به گزارش ایکنا؛ در این شماره «فصلنامه حکمت اسلامی» مقالاتی با عناوین «برتری و مزایای برهان صدیقین در میان براهین اثبات وجود خدا» نوشته عسکری سلیمانی امیری؛ «رویکرد تاسیسی فرامبناگرای علم دینی؛ با تاکید بر نظریه تاسیسی علم دینی آیات جوادی آملی و مصباح یزدی» به قلم محمد فولادی؛ «تحلیل و بررسی معیار ارزش در اخلاق ارسطویی» نوشته حسن محیطی اردکان و حسین احمدی؛ «کاربست روش تبیین در فلسفه سیاسی بر اساس نظریه وحدت در عین کثرت حکمت متعالیه» عباس گرائی و احمدحسین شریفی؛ «چیستی اعتباریات اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی و لوازم روش شناختی آن در حوزه علوم اجتماعی: به قلم رضا ملایی و حسین سوزنچی؛ «رهیافتی تطبیقی به «حس گرایی سلفی» و «حس گرایی تجربی» تالیف مصطفی عزیزی علویجه؛ «حرکت در عرفان و نقش آن در ظهور تعینات نظام هستی» به قلم سیداحمد حسینی و ابوالفضل کیاشمشکی؛ «تبیین و بررسی نظریه اخلاق باور با تاکید بر آموزه های قرآنی» نوشته احمد سعیدی، علی قنبریان و مسلم احمدی؛ «تصحیح و تعلیق نسخه خطی «رساله فی نفی الهیولی» تالیف سید ماجد حسینی» به قلم حبیبالله دانش شهرکی، ابوالفضل نظری منتشر شده است.
برتری و مزایای برهان صدیقین در میان براهین اثبات وجود خدا
در چکیده مقاله «برتری و مزایای برهان صدیقین در میان براهین اثبات وجود خدا» آمده است یکی از عمده ترین مسائل فلسفی، اثبات وجود خداست. طبیعی دانان، متکلمان و فیلسوفان به اثبات خدا اهتمام داشته اند. اما فیلسوفان طراز اولی مانند فارابی، ابن سینا، محقق طوسی و ملاصدرا و اتباع او با تاملات دقیق برهان طبیعی دانان از طریق حرکت، یا متکلمان از طریق حدوث عالم و حتی برهان فیلسوفان از طریق امکان را هر چند معتبر میدانند، اما معتقدند که واقعا هلیه بسیطه وجود خدا را اثبات نمیکنند، مگر بالعرض؛ چرا که این دسته براهین، محدودیت روشی و محدودیت یقین موقت دارند و نیز در احوال ممکن و در وجود نعتی خدا نه وجود نفسی او متوقف میگردند و ضرورت ازلی و در نهایت هلیه بسیطه واجب را اثبات نمیکنند. اما برهان صدیقین این محدودیتهای پنج گانه را ندارد. ابن سینا اولین تقریر صدیقین را ارائه کرده که به اعتقاد ملاصدرا حد نصاب صدیقین را ندارد. ملاصدرا برهان دیگری اقامه کرده و نشان داده است که از این برهان علم به وجود خدا از طریق خود خداست. اما علامه طباطبایی تقریر دیگری از برهان صدیقین را ارائه داده که در آن حتی واقعیت به غنی و فقیر تقسیم نمیشود و درعین حال وجود نفسی واجب به ضرورت ازلی اثبات میشود.
رویکرد تاسیسی فرامبناگرای علم دینی
نویسنده مقاله «رویکرد تاسیسی فرامبناگرای علم دینی؛ با تاکید بر نظریه تاسیسی علم دینی آیات جوادی آملی و مصباح یزدی» در طلیعه نوشتار خود آورده است در اسلامیسازی علوم، رویکردهای گوناگونی مطرح است. برخی رویکرد حداقلی، برخی میانی و برخی نیز حداکثری است. لازمه برخی از این رویکردها، پالایش و تهذیب علوم موجود و حفظ هویت آن علم است. لازمه برخی دیگر، تاسیس علم جدید است. رویکرد تاسیسی، رویکردی است که در علم دینی اصالت را به معارف و آموزههای نقلی و پشتوانههای متافیزیکی در تولید علم دینی می دهد و یا بر توجه توامان به روشهای مختلف در کسب معرفت تاکید دارند. در تاسیس علم جدید، توجه جدی به مبانی و جهان بینی اسلامی و اصلاح آن بر اساس جهان بینی اسلامی ضروری است. افزون بر این، علم جدید باید از منابع معرفتی و روش متنوعی بهره مند باشد. نقد عالمانه علوم موجود و تحول در روش علمی از لوازم تولید علم جدید دینی است که از آن به رویکرد «تاسیسی» یاد میشود. استادان ارجمند، حضرات آیات جوادی و مصباح در تفسیر علم دینی، رویکرد تاسیسی و فرامبناگرایی را پذیرفتهاند.
تحلیل و بررسی معیار ارزش در اخلاق ارسطویی
در چکیده مقاله «تحلیل و بررسی معیار ارزش در اخلاق ارسطویی» میخوانیم دیدگاه اخلاقی ارسطو همواره یکی از مهمترین و پرنفوذترین دیدگاه ها در فلسفه اخلاق به شمار می رود. به همین دلیل، فلاسفه اخلاق تفاسیر متعددی از دیدگاه وی را ارائه نمودهاند که صحت و سقم این تفاسیر را تنها با مراجعه به کتب اخلاقی ارسطو میتوان تشخیص داد. یکی از مهمترین مسائل در فلسفه اخلاق ارسطو، بحث ماهیت معیار ارزش اخلاقی است. از عبارات ارسطو، معیارهای گوناگونی برداشت شده و یا قابل برداشت است. تحلیل و بررسی جایگاه هر یک از این معیارها موضوع پژوهش حاضر را تشکیل میدهد. در نوشتار حاضر سعی شده تا با تحلیل سخنان ارسطو، معیار ارزش اخلاقی از منظر وی استخراج شده و مورد بررسی قرار گیرد. نتایج تحقیق به تفکیک میان معیار ثبوتی و اثباتی منتهی شده است. معیار ارسطو در مقام ثبوت تشبه به خدایان، تامل نظری و فعالیت عقلانی است و معیار وی در مقام اثبات قاعده حد وسط و توجه به فاعل اخلاقی است. مهمترین نقدها بر معیارهای مذکور نیز عبارتند از: ابهام معیار ثبوتی، ناکافی بودن معیار عقلانیت، ناسازگاری با مبانی اخلاق اسلامی، فاصله داشتن با فضایل دینی، موجه نبودن معیار حد وسط و نیز موجه نبودن معیار فاعل اخلاقی.
کاربست روش تبیین در فلسفه سیاسی بر اساس نظریه وحدت در عین کثرت حکمت متعالیه
نویسنده مقاله «کاربست روش تبیین در فلسفه سیاسی بر اساس نظریه وحدت در عین کثرت حکمت متعالیه» در طلیعه نوشتار خود آورده است مسئله اصلی مقاله حاضر این است که بیان کند مکتب فلسفی ملاصدرا چه ظرفیتهایی در حوزه روش شناسی فلسفه سیاسی، به ویژه روش تبیین دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، ضمن ترسیم اهداف و کارکردهای علوم سیاسی با استفاده از روش تحلیلی فلسفی، ظرفیتهای روش شناختی نظام حکمت صدرایی در هر یک از کارکردهای علوم سیاسی بیان شده است. از جمله دستاوردهای تحقیق حاضر را می توان در موارد پیش رو تبیین نمود: ۱. حکمت متعالیه با توجه به ارائه انواعی از تعاریف مفهومی، ظرفیت خوبی در حوزه روش تعریف مفاهیم انتزاعی فلسفه سیاسی دارد. ۲. با پذیرش تفسیر عقلی به معنای ارائه معانی انتزاعی و عقلی برای کنش سیاسی انسان، محقق باید تفسیری از همان کنشها به عنوان فعل الهی نیز ارائه دهد. ۳. محقق فلسفه سیاسی میتواند در تبیین حقایق سیاسی، با رعایت اصل کثرت در وحدت و وحدت در کثرت علل، تبیینی ارائه دهد که علاوه بر جهت کثرت علل، جنبه وحدت علل نیز آشکار گردد. ۴. پیش بینی به معنای آینده شناسی تجربی به سبب رویکرد عقلی فلسفه سیاسی اساسا جایگاهی در این دانش ندارد. ۵. برای ارزشیابی کنشهای سیاسی، محقق باید ارزش یابی خویش را با لحاظ غایت و ارزشهای اصیل اسلامی به دنیای سیاست پیشنهاد دهد.
چیستی اعتباریات اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، مفاهیم اجتماعی را اعتباریاتی اجتماعی معرفی میکند که پس از تشکیل اجتماع، «به وجود می آیند، با اجتماع معنا مییابند، کنش اجتماعی را ممکن میسازند، عمدتا متغیر و در اندک مواردی ثابت بوده و همچنین ابزارهایی برای رفع نیازها و نیل به کمالات اجتماعی» هستند. این اعتباریات، اگرچه می توانند متاثر از واقعیات خارجی باشند، لکن بدون تطابقات عقلا و توافقات اجتماعی آنها تحقق نمییابند. ازاین رو فاقد هستی در جهان خارج بوده و صرفا از هستی ای بین الاذهانی بهرهمند میباشند. اتکاء اعتباریات اجتماعی به توافقات اجتماعی و انحصار هستی آنها در بین الاذهانیت، گزارههای علوم اجتماعی را از گزارههای یقینی به گزارههای مشهوره، مسلمه و مقبوله تنزل میدهد. از آن پس علوم اجتماعی و به طورکلی حکمت عملی با چرخشی روش شناختی مواجه ساخته و این حکمت را از حکمتی برهانی محروم میسازد و آن را به سوی حکمت جدلی سوق میدهد. در حالی که در سنت فیلسوفان مسلمان حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، همواره متکی به روشهای برهانی بوده است. در نتیجه تاثیر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی بر تنزل روش شناختی حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، مقتضی بازنگری و یا دست کم بازسازی نظریه اعتباریات در حوزه اعتباریات اجتماعی و بازگشت به سنت فلیسوفان مسلمان در این حوزه است.
رهیافتی تطبیقی به «حس گرایی سلفی» و «حس گرایی تجربی»
نویسنده مقاله «رهیافتی تطبیقی به «حس گرایی سلفی» و «حس گرایی تجربی»» در طلیعه نوشتار خود آورده هر مکتب فکری ای بر پایه ها و منابع معرفتی خاصی استوار است. سلفیگری به عنوان یک جریان فکری، دارای مبانی معرفت شناسی خاصی میباشد. حسگرایی و منحصر کردن معرفت در شناخت حسی و خیالی و نیز نقلگرایی برخاسته از حسگرایی از مهمترین شاخصه معرفت شناختی سلفیت است؛ چنان که ابن تیمیه بر آن پافشاری میکند. از سوی دیگر، مکتب حس گرایی تجربی به عنوان یک پارادایم چیره در جهان غرب و نیز به عنوان رقیب جدی عقل گرایی، معرفت حسی را تنها سرچشمه معتبر شناخت دانسته و بر آن تاکید میورزد. هر دو گرایش حسگرایی سلفی و تجربی، بر نفی و طرد عقل و برهان عقلی از ساحت معرفت بشری اتفاق نظر دارند. در این پژوهش با رهیافتی تطبیقی، اندیشهها و دیدگاههای این دو مکتب حس محور در سه ساحت «معرفت شناختی»، «هستی شناختی» و «انسان شناختی» مورد بررسی و نقد قرار میگیرد.
حرکت در عرفان و نقش آن در ظهور تعینات نظام هستی
در چکیده مقاله «حرکت در عرفان و نقش آن در ظهور تعینات نظام هستی» آمده است به نظر حکما «موجود مادی» و به عقیده عرفا «هر موجود صاحب حیات» در حرکت است. خالق هستی که حی حقیقی است، به حرکت حبی، ظهوری، جلائی و استجلائی تجلی می یابد. او به واسطه حرکت حبی، عالم را عینیت میبخشد تا کمال وجود را آشکار نماید. در حرکت جلائی و استجلائی نیز نمایان شدن ذات حق برای ذات و تعینات تصور میشود که کمال تام خود را در مقام علمی در حقیقت محمدیه و سپس در مقام عینی و خارجی شهود نماید تا زمینه فطرت تام انسانی و مظهر ذات حق را فراهم سازد. همچنین به واسطه حرکت ظهوری، ذات حق میطلبد خود را از هویت غیبی و کنز مخفی آشکار نماید تا در همه موجودات با تجلی خاصی ظهور پیدا کند. او در صدد است هر روز با اعطای صورت های مختلف و جدید به مخلوقات، خودش را معرفی نماید که در همه جا و همه چیز جز تجلی او امکان تصور نداشته باشد و انسان حضور حق را در عالم هستی احساس کرده و به این باور برسد که علت بقای هستی تجلی اوست که هر روز به عالم غیبی و عینی حیات میبخشد.
انتهای پیام