به گزارش ایکنا، نشست رونمایی از کتاب «حقیقت مرگ؛ تحلیلی از چیستی، چگونگی و علل مرگ از منظر ابنسینا و ملاصدرا» با حضور یحیی یثربی، احد فرامرز قراملکی، مجید احسن و حجتالاسلام همتی ظهر امروز 17 خرداد در خبرگزاری ایکنا برگزار شد. متن سخنان قراملکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، از نظر میگذرد؛
مسئله مرگ و مرگاندیشی قدمتی به قدمت خود انسان دارد و از مسائل همزاد و همراه انسان است. به تعبیر ایزوتسو، در عرب جاهلی هیچ نشانی از فلسفهورزی وجود ندارد، مگر وقتی که با پدیدهای به نام مرگ روبهرو میشود. بحث از مرگ رویکردهای فراوانی دارد. در رویکرد عرفانی در تمدن اسلامی شاید مولوی از نادر عرفایی است که به قصه مرگ به خوبی میپردازد و با بیان اینکه «مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست» مرگ را با زندگی پیوند میدهد. دو نفر از دانشجویان ما به مسئله مرگ علاقهمند بودند که یکی به رویکرد عرفانی مولوی پرداخت و حاصلش کتابی به نام «حال پخته» به قلم سیده زهرا حسینی شد. مولوی در تحلیل مرگ وامدار نهجالبلاغه و نگاه امیرالمؤمنین(ع) است. دانشجوی دیگری که به این بحث پرداخت حجتالاسلام حیدر همتی است که این دو حکیم را مقایسه کرد. آقای حیدر همتی مثل خانم دکتر حسینی رسالهشان را در قالب کتاب منتشر کردند. من در اینجا فرصت چندانی ندارم این کتاب را نقد و برسی کنم و از طرف دیگر نقد کتاب نقد خود من هم هست. البته معنایش این نیست که کتاب نقدپذیر نیست ولی من راه را برای ورود نقادان باز میکنم.
رویکرد آقای همتی به مسئله مرگ که در کتاب «حقیقت مرگ» بیان شده مقایسهای است بین شیخالرئیس و ملاصدرا که آغازگر گفتمان جدیدی از فلسفه است. نیک میدانیم تاریخ فلسفه اسلامی سه دوره بزرگ دارد: دوره پیش از ابن سینا؛ دوره حاکمیت گفتمان سینوی و دوره حکمت متعالیه صدرایی. ایشان حقیقت مرگ را در این دو گفتمان گزینش کرده است. قاعدتاً تحلیل چیستی مرگ و چگونگی و علل مرگ، انواع مرگ، زمینهها و چگونگی تحقق مرگ و مرگاندیشی از جمله مباحث کتاب است.
در این اثر بین نقل قولها و تحلیل محقق اعتدال وجود دارد؛ یعنی اینطور نیست که همه مطالب از ابن سینا و ملاصدرا نقل شده و خود محقق حضور نداشته و محقق از یافتههای اصلی این بزرگان بیاطلاع باشد.
بحث از مرگ دشوار است، زیرا درنگ و تأمل در مرگ با هر رویکردی، درنگ و تأمل در پایان زندگی من محقق است. به عبارت دیگر ما در مسئله مرگ کمتر میتوانیم تماشاگر باشیم. در واقع اینطور نیست که در تحلیل مرگ چاقوی تشریح بردارم و سراغ بدن یکی دیگر بروم. وقتی در مرگ تامل میکنم پای مرگ خودم هم در میان است و من به مرگ خودم هم میاندیشم. مرگ من یکی از وضعیتهای مرزی و یکی از مواضعی است که میتواند اضطراب وجودی در من ایجاد کند. به دیگر سخن اگر اندکی درنگ و توقف در مرگ داشته باشیم، فوری ما را به مواجهه با خویش میرساند و ما را با سؤال «که چه» مواجه میکند که بسیار اضطرابآور است. البته از جنس اضطرابهای روانشناختی نیست، بلکه اضطراب وجودی است.
اندکی در مورد محتوای اثر بگویم. آقای همتی تتبعش خیلی خوب است، یعنی تمام آثار ابنسینا را تا جایی که میتوانسته دیده، آثار ملاصدرا را دیده و به خوبی جستجو کرده و آنها را فهمیده و پردازش کرده و ذیل مباحث با ساختاری مسئلهمحور تطبیق کرده است. متاسفانه بسیاری از کسانی که به تطبیق میپردازند مسئلهمحور به این امر نمیپردازند ولی ایشان اول بحث را به پنج شش مسئله مهم تجزیه کرده و در هر مسئلهای دیدگاه ابن سنا و ملاصدرا را گزارش و مقایسه کرده است. همچنین سراغ مبانی معرفتی رفته است، مثلا مبانی علمالنفسی و انسانشناختی. اینها حسن این کار است. البته این اثر میتواند در ویراستهای جدید کاملتر شود. من برای کاملتر شدن آن پیشنهادهایی دارم.
یکی اینکه اگر آقای همتی مسائل امروزی به ویژه مسائل وجودینگرها و اگزیستانسیالیستها را به دیدگاههای ابنسینا و ملاصدرا عرضه کند و توان فلسفی ابنسینا و ملاصدرا را مقایسه کند اثر درخشانتری خواهد شد. به عبارت دیگر من در کتاب «از متنخوانی تا متنپژوهی» گفتم که هم در حوزه آموزش و هم در حوزه پژوهش متنمحور دو نوع فعالیت داریم: یکی متنخوانی است، یعنی خواندن درست، فهمیدن دقیق و نقدهای اجمالی. اثر آقای همتی از حیث متنخوانی خوب است؛ فهم خوب و تحلیل خوبی داشته، ولی نوع دوم فعالیت متنپژوهی است.
متنپژوهی عبارت است از مشارکت در گفتوگویی که متن با میراث پیشینیان خود درانداخته؛ یعنی ابن سینا کسی است که در مرگ بیخبر از پیشینیان نیست و با پیشینیان گفتوگو کرده است و پسینیان با او به گفتوگوی معرفتی نشستهاند. ملاصدرا هم گفتوگو با این میراث کرده است و بعد از ملاصدرا، پسینیان او با او به گفتوگو نشستهاند. اگر ایشان در این گفتوگو شرکت کند، یعنی از متنخوانی به متنپژوهی برسد بهتر است. سخنم این نیست که کتاب پژوهشی نیست، بلکه ما بر اساس تمایز متنخوانی و متنپژوهی و تعریف متنپژوهی به مشارکت در گفتوگوی معرفتی که متن در تاریخ درانداخته است، تلقی دیگری از قصه متنپژوهی داریم و این میتواند گام کاملتر کتاب باشد. توصیه میکنم که ایشان کتاب را دوباره ویرایش و از وضعیت خوب به عالی گذار کند.
بحثی که بسیار مورد اختلاف نظر و نیز متضمن پیشنهاد دوم من است این بحث است که وقتی به تحلیل دیدگاه ابنسینا میپردازیم و به تحلیل مرگ در نگاه ملاصدرا میپردازیم، باید خود را به فضای معرفتی مشایی سینوی یا فضای صدرایی محدود کنیم یا مجازیم که به فضای اگزیستانسیالیست یا فضای معرفتی فیلسوفان دینی برویم و اندیشههای ابن سینا و صدرا را از این منظر تحلیل کنیم. برخی میگویند درآمیختن فضاهای معرفتی موجب قرائت محرف از متن ملاصدرا و ابن سینا میشود و ما قرائت نادرستی را ارائه خواهیم کرد. عدهای میگویند بگذارید گفتوگو بین آن فضا و این فضا شکل بگیرد؛ کما اینکه آقای همتی در این کتاب نمیخواهد ابن سینا را فقط در گفتمان ابن سینا بفهمد و ملاصدرا را در گفتمان ملاصدرا بفهمد، بلکه میخواهد این دو را مقایسه کند و مقایسه، بین فضای معرفتی این دو هم هست. به نظرم باید بین متنخوانی و متنپژوهی فرق بگذارید. در متنخوانی باید به فضای معرفتی خاص فیلسوف ملتزم بود تا بتوان آن را وفادارانه فهمید، اما در متنپژوهی میتوانیم با مقایسههایی که در فضاهای معرفتی مختلف وجود دارد به آن عمق دهیم. به عبارت دیگر در این کتاب از فضاهای معرفتی دیگر استفاده نشده است. البته خلط واژهها در این کتاب رخ نداده و حسن آن است ولی اگر مؤلف بتواند در فضای متنپژوهی با رویکردهای دیگر از جمله وجودنگرها گفتوگو کند و این مقایسه را به سهضلعی بکشاند ممکن است که ضلع سوم پرتوی برای کشف لایههای درونی سخنان ابن سینا و ملاصدرا باشد.
انتهای پیام