به گزارش ایکنا از قزوین، وحدت حوزه و دانشگاه از جمله ضروریترین و کلیدیترین اهداف و توصیههای امام خمینی (ره) است، وحدتی که هر ساله بر آن تاکید میشود اما هنوز به معنای واقعی کلمه نه تنها وحدت ایجاد نشده است بلکه گاهی شاهد تقابل بین حوزه و دانشگاه هستیم، اگرچه برخی معتقد هستند با ورود کتابهایی چون معارف اسلامی، اخلاق اسلامی و متون اسلامی در دانشگاهها وحدت بین حوزه و دانشگاه ایجاد شده است، اما وحدت فراتر از این است و باید همکاری بیشتری بین دانشگاه و حوزه ایجاد شود که این همکاری میتواند در بخش آموزش و پژوهش باشد همچنین میشود راهکارهایی برای وحدت ارائه داد.
در این گزارش سعی شده است تفاوت اساسی بین دانشگاه و حوزه از نگاه طلاب و دانشجویان بررسی و چگونگی رسیدن به وحدت مورد بحث قرار گرفته است.
سعیده خدادبیگی طلبه سال چهارم سطح ۲ حوزه علمیه که دوران کارشناسی خود را در دانشگاه گذرانده است، میگوید: در مدرسه رشته ریاضی و فیزیک خواندم و دوست داشتم که در رشتههای مهندسی تحصیل کنم اما در کنکور رشته فیزیک حالت جامد قبول شدم، کارشناسیام را دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) گذراندم و بعد از آن ارشد قبول شدم اما بعد از یک ترم به دلایلی انصراف دادم و دانشگاه را کنار گذاشتم.
وی ادامه میدهد: بعد از رها کردن دانشگاه ۹ سال در عرصه خبر فعالیت کردم، در این مدت نیز ازدواج کردم و فرزند دار شدم، بعد از تولد پسرم احساس کردم علاقه دارم که در زمینه بنیادین زندگی و مبانی فکری و اعتقادی خودم آموزش رسمی و آکادمیک ببینم.
این طلبه میگوید: فکر میکردم دانشگاه در این زمینهها از سطح عالی آموزشی برخوردار نیست و صرفا پاس کردن واحد و اخذ نمره است بنابراین با مشورت دوستان تصمیم گرفتم که در حوزه علمیه تحصیل کنم.
وی اظهار میکند: سال ۹۶ وارد حوزه شدم و در حال حاضر سال چهارم سطح ۲ حوزه هستم، با توجه به اینکه تجربه حضور در هر ۲ محیط را دارم میتوانم بگویم بین دانشگاه و حوزه تفاوتهای چشمگیری وجود دارد، در حوزه علمیه هیچ آموزشی ولو از لحاظ کمی و کیفی به صورت رفع تکلیفی انجام نمیشود در واقع تقیدات باعث میشود اساتید همه تلاش خود را برای فهم مطلب به کار بگیرند از طرفی طلبه نیز آتش به اختیار درس میخواند.
خدادبیگی خاطرنشان میکند: البته ما انواع طلبه داریم برخی از طلاب خودشان طالب هستند و خود را کاملا در اختیار استاد نمیبینند به این معنا که به استاد به چشم راهنما و نشانگر نگاه و سعی میکند خودش پیماینده راه باشد اما برخی دیگر نیز مسائل را جدی نمیگیرند در واقع حوزه علمیه مدینه فاضله نیست که بگوییم همه طلاب پایه علم هستند طلبه باید در زمینههای مختلف علمی و اخلاقی از محضر استاد نهایت استفاده را ببرد در غیر این صورت حوزه علمیه تفاوتی با دیگر محیطهای آموزشی ندارد.
خدادبیگی یادآور میشود: اگر بخواهیم از نظر پژوهشی حوزه علمیه را با دانشگاه بررسی کنیم باید رشتههای تحصیلی را در نظر بگیریم، در دانشگاهها رشتههای مرتبط با سطوح اجتماعی مانند رشتههای پزشکی و فنی از لحاظ پژوهشی وابسته به بودجه است تا بودجه تامین نشود پروژه اجرا نمیشود و چه بسا اینکه در صورت تامین بودجه دانشگاه پروژهها را با سرعت بیشتری پیگیری می کند.
وی تاکید میکند: در حوزه علمیه پژوهشها هزینه محور نیست بلکه تلاش محور است، در واقع در دانشگاه برای پژوهش ۲ بال هزینه و تلاش نیاز است اما حوزه علمیه تلاشمحور است و برای اینکه حوزه در این بخش پیشرفت کند همه نوع شرایط بهتری برای انجام کار پژوهشی وجود دارد، از طرفی پژوهشهای حوزه صرفا در بخش علوم انسانی و علوم اجتماعی است ولی موضوعات دانشگاه فراگیرتر است.
این طلبه با اشاره به وحدت حوزه و دانشگاه عنوان میکند: ما معمولا فکر میکنیم که تعامل بین حوزه و دانشگاه باید در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی باشد نگاه کلی در این زمینه است، هر چند ما در این تعامل هم موفق نبودیم وحدت حوزه و دانشگاه هنوز باعث اسلامی و ایران شدن علوم اجتماعی و انسانی نشده است.
خدادبیگی یادآور میشود: علومی که در حوزه داریم برای تمام علوم انسانی، اجتماعی، فنی و طبیعی، نجوم و سایر موارد علوم مادر است ضمن اینکه اگر شما پایه و اساس کار را ندانید موفق نمیشوید برای مثال اگر پزشکی بخواهد پزشک موفقی باشد یک بخش آموزش است و یک بخش حکم و احکام شرعی است، اگر پزشکی علمی داشته باشد اما تقید شرعی و اخلاقی نداشته باشد نمیتواند در جامعه امروزی ما موفق باشد ممکن است از لحاظ تفکر غربی موفق باشد اما چون مفهوم شناسی را ندارد در جامعه ما موفق نیست.
وی تاکید میکند: در رشتههای اقتصادی نیز حوزه میتواند نقش موثری داشته باشد، موضوع بانکداری اسلامی را سالها پیگیری کردیم اما نتیجه نگرفتیم چرا که بین حوزه و دانشگاه وحدت واقعی وجود ندارد، اندیشمندان دانشگاهی اقتصاد به طور کامل به حوزه اعتماد نمیکنند نتیجه این میشود که به اندیشمندان غربی اعتماد میکنند و بانکداری را مانند آنچه در کشورهای غربی است در کشور رواج میدهند که هیچ سنخیتی با مذهب و شرع ندارد و نتیجه آن میشود آنچه در کشور ما ایجاد شده است.
این طلبه عنوان میکند: در زمینه اخلاقی نیز در تربیت فرزند حتی در نظریات فروید حساب باز میکنیم همچنین در روابط اجتماعی و ازدواج در نظریات غربی سرمایهگذاری میکنیم اما حاضر نیستیم از اندیشمندان داخلی خودمان که در سطح بالایی هستند استفاده کنیم، سعی میکنیم فلسفه و حکمت غربی را پیگیری کنیم به جای اینکه به دنبال فلسفه و حکمت شیخ اشراق و ملاصدرا باشیم.
وی تاکید میکند: هرچه این اقبال کم باشد وحدت که هیچ، تفرقه بین حوزه و دانشگاه نیز بیشتر میشود این تفرقه به جایی میرسد که با برگزاری هزاران هزار سمینار نمیشود وحدت را تحقق بخشید، مقام معظم رهبری نیز تاکید میکنند «علوم اسلامی و ایرانی» اما چون بین تدریس این علوم در حوزه و دانشگاه تفاوت جدی وجود دارد به تعریف واقعی نمیرسیم و در عمل مستاصل میشویم، بنابراین گام اول وحدت حوزه و دانشگاه تعامل بین اندیشمندان دانشگاهی با عالمان حوزه است.
سمانه زارعی نیز طلبه سطح ۴ حوزه که کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) در رشته فلسفه گرفته است، میگوید: تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه درس خواندم اما برای تقویت مسائل اعتقادی و مسائل دینی احساس کردم باید در حوزه علمیه ادامه تحصیل بدهم، از طرفی به درس خواندن در حوزه علاقمند بودم و در حال حاضر دکتری فلسفه در حوزه علمیه میخوانم.
وی ادامه میدهد: در حوزه علمیه تلاش علمی بین طلاب بیشتر است در واقع میتوانم بگویم حوزه از نظر آموزش قویتر از دانشگاه است، در دوران دانشگاه گاهی برای یک درس جزوهای ۳۰ صفحهای به ما میدادند که اغلب جدی گرفته نمیشد البته اطلاعات من مربوط به رشتههای علوم انسانی است قطعا در رشتههای دیگر شرایط متفاوت است، اما در حوزه یک کتاب ۳۰۰ صفحهای که متن آن عربی است را طی سه ترم و با دقت میخوانیم به طوری که استاد به صورت خط به خط کتاب را برای ما تدریس میکند.
وی تاکید میکند: در دانشگاه با توجه به این که خواندن جزوه زمان کمتری از ما میگرفت فرصت بیشتری برای صحبت با اساتید داشتیم بنابراین کارهای پژوهشی قوی تری صورت میگرفت اما در حوزه فرصتی برای گفتمان وجود نداد، در واقع میتوانم بگویم دانشگاه از بعد پژوهشی نسبت به حوزه علمیه قویتر است.
این طلبه یادآور میشود: اگرچه در گذشته طلاب برای کارهای پژوهشی تشویق نمیشدند اما طی چند سال اخیر حوزه نیز در بخش پژوهشی تقویت شده و شاهد تغییر در این بخش هستیم، از طرفی میتوان گفت حوزه علمیه نبست به دانشگاه از امکانات کمتری برخوردار است در دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) کتابخانه در دسترس دانشجویان قرار داشت که منابع خوبی داشت.
وی تاکید میکند: وقتی از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت میشود باید همه ما در جهت پیشبرد اهداف نظام کار کنیم، نمیتوانیم بگوییم دانشگاه و حوزه از نظر کتب آموزشی و ظاهر شبیه هم شوند اما زمانی وحدت بین این دو نهاد ایجاد میشود که هر دو در جهت پیشرفت انقلاب و توسعه دین حرکت کنند.
سیدمنیر سیدتقیا، مدرس دانشگاه و حوزه علمیه نیز کارشناسی ارشد خود را در رشته عرفان و تصوف از دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) گرفته است و در حال حاضر در حوزه رشته فلسفه میخواند، وی با اشاره به تفاوتهای بین دانشگاه و حوزه تصریح میکند: در حوزه دروس متنوعی ارائه میشود به طوری که در مقطع سطح ۲ حوزه، طلبه باید ۱۹۰ واحد پاس میکرد در صورتی که کارشناسی دانشگاه ۱۲۴ تا ۱۳۰ واحد بود در واقع میتوان گفت تفاوت عمدهای بین واحدهای درسی حوزه و دانشگاه وجود دارد.
وی ادامه میدهد: بازه زمانی برای اتمام دروس متفاوت و در حوزه زمان بیشتری نیاز است، در بهترین حالت گذراندن سطح ۲ حوزه ۵ سال طول میکشد اما در دانشگاه واحد کمتر است بنابراین دانشجویان برای فعالیتهای جانبی فرصت بیشتری دارند، به طوری که بسیج دانشجویی، جهاد دانشگاهی و انجمن عترت و قرآن در دانشگاههای مختلف فعالیت میکنند اما در حوزه علمیه طلاب با توجه به بالا بودن حجم درسها حضور کمی در فعالیتهای جانبی دارند.
سیدتقیا بیان میکند: در حوزه علمیه برای پژوهش روش تدریس و کارگاههای متعدد پژوهشی وجود دارد و روند کاملا علمیتر است، حوزه علمیه از حیث غنای مطلب، منابع معرفی شده و دسترسی به کتابهای مختلف که ارائه میدهد نسبت به دانشگاه بهتر است، طلبه اگر بتواند دروس حوزوری را با دقت بگذراند به راحتی میتواند راهش را انتخاب کند.
وی عنوان میکند: حوزه علمیه از نظر پژوهشی بسیار قوی است و برای هر درس یک واحد یا نیم واحد به صورت اجباری پژوهش داریم، در واقع برای هر ۶ واحد ۲ واحد درنظر گرفته میشود و گامهای پژوهشی مشخص شده است، در سطح ۲ حوزه پایان نامه اجباری بود اما هم اکنون مقاله علمی جایگزین شده است بنابراین باید حتما پژوهش را یاد بگیرند، اما در مقطع کارشناسی دانشگاهها پایانه نامه اختیاری است بنابراین ضرورت پژوهش در دانشگاه درک نمیشود.
سیدتقیا با اشاره به وحدت حوزه و دانشگاه تاکید میکند: در این بخش گامهای خوبی برداشته شده است که میتوان به برگزاری مشترک کرسیهای آزاداندیشی توسط حوزه و دانشگاه اشاره کرد، تعامل بیشتر دانشجوها و طلبهها در فعالیتهای مشترک ممکن است، این فعالیتها نباید صرفا پژوهشی و علمی باشد بلکه میتواند موضوعات اجتماعی، سیاسی و رویکردهای متفاوت شهر باشد، همچنین میتوان میزگرد برگزار کرد.
وی ادامه میدهد: اساتید دانشگاه و حوزه نیز میتوانند پژوهشهای مشترک و فعالیت مشترک داشته باشند، همچنین مدیران اجرایی دانشگاه و حوزه نیز میتوانند با تعامل فعالیت مشترک داشته باشند و تصمیمات دقیقتری از لحاظ علمی، آموزشی، پژوهشی و جامعه شناسی برای روند رو به رشد کشور اتخاذ کنند.
سیدمهدی سیدصادقی که دوران کارشناسی ارشد خود را در رشته فسلفه دانشگاه امام صادق گذرانده است، میگوید: اگر بخواهیم به نحو عمیق بین دانشگاه و حوزه وحدت ایحاد کنیم باید مفهوم آن را بررسی کنیم، آیا منظور ما از وحدت حوزه و دانشگاه در کنار هم بودن دانشگاهیان و حوزویان است؟ آیا ورود درسهای دانشگاه به حوزه و بالعکس آن باعث ایجاد وحدت میشود؟ آیا تبعیت حوزه از روش آموزشی دانشگاه یا تبعیت دانشگاه از روش آموزشی حوزه باعث ایجاد وحدت میشود؟
وی ادامه میدهد: همه اینها یک طیف را تشکیل میدهند، اگر وحدت حوزه و ودانشگاه برای ما مهم است به این علت است که این دو نهاد که داعیهدار تربیت و آموزش انسانها هستند دو نهاد کلیدی برای شکل گیری تمدن نوین اسلامی هستند، در این صورت با نگرش حداقلی به وحدت حوزه و دانشگاه به نتیجه نمیرسیم وقتی وحدت شکل میگیرد که ما دانشگاه را به عنوان پدیدهای که ارمغان غرب است و حوزه را درست مورد بازشناسی قرار دهیم تا به الگویی برسیم که میتواند با استفاده از مبانی اصیل ما مشکلات آموزشی و تربیت زندگی امروز جامعه ما را حل کند.
سیدصادقی بیان میکند: هر حوزه علمیه روش و تربیت خاص خودش را دارد، برای مثال روش آموزش حوزه سامرا با حوزه نجف متفاوت است بنابراین میشود بازنشانی خاصی انجام داد، مبدا و هدف دانشگاه را نیز باید بررسی کنیم؛ در نهایت باید ما هدفی را مشخص کنیم و از معبر حوزه و دانشگاه به یک الگوی آموزشی برسیم که در تراز تمدن اسلامی باشد.
وی خاطرنشان می کند: وحدت حوزه و دانشگاه امروزه در حد گرامیداشت فروکاسته شده است، ما مفهومی را تقدیس میکنیم که خیلی دلمان نمیخواهد به عمقش ورود پیدا کنیم و در صدد تحقق آن باشیم، انگیزه خودمان را فروکاستهایم و صرفا دروس عمومی که محتوای دینی دارد را به دانشگاه آوردیم، اگر چه اقدام خوبی است اما اقدامی حداقلی است، در واقع ما باید در دروس تخصصی نیز ورود پیدا کنیم تا وحدت ایجاد شود.
مدير فرهنگی دانشگاه علوم پزشكی قزوين، خاطرنشان میکند: وقتی از توحید صحبت میکنیم یک دانشجوی پزشکی باید بداند که نگرش توحیدی یا هستی شناسی توحیدی چه ارتباطی با طب دارد؟ وقتی از انسان شناسی دینی صحبت میشود این انسان شناسی باید بر مبنای طب ما باشد و نگاه ما به بیمار باید براساس دین باشد.
وی یادآور می شود: ابن سینا حکیم بزرگ ایرانی است که کتاب اشارات و تنبیهات او ۹ نمط (بخش) دارد که اولش طبیبات مربوط به پزشکی است بخش دوم آن فلسفه و بخش سوم عرفان است، این نشان میدهد که نگاه هستی شناسی در فلسفه با نگاه پزشکی همراهی دارد در دانشگاه امروزی متصل بودن علوم از بین رفته است اما در حوزه این علوم به هم متصل هستند.
سیدصادقی خاطرنشان می کند: وحدت حوزه و دانشگاه وحدت در روش است، نه به معنای تبعیت کردن از یکدیگر، بلکه باید به یک روش مشترک رسید، گام بعدی وحدت در نگاه معرفت شناختی و هستی شناسی است.
وی یادآور میشود: این وحدت زمانی رخ میدهد که اندیشمندان حوزه و دانشگاه کنار هم قرار بگیرند، صرف تدریس حوزویها برای دروس عمومی کفایت نمیکند بلکه باید احساس نیاز نسبت به دروس عمومی ایجاد شود، برای مثال فردی که معماری میخواند باید خود را نیازمند این بداند که هستی شناسی را یاد بگیرد.
اين مسئول عنوان میکند: وقتی در دانشگاه علوم پزشکی، پزشک صرفا پزشکی میخواند اندیشمند نیست چرا که جامعه شناسی و روانشناسی نخوانده است، در اصل دانشگاه فلسفه، منطق، معماری و جامعه شناسی باید در کنار دانشگاه علوم پزشکی باشد که تضارب آرا ایجاد شود، در حال حاضر این گسیختگی اندیشه را از دانشگاه گرفته است و دانشگاه را به آموزشگاه روشها تبدیل کرده است.
وی خاطرنشان کرد: یک معمار بدون نگرش انسان شناسی نمیتواند خانه و شهر بسازد بنابراین از غرب الگوبرداری میکنیم در حالی که در غرب علوم انسانی اولویت دارد در حالی که ما علوم انسانی را تعطیل کردیم.
انتهای پیام