به گزارش ایکنا؛ هجدهمین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «پژوهشهای معرفتشناختی» به صاحبامتیازی دانشگاه آزاد اسلامی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «سرشت شبکهای دانش در قرن بیستم و ضرورت اتخاذ رویکرد شبکهای»، «بررسی امکانهای موجود در نقد سوم کانت با تمرکز بر مفهوم حس مشترک»، «توجیه ساختاری به مثابه دستاورد درون گروی آئودی»، «تحلیل مفاهیم فطری دکارت بر پایه علم حضوری»، «عیار منطق سهروردی»، «منطق قیاسی به مثابه پارادایم نظریه شناخت در نظام فلسفی ملاصدرا و دکارت»، «تعلیق مفهوم شناخت، برای زمینهسازیِ یک متدولوژی جدید»، «رمزپردازی معرفت در اندیشه ملاصدرا»، «تاملی معرفتشناختی در باب علمیت و عینیت تاریخی»، «تحلیل و نقد مبانی معرفت شناختی فوتوریسم»، «معرفتشناسی گزارههای اخلاقی از منظر علامه و شهید مطهری و پاسخ به چالشها» و «بررسی انتقاد استاد مطهری از ادراکات اعتباری علامه طباطبایی در اخلاق».
رمزپردازی معرفت
در چکیده مقاله «رمزپردازی معرفت در اندیشه ملاصدرا» میخوانیم: «رمزپردازی روشی است که از دیرباز در دو ساحت عینی و معرفتی برای انتقال معانی استفاده شده است. در ساحت عینی یک پدیده به عنوان رمزی از یک حقیقت یا معنا تلقی میگردد و از کاربردهای مهم آن در عرصه معرفت بیان معانی و حقائق متافیزیکی در قالب رموز است؛ لذا همواره ادیان و مکاتب مختلف عرفانی و باطنی از این شیوه بهره بردهاند. در فرهنگ اسلامی نیز در آثار سهروردی و عرفا به شکل گستردهای این امر نمایان است. با توجه به جایگاه مهم حکمت متعالیه در حکمت اسلامی این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که فرایند رمزپردازی در عرصه معرفت در اندیشه ملاصدرا چگونه است؟ آیا در چارچوب معرفتی وی میتوان روشی را برای کشف رمز و دستیابی به حقیقت رمزها ارائه داد؟ تحلیل و بررسی آموزههایی نظیر ادراک خیالی، شهود، تأویل و معرفت نفس میتواند ما را در رسیدن به مطلوبمان یاری رساند؛ بر اساس نتایج حاصله چارچوبی فراهم میگردد که بنیانی عقلانی و قوی برای رمزپردازی در عرصه معرفت خواهد بود و همچنین معیاری را برای ارزیابی و تشخیص رمزپردازیهای صحیح و عقلانی در اختیار قرار میدهد.»
انتقاد استاد مطهری از ادراکات اعتباری علامه طباطبایی
در طلیعه مقاله «بررسی انتقاد استاد مطهری از ادراکات اعتباری علامه طباطبایی در اخلاق» آمده است: «نظریّة ادراکات اعتباری برای اولین مرتبه توسط علاّمه طباطبائی(ره) مطرح شد و در حوزه معرفتشناسی از ابتکارات مبتنی بر رئالیسم تعاملی است، طبق این نظریه شناخت ما در مواجهه با واقعیّت خارجی تصحیح میشود و تکامل مییابد. طرح ادراکات اعتباری نتیجة مواجهة علاّمه با مسئلة تکثّر ادراکات است که بر اساس آن، ادراکات انسان تکثیر مییابد و به تبع آن، ماهیّت گزارههای اخلاقی تبیین میشود، طبق این فرض در برداشت اولیه استدلال علاّمه برای اعتباری بودن حُسن و قبح و نفوذ احساسات در اعتباریّات، ناخودآگاه به نسبیّتگرایی هنجاری منجر میشود، استاد مطهّری در مواجهه با دیدگاه علامه ضمن پذیرش نظریّة اعتباریّات با نقد دیدگاه علامه سعی در ثابت نگه داشتن پایههای اخلاقی دارد و راهحل قضیه را در تفکیک میان فعل اخلاقی و معیار اخلاقی، تفاوت قائل شدن بین من علوی و من سفلی انسان و تفکیک قائل شدن بین حسن و قبح فاعلی و حسن و قبح فعلی میداند، که صرف نظر از برخی نقدها میتوان رویکرد اصلاحی استاد مطهری را راهگشا دانست، ضمن اینکه باید اذعان نمود که رویکرد نگاه تکثرگرایانه علامه به مسئله اخلاق در ادراکات اعتباری راه گفتگو با دیگر فرهنگها را باز نگه میدارد. در این پژوهش ضمن پاسخ به این پرسش که انتقاد استاد مطهری نسبت به علامه طباطبایی در موضوع اخلاق از منظر ادراکات اعتباری چبست؟ دیدگاه استاد مطهری نیز در موضوع اخلاق از منظر ادراکات اعتباری نقد و بررسی میشود.»
منطق قیاسی به مثابه پارادایم نظریه شناخت در نظام فلسفی ملاصدرا
در چکیده مقاله «منطق قیاسی به مثابه پارادایم نظریه شناخت در نظام فلسفی ملاصدرا و دکارت» میخوانیم: «غایت اصلی در مباحث معرفت شناختی از منظر فیلسوفان رسیدن به شناخت یقینی و حقیقی است. از این منظر، فیلسوفان مختلف با دیدگاه ها و مبانی فکری متفاوت، همواره تلاش کرده اند مبنا و چهارچوبی را برای حصول نتیجه مورد نظر پی ریزی کنند. ملاصدرا و دکارت نیز از زمره تلاش گران این عرصه هستند. ملاصدرا و دکارت هر دو قیاس را محور نظریه معرفت شناسی خود قرار داده اند و امکان حصول به معرفت یقینی را از این راه امکان پذیر می دانند. با وجود اشتراک در این مبنا، از وجوه اختلاف آن دو در باب این مسأله باید به این نکته اشاره کرد که قیاس مورد نظر ملاصدرا همان قیاس ارسطویی مبتنی بر منطق صورت است اما قیاس در منطق معرفتی دکارت بیشتر از منظر منطق ماده و رابطه بین حقایق نگریسته می شود و نه صرفاً از منظر رابطه مفاهیم مورد مطالعه. همچنین به نظر می رسد عقیده ملاصدرا برای بهره گیری از قیاس به عنوان نوعی از استدلال مبتنی بر منطق صورت در مقایسه با دیدگاه دکارت برای استفاده از قیاس به عنوان نوعی استدلال مبتنی بر منطق ماده، دست کم در مقام داوری و ارزشیابی پذیرفتنی تر مینماید.»
انتهای پیام