تقدس یک نهاد وابسته به عمل صالح است
کد خبر: 3873873
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹
حشمت‌الله قنبری:

تقدس یک نهاد وابسته به عمل صالح است

گروه اندیشه ــ حشمت‌الله قنبری در برنامه «هدی» شبکه قرآن و معارف سیما بیان کرد: گاهی اوقات در مورد یک نهاد می‌گویند که مقدس است، اما هیچ تقدسی ندارد، مگر اینکه عمل مقدسی در آن انجام شود و در مورد یک مدیر نیز این طور است که اگر تمام حوزه‌های تقدس را حفظ کند و عمل او صالح باشد، او یک مدیر مقدس خواهد بود.

به گزارش ایکنا؛ حشمت‌الله قنبری، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام، شب گذشته، 4 بهمن‌ماه، با حضور در برنامه «هدی» که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح فقراتی از نامه 53 نهج‌البلاغه پرداخت که به عهدنامه مالک اشتر معروف است و بیان کرد: حضرت امیر(ع) چهار هدف را پیش روی مالک قرار دادند و به عنوان تکلیف، سند چشم‌انداز و مأموریت‌های محوری به ایشان به صورت شفاهی و کتبی تفهیم کردند.

وی در بیان این اهداف گفت: یکی از آن‌ها جمع‌آوری حقوق دولت اسلامی از میان مردم متمکن و توانای کشور بود. دومین هدف شناسایی مسائل مربوط به  دشمنی با مردم و ضدیت با سعادت‌مندی با مردم بود، سپس فراهم آوردن زمینه‌های اصلاح امور و مسائل مردم با درایت و تدبیری که دولت فراهم می‌کند و چهارمین موضوع نیز عبارت از عمارت بلاد بود.

زمینه‌هایی که اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند

قنبری تصریح کرد: به طور طبیعی، این چهار هدف بنیادی و اساسی در چارچوب عمل صالح و مقدم بر عمل صالح با فهم درست از خواسته‌های حضرت امیر(ع) محقق می‌شود، یعنی اگر در یک جا عیبی باشد و در این چهار حلقه اساسی سستی به وجود آید، مثلاً در هنگام جذب درآمدهای دولت و یا جمع‌آوری حق‌الله و حقوق دولت از میان مردم، یک خلالی ایجاد شود که به دلیل سوءعملکرد و یا ... باشد که با تسامح در جمع‌آوری حقوق دولت از آدم‌های سرشناس و معتبر به وجود آمده باشد و چه در سخت‌گیری بی‌وجه و آزار رساندن به طبقات مردم باشد، همگی این‌ها به کشور خسارت وارد می‌کند، اعتماد عمومی را از بین می‌برد و روابط دولت و مردم نیز محقق نخواهد شد که شما انتظار داشته باشید که در سایه آن، دولتی شکل گیرد که بتواند زمینه‌های اصلاح را در میان مردم به وجود آورد.

این پژوهشگر تاریخ اسلام در بیان مهم‌ترین مفهوم برای دستورات حضرت امیر(ع) به مالک تصریح کرد: حضرت(ع) فرمودند که مالک، مراقب باش، نظارت کن و تلاش مستمر داشته باش که خودت و دست‌اندرکاران دولت، با اشتباهات و یا با خیانت‌ها و سوءتدبیرهایی که می‌کنند، روابط دولت و مردم را دچار خدشه و مخمصه نکنند. همچنین این چهار فصل، یک رابطه دقیق و غیرقابل انفکاکی باهم دارند و هر کدام تکمیل‌کننده آن‌هاست؛ یعنی محصول جمع‌آوری حقوق دولت و جهاد با دشمنان نرم و سخت، باید در عمارت و آبادی بلاد و سرزمین اسلامی خودش را نشان دهد.

وی بیان کرد: در اینجا، یک‌وقت عمارت و آبادی شهرها به این است که ساخت و ساز شود، تولید فراوانی داشته باشد و کار و اشتغال باشد و ظواهر کار به گونه‌ای باشد که یک آرامش و امنیت خاطری برای مردم ایجاد شود، اما یک نکته این است که منشأ عمران و آبادی شهرها، آبادی و عمران خانه‌های مردم به لحاظ مادی و معنوی است. به این معنا که، مردم مصر یا قلمرو اسلامی اگر از تمکن اقتصادی برخوردار باشند، اما تربیت زندگی خانوادگی و اجتماعی را بلد نباشند، آن حقیقت‌هایی که در کلام حضرت امیر(ع) بود، محقق نشده است و رونق اقتصادی، زمانی می‌تواند مقدمه یک جامعه سالم باشد و ‌می‌تواند دنیای آبادی در راستای قیامت آباد درست کند که محصول رفتار دولت و ملت و تفاهم آن‌ها به ارتقای تربیت اجتماعی بینجامد؛ لذا می‌بینید که هم مردم مخاطب امیرمؤمنان(ع) هستند و هم خواص جامعه به عنوان کسانی که رفتار و کردار آن‌ها در تربیت جامعه مؤثر است.

قنبری ابراز کرد: وقتی می‌گوییم که یک رئیس یا وزیر، ذهن ما به این جهت سوق می‌یابد که این فرد می‌تواند موانع پیش روی مردم را برای کسب درآمد و رسیدن به یک خواسته بردارد، اما فقط این طور نیست و حل مشکلات منحصر به این مسئله نیست. صحت عمل کارگزاران و مدیران و شخصیت‌های مهم دولت‌ها، بر آبادی خانه مردم تأثیر مستقیم دارد. اگر رفتار مجرمانه باشد و اگر نوع گفتار و کردار مسئولان آمیخته با صداقت و برخاسته از طهارت نباشد، این جنس رفتار در درون خانواده رسوخ پیدا می‌کند و حتی در بین کودکان و نوجوانان نیز اثر وضعی ویرانگر دارد و به همین علت است که هم برخورد امیرمؤمنان(ع) با مجرمان، متخلفان و مسامحه‌کاران دولتی، در بلاد اسلامی قاطع است و هم از مالک همین درخواست را دارند که در این رابطه تسامحی در کار نباشد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به نامه دیگری از امام علی(ع) اشاره و بیان کرد: یکی از نامه‌های مهم امام(ع) نامه 41 است که البته اسمی از دریافت‌کننده آن نیامده است، اما با کوچک‌ترین دقت در متن کلام امیرمؤمنان(ع) می‌شود فهمید که یکی از نزدیک‌ترین و از محترم‌ترین خویشاوندان امیرمؤمنان(ع) بوده است. حضرت(ع) در ابتدای این نامه فرمودند: «من تو را در امانت خود شریک قرار دادم و همراز خود گرفتم»؛ یعنی یک کسی که امین دولت است، شریک امر حکومت است. مردم عمل او را به حساب علی(ع) و ولی امر می‌گذارند و در تحلیل‌ها و رفتارهای خود، گلایه خود را از امیرمؤمنان(ع) می‌کنند.

قنبری در ادامه افزود: یعنی وقتی که مردم توقع داشتند که عمل صالح ببینند و برعکس شد، در اینجا، طلبکاری متوجه به ولی می‌شود و این گناه بزرگی است و این گناه، از همه زشتی‌ها برای یک مدیر بدتر است. بعد فرمود که هیچ کدام از خویشاوندان من در همراهی و امانت‌داری و یاری‌گری به اندازه تو مورد اعتماد من نبودند. از این عبارت این را می‌فهمیم که مردم به اعتبار اینکه یک کسی با یک صاحب‌منصبی نزدیکی دارد و حکمی گرفته است، روی او قضاوت نکنند که بگویند این نیز مانند او است. کما اینکه، کسی که امیرمؤمنان(ع) تعیین کرد، از ویژگی‌هایش یاری‌گری امام زمانش بود و در امانت‌داری، هیچ کس به اندازه او نبوده است. وقتی که کسی حکم گرفت، یک صاحب‌منصب به اعتبار آن حکم، تقدس پیدا نمی‌کند، مگر اینکه خودش مقدس باشد.

وی تصریح کرد: یک‌وقت می‌گویند، این نهاد مقدس است، اما هیچ تقدسی ندارد، مگر اینکه عمل مقدسی در آن انجام شود و در مورد یک مدیر نیز این طور است که تمام حوزه‌های تقدس را حفظ کند تا عمل او صالح باشد. این کسی که الآن مورد خطاب امیرمؤمنان(ع) است، کسی است که از حضرت(ع) حکم گرفته است و البته که این فرد، عزل شده است. فرمود هیچ کدام از نزدیکانم مانند تو مورد اعتماد نبودند، اما زمانی که متوجه شدی که روزگار بر پسر عمویت سخت گرفت و دشمن به او هجوم آورد و مردم در مورد او دچار تزلزل شدند، تو نیز پیمان خود را شکستی و به او خیانت کردی و مانند دیگران از او فاصله گرفتی و هماهنگ با بقیه، از یاری او دست کشیدی و به او خیانت کردی. اگر این را خود امیرمؤمنان(ع) نمی‌گفت، هیچ کسی مانند او نمی‌توانست این عنوان را اطلاق کند، چون با او برخورد می‌کردند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام در ادامه افزود: اوقات امیرمؤمنان(ع) به قدری تلخ است که فرمود گویا تمام مجاهدت‌هایی که کردید برای خدا و در راه خدا نبود؛ یعنی این آقایی که مخاطب امیرمؤمنان(ع) است، سابقه مبارزاتی دارد، سابقه مجاهدت دارد و بعد فرمود برای همراهی با امامت، دلیل روشن نداشتی؛ یعنی فقط آمدی تا از امامت حکم بگیری و رئیس شوی. به این معناکه از امام(ع) برای خودت نام و مقام می‌خواستی نه اینکه خودت را برای اصلاح امور مردم قرار دهی. امام(ع) فرمود که نه مجاهدت کردی و نه در راه خدا بودی و همه کارهای خوبی که داشتی نیز برای فریب مردم بود، تا ثروت آن‌ها را به دست آوری. امام(ع) در اینجا قضاوت کرده است؛ یعنی این شخصیت، سال‌ها و مدت مدیدی از عمر خود را درصدد بودی تا با استفاده از مجاهدت و سابقه و نزدیکی به مقام ولایت و امام(ع)، خودش را بر گرده مردم سوار کند تا دنیا را به دست آورد.

تأثیر تجمل بر ماهیت انسان

وی بیان کرد: ثروت، تجمل‌گرایی و اشرافیت، ماهیت مقامات را عوض می‌کند و اصل کلام امیرمؤمنان(ع) این است که میزان حال فعلی افراد است که مبارزه باعث نشود که زشتی‌ها را نبینید و زمانی ببینید که کاری که یک طاغوت می‌کرد، یک کسی با نام دین و ایمان بر سر مردم انجام داده است و اینجا یک عبارت تندی را فرمود که دشمنت بی‌پدر باشد، تو چقدر راحت به بیت‌المال مردم دست انداختی و چقدر راحت این کار را کردی که اگر کسی ارث پدری خود را می‌خواست منتقل کند، به اندازه تو آسوده انجام نمی‌داد و این وضع مهمی است؛ یعنی برخی از مقامات که ارتباطشان با هدایت الهی و تعالیم دین قطع می‌شود، حرام را با حلاوتِ حلال می‌خورند؛ لذا فرمود که دشمنت بی‌پدر باشد و فرمود که آیا به معاد ایمان نداری و از حساب‌رسی قیامت نمی‌ترسی؟ فرمود که تو نزد ما در زمره خردمندان بودی و از او سؤال می‌کند که چطور آشامیدن را بر خود گوارا کردی در حالی که می‌دانستی حرام می‌خوری و حرام می‌نوشی. در ادامه نیز این است که چطور با اموال یتیمان و مؤمنان، کنیزان می‌خری و با زنان ازدواج می‌کنی.

قنبری گفت: امیرمؤمنان(ع) تأکید می‌کنند که تقوا داشته باش و اموال مردم را به آن‌ها برگردان و در ادامه قسم خورد که اگر با این حال دست من تو می‌رسید با شمشیری تو را مجازات می‌کرد که هرکه را زد به جهنم رفت؛ یعنی عملی که در باور مردم باعث شکست اعتقادات شود، از زشتی‌های عمرو بن عبدود نیز بیشتر است. نکته دیگر این است که، امام(ع) قسم خورد که اگر، حسن و حسین(ع) نیز مانند تو عمل می‌کردند، از من روی خوش نمی‌دیدند و حق را از آن‌ها می‌گرفتم و باطل آن‌ها را نیز نابود می‌کردم. این نامه را امیرمؤمنان(ع) ننوشت که در این استودیو بگوییم که ایشان عجب شخصیتی بود. این را نوشت که عمل کنیم. این امر حکومت است، میزان همین است که هست و این نامه را نوشت که راه گم نشود و نوشت تا با عمل به این فرامین، امر و نهی الهی در زندگی تعطیل نشود. چون اگر امر و نهی تعطیل شد، باور و اعتقادات خواص و عوام، دفعتاً فرو می‌ریزد.

انتهای پیام
captcha