شهید خرازی؛ از فرماندهی خط شیر تا عملیات عاشقانه کربلای ۵
کد خبر: 3877433
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۱

شهید خرازی؛ از فرماندهی خط شیر تا عملیات عاشقانه کربلای ۵

هشتم اسفند سالروز شهادت حسین خرازی، فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین(ع)، فرصتی برای یادآوری رشادت‌ها، جانبازی‌ها و حماسه‌های یاران انقلاب است تا بار دیگر با آن‌ها عهد ببندیم و فراموش نکنیم.

8/اسفند//// شهید خرازی؛ از فرماندهی خط شیر تا عملیات عاشقانه کربلای ۵به گزارش خبرنگار ایکنا؛ شهید حسین خرازی دهکردی سی و یکم مردادماه ۱۳۳۶ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش کریم و مادرش طیبه نام داشت. تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در زادگاهش گذراند و موفق به اخذ دیپلم طبیعی شد. پاسدار بود، در ۲۸ فروردین ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بود و هشتم اسفندماه ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن شهید شد. مزار او در زادگاهش قرار دارد.

کودکی باهوش و مؤدب

از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد. از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. 
علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله – معروف به مسجد سید – می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذان‌گو و مکبر مسجد شد. حسین در زمان فراگیری دانش کلاسیک، لحظه‌ای از آموزش مسائل دینی غافل نبود. به تدریج نسبت به امور سیاسی آشنایی بیشتری پیدا کرد و در شرایط فساد و خفقان دوران طاغوت گرایش زیادی به مطالعه جزوه‌ها و کتب اسلامی نشان داد.

تحصیل علوم قرآنی

در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. طولی نکشید که او را به همراه عده‌ای دیگر به عملیات سرکوبگرانه ظفار (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.
در سال ۱۳۵۷ به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها و سربازخانه‌ها او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامی پیوستند. آن‌ها در این مدت، دائماً در تکاپوی کار انقلاب و تشکل انقلابیون محل بودند. 
شهید حاج حسین خرازی از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگ‌های کردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت. دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه‌ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیری‌ها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادت‌هایی که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قوی‌ترین گردان آن زمان محسوب می‌شد، وارد عمل شد و در آزادسازی شهر‌های دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا کرد و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.

فرمانده خط شیر

شهید خرازی با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یک سال خدمت صادقانه در کردستان راهی خطه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقی‌ها در جاده آبادان-اهواز در منطقه دار خوین تشکیل شده بود (و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد) منصوب شد.
خطی که نه ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانه‌ای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچه‌های رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختی‌ها و مشکلات بر آن‌ها نشد بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقی‌ها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
شهید خرازی در آزاد سازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آن‌ها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمندانه طریق القدس بود که تیپ امام حسین (ع) رسمیت یافت.

پیکر زخم‌خورده در خیبر

در عملیات فتح المبین دشمن را در جاده عین خوش با همان تدبیر فرماندهی اش حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و یگان او در عملیات بیت المقدس جزو اولین لشکر‌هایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز- خرمشهر رسید و در آزاد سازی خرمشهر نیز سهم بسزایی داشت. از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۴ و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین (ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد.
در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزار‌ها و بمب‌های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع شد و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از بیمارستان یزد همانجایی که بستری بود به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست همین روز‌ها که مرخص شدم خودم به دیدارتان می‌آیم.
در عملیات والفجر ۸ لشکر امام حسین (ع) تحت فرماندهی او به عنوان یکی از بهترین یگان‌های عمل کننده، لشکر گارد بعثی عراق را به تسلیم واداشت و پیروزی‌های چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزء پیچیده‌ترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.

عملیات عاشقانه کربلای ۵

در عملیات کربلای ۵ در جلسه‌ای با حضور فرماندهان گردان‌ها و یگان‌ها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این یکی از آن عملیات‌های عاشقانه است و از حساب‌های عادی خارج است.
لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریز‌های هلالی که در پشت نهر جاسم از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت شکست سختی به عراقی‌ها وارد آورد. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمند گان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژ‌های شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.
هدایت نیرو‌های خط شکن در میان آتش و بی‌اعتنایی او به ترکش‌ها و تیر‌های مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار کرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در آن صبح فتح و پیروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز ایستاد.

نحوه شهادت شهید خرازی

او با آنکه یک دست بیشتر نداشت، ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس کمبود نمی‌کرد و برای تأمین و تدارک نیرو‌های رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌کرد. در بسیاری از عملیات‌ها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی‌شد به پشت جبهه انتقال یابد.
در عملیات کربلای ۵، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه ۱۳۶۵ در جوار قرب الهی ماوا گزید.
سردار سرلشکر رحیم صفوی درباره شهید خرازی می‌گوید: شهید حسین خرازی قبل از عملیات فاو برای غواص‎هایی که می‌خواهند از آب عبور کنند می‌گوید: عزیزان غواص، وقتی دارید عبور می‏‌کنید، اگر خواستید درجه اخلاص خودتان را بسنجید، اگر تیر خوردید یا ترکش خوردید آخ نباید بگویید، چون اگر بگویید دشمن رو به‌‏ رو می‌‏فهمد و همه شما را به رگبار می‏‌بندد، به شما بگویم در طلاییه سال ۶۲ که دست من قطع شد، من درد را احساس نکردم. پای منبر‌ها شنیدید که یاران امام حسین (ع)، شمشیر و نیزه و تیر که بهشان می‎‏خورد درد را احساس نمی‏‌کردند؛ و الله در طلاییه درد را احساس نکردم»، یک مرتبه می‌‏گوید «الهی استغفرالله، من نمی‌‏خواستم این حرف‏‌ها را برایتان بزنم.»
شهید حسین خرازی در کربلای ۴، ۱۵ روز قبل از کربلای ۵ برای تصرف جزیره ام‌‏الرصاص خیلی تلاش کرد، وی و لشکر ۸ نجف خیلی نیرو وارد عملیات کردند. در کربلای ۴ ما ۲۶ گردان وارد عملیات کردیم. البته جزیره بزرگی بود. ایشان تلفاتش زیاد بود، شهدا و زخمی‏‌ها زیاد بودند. او به بهانه استراحت زیر پتو می‏‌رفت هق‌‏هق گریه می‏‌کرد می‏‌گفت «خدایا من غلط کردم گفتم من را نبرید، من را ببرید.» در این عملیات کربلای ۵ در حین عملیات در خط مقدم در نهر جاسم یا دوئیجیه یک خمپاره ۶۰ پشت سر ایشان خورد و ایشان به مقام مستجاب‏‌الدعوه رسید.»
انتهای پیام
captcha