم در ارتباط هستیم، جالب است بدانید بسیاری از آن‌ها تأکید دارند که سلامت روحی و فکری و اعتقادی خود را مدیون مرحوم یزدان پناه هستند. یک‌بار گروه سرودی در مدرسه تشکیل دادیم، حاج رضا از من پرسید در این گروه سرود مراقب هستید که آنچه تمرین می‌کنید دانش‌آموزان را از راه راست و مستقیم گمراه نکند؟ به ایشان گفتم خوشحال می‌شوم که شما شنونده سرودی باشید که با دانش‌آموزان تمرین می‌کنم. وقتی آن‌ها شروع به خواندن سرود کردند نگاهم به‌صورت مرحوم یزدان‌پناه افتاد که اشک از چشمانشان جاری بود، بعد از اتمام به من گفت این فعالیت را ادامه دهید، اما باز هم مراقب باشید که زمینه گمراهی افراد را ایجاد نکنید.

یکی از خصوصیات بسیار جالب مرحوم یزدان‌پناه این بود که در هر باری که شاگردان و مریدانش را می‌دید آن‌ها را صمیمانه در آغوش می‌گرفت و با آن‌ها روبوسی می‌کرد، فرقی هم نداشت که در طول روز چند بار این اتفاق بیفتد، وی همواره با خلوص باطنی بسیار در تلاش برای هدایت و جذب شاگردان و مریدان و آشنایان خود به سمت حضرت حق بود، زمانی که در تربیت‌ معلم به‌عنوان امام جماعت مشغول بودند طوری رفتار کرده بود که بسیاری از دانشجویان عاشق مرام و مسلک وی شده بودند، برای اقامه نماز شب از هم سبقت می‌گرفتند و نمازخانه دانشگاه تربیت‌ معلم پُر بود از دانشجویانی که مشغول خواندن نماز شب بودند، این تنها شمّه‌ای از تأثیرات معنوی و رفتاری مرحوم یزدان‌پناه بود.

اینک 19 سال از درگذشت این مرد بزرگ می‌گذرد. چه نیک است یادآوری مردی که گر چه سال‌هاست در بین ما نیست، اما یاد و نامش زنده است و خاطراتش به نیکی در اذهان به یادگار مانده است.

یادش گرامی و راهش پررهرو

انتهای پیام
captcha