صداقت معلم آستارایی مرا برد به جزیره خیال، روزهای خوشی که سایه مادر بر سرم بود. بانویی فرهیخته، مهربان و علاقهمند به مطالعه کتابهای مفید كه یادداشتبرداری روزانه جزئی از كارهای هميشهاش بود. کمی با دنیای تکنولوژی فاصله داشت، امّا چون سبک زندگی تعریف شدهای برای خود داشت، هرگز از این به روز نبودن احساس سرخوردگی نمیكرد. مادرم هرچند دیر ولی با تکنولوژی کنار میآمد و البته این کنار آمدن هم فرصتی بود تا بهانه برای شاد شدن کل خانواده البته بدون دلخوری یا ناراحتی فراهم آید.
حدود ده دوازده سال پیش که هنوز گوشیهای تلفن همراه هوشمند امروزی فراگیر نشده بود و در دنیای ارتباطات بلوتوث حکمرانی میکرد و اساماس به روزهای کمفروغ خود رسیده بود، شبی که همه خانواده ميهمان مامان بودیم، با همان لبخند همیشگی رو به پسر من که آن روزها حدوداً دهساله بود کرد و پرسید: پارسا جان اساماس چیه؟ ناگهان همگی زدیم زیر خنده، مادر هم خندید. چون میدانست که این خنده قطعاً خنده تحقیر نیست.
من با توجه به حدسی که میزدم با شوخی گفتم: مادر جان، تا نگویید که این اساماس را از کی شنیدی، جوابتان را نمیدهیم. مادر گفت: از خاله شنیدم ... و دوباره سقف اتاق از خنده حضار روی هوا رفت... چون همه میدانستیم که این دو خواهر با ارتباطاتی که دارند به کشف جدیدی رسیدهاند و حین صحبتهاشان این نتیجه دريافتهاند که موبایل و پیامک چیز بدی نیست! حتی خاله هم که به تازگی صاحب موبایل شده، برای خواهرش درددل کرده که برای فلانی و فلانی اساماس داده ولی جوابی دریافت نکرده لذا خیلی بهش برخورده است.
بله قضیه روشن شد و همان شب مامان را راضی کردیم که برایش یک گوشی بخریم و نحوه اساماس فرستادن را هم یادش بدهیم. آن شب و روزها و شبهای بعدش هم خیلی زیبا گذشت چون به بهانهی راهاندازی گوشی، لحظات خوشی را با مادر سپری کردیم.
غرض از نوشتن اين خاطره تنها يادآوری و تلنگر اين نكته بود كه زمانی را که جوانان نسل امروز صرف میکنند تا در دنیای تکنولوژی به روز بمانند، بیشتر معلمها و مادرها سعی میکنند تا براساس نوعی از سبک زندگی که نتیجه یک عمر تجربهشان است در خدمت رفاه و آسایش خانواده و جامعه باشند.
شاید ظاهرش برای دنیای تکنولوژیزده امروز خندهدار به نظر برسد، اما گذشت زمان ثابت خواهد کرد آنچه تاریخ مصرف داشته و دیر یا زود به موزههای تاریخی سپرده خواهد شد، تکنولوژی است و آنچه در طول تاریخ ماندگار بوده و خواهد ماند، همت معلمان و محبت مادران است.
سال ۱۳۹۹ در حالی آغاز شد که دنیای «کرونا زده» ما اتفاقات ویژه و منحصر به فردی را شاهد است. مردم به این نتیجه رسيدهاند که دیدارهای نوروزی با والدین هم نه به صورت مستقیم که بر بال تصاویر شبکههای مجازی باشد که آن هم خود حکایتی و تجربهای است که من به واسطه پرواز مادر از آن محروم هستم.
و در آخر به خانم معلم آستارایی عرض میکنم که سرت را بالا بگیر مادر... همه معلمان و مادران ایران، چه زنده باشند و چه از بهشت کار ارزشمند تو را ببینند، به تو افتخار خواهد كرد چرا که « آیلاند» تو جزیره بهشتی صداقت، صفا، معرفت و محبت است.
یادداشت از محمدرضا آرام؛ كارشناس ارشد ايرانشناسی
انتهای پیام