به گزارش ایکنا، سیدمهدی اعتمادیفرد، پژوهشگر، پنجم تیرماه در نشست علمی «معضلات بنیادین در مواجهه با ساخت فرهنگ» که از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: فرهنگ، نهادی است که به واسطه عمومیت و سیالیت آن، معضلات بنیادینی دارد که در حین مواجهه روشمند و بروز مسائل، وجوه آن آشکار میشود؛ دقیقا درست مانند زمانی که انسان گرفتار بیماری شده و میفهمد سلامتی چه جایگاهی دارد.
وی افزود: انسان وقتی وارد یک کشور دیگری شود و با فرهنگ دیگری ارتباط بگیرد، آن وقت میفهمد که چقدر سکته، وقفه و مانع فرهنگی وجود دارد؛ بنده معضلات بنیادین ساحت فرهنگ را به چند دسته تقسیم کردهام که توضیحاتی ارائه میشود.
اعتمادیفرد بیان کرد: اگر ما به نحو خودآگاهانه نسبت به معضلات و منطق فرهنگی دقت نظر نداشته باشیم، آن وقت به کلیشهها خواهیم رسید، اینکه بسیاری از سیاستگذاریهایی که در عرصههای مختلف انجام میشود، ابتر و ناقص است به همین دلیل است؛ اگر به سیاستهای دولتهای مختلف توجه کرده باشیم، میبینیم مقام معظم رهبری سخنی را میفرمایند و آن وقت دولتمردان هم آن را تکرار میکنند، حال آن که نقش دولتها و مسئولان این نیست. دولتها وظیفه دارند با استفاده از تجارب و روشهای علمی و استفاده از متخصصان فرمایشات ایشان را عملیاتی کنند.
این پژوهشگر با بیان اینکه با تغییر دولتها صرفا بر همان سیاستهای قبلی تأکید میشود، گفت: نمونه این امر، بحث تولید علم است که بارها بر آن تاکید شده است ولی اتفاق خاصی رخ نمیدهد، جز یکسری نهادسازی که مشمول ضربالمثل «آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچ چی» است.
وی افزود: وقتی سراغ مضمون برویم، میبینیم دوباره این حرفها و تکرار میشود، البته در یکی دو دهه اول انقلاب گامهایی توسط برخی علما و پژوهشگاههایی مانند حوزه و دانشگاه برداشته شد، ولی بعدا دوباره به افت محسوس رسید زیرا گفتمان این همانگویانه حاکم است و دائما از بایدها سخن گفته میشود.
اعتمادیفر با بیان اینکه قرار نیست ما در سیاستگذاری، دائما این حرفها را تکرار کنیم، اظهار کرد: باید با میانجیگری معضلات و مسئلهسازی فرهنگی مشکلات مسیر را رصد کرده و به جای تکرار اهداف و ضرورتها، شرایط نیل به آن را فراهم کنیم. مثلا اینکه ما در علوم اجتماعی ـ اسلامی دائما از این سخن بگوییم که باید در حیات اجتماعی نسبت انسان با خداوند لحاظ شود، باید رفاه را زیاد کنیم تا مردم...؛ خب این بایدها را تکرار کردن چه سودی دارد؟ ما باید مسیر را برای تحقق اینها فراهم کنیم و در عرصه فرهنگ هم همین وضع وجود دارد.
وی افزود: گفته میشود ما فرهنگ داریم، یا مگر فرهنگ نداریم که میخواهید یاد کسی بدهید؛ این حرف درست مانند این است که فرزندی به پدر خانواده بگوید پدر جان باید این کار و آنکار را بکنی و پدر بگوید من خودم تو را بزرگ کردهام و آن وقت تو به من میگویی باید چه کاری بکنم؟ من خودم فرهنگ را یاد تو دادهام. این مسئله نشان میدهد سیاستگذاری در فرهنگ، پیچیده و سهل ممتنع است.
این پژوهشگر بیان کرد: اگر قرار است پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم که متولی این بحث شده است به همان گرفتاری مبتلا نشود از تکرار بایدها بپرهیزد و وارد حل مشکلات و اجرایی شدن پیش برود.
اعتمادیفر تصریح کرد: اولین چیزی که بین نظریهپردازان عرصه فرهنگ نزاع ایجاد کرده، خاصبودگی و عامبودگی فرهنگ است. آیا فرهنگ را باید فرایندهای عمومی دانست که زمینهساز آفرینشهای خاص فرهنگی، هنری و حتی دینی و ... است و یا فرهنگ، راههایی است که امکان تحقق بخشیدن چنان نتایجی را فراهم کرده است؟؛ در اینجا نزاع جدی وجود دارد که نقطه تأکید بر کجا باشد؛ آیا تأکید باید بر فرهنگ عمومی و امکانات و معضلات آن باشد یا اینکه ما به جای پرداختن به فرایندهای عمومی باید به تجزیه و تحلیل و واسازی منطق درونی خاص فرهنگی بپردازیم؟.
وی افزود: منطق فرهنگ چون دوگانگی دارد، نوعی سردرگمی در پذیرش نظریات هم ایجاد کرده است و ما نمیدانیم فرهنگ عمومی را بپذیریم تا آفرینشهای خاص فرهنگی ایجاد کند یا اینکه باید به آفرینشهای خاص فرهنگی توجه کنیم تا فرهنگ عمومی بر اساس آن ساخته شود. این نزاع در جمهوری اسلامی هم وجود دارد.
اعتمادی فرد بیان کرد: به همین دلیل گاهی گفته میشود ما باید به سینما، ادبیات و هنر و ... کمکهایی کنیم تا از دل آن افراد شاخصی تربیت شوند. در مورد موضوعات دینی هم این مسئله وجود دارد؛ یعنی آیا باید به مراکز دینی کمک کنیم و نتایج خاصی را بگیریم؟ یا اینکه باید به صورت عام پخش کنیم و مانند باران همه از آن منتفع شوند. در مورد اربعین هم این را میبینیم، آیا باید به موکبهای خاصی که میتوانند جمعیت زیادی را اسکان دهند و پذیرایی کنند کمک کنیم یا اینکه باید یکسری حمایتهای مالی، بهداشتی و ... عمومی بگذاریم.
وی افزود: الان موکب آستان قدس رضوی روش فراگیری را دنبال میکند و مثلا خدمات درمانی او برای همه و در نقاط مختلف است ولی جمکران فقط یک موکب دارد و افرادی که از آن عبور کنند، از خدماتش محروم خواهند شد؛ در صورتی که جمکران صرفا یک مکان نیست و یک فرهنگ است.
این پژوهشگر با بیان اینکه در این دوگانگی ما نمیتوانیم یکسو را انتخاب کنیم زیرا از فواید سوی دیگر محروم خواهیم شد، افزود: بلکه سیاستها باید در عین عامبودگی، خاص و در عین خاصبودگی، عام باشند؛ یکی از مشکلاتی که در عرصه فرهنگ در کشور داریم، همین است و افراد فکر میکنند وقتی آمدند باید بین یکی از این دو انتخاب کنند در حالی که اینجا، جای انتخاب نیست و خوش آمدن و بدآمدن مدیران باید مبتنی بر سیاستها باشد نه سلیقه خود.
وی با طرح این سؤال که آیا فرهنگ نهاد است یا نه؟، افزود: این نزاع را درباره دین هم داریم. آیا دین یک نهاد است؟ یا قوامبخشنده همه نهادهاست؟. از این رو وقتی از خصوصیات فرهنگی بحث میشود، منظور ما یکسری آفرینشهای فرهنگی و اتفاقات خاص نیست.
این پژوهشگر بیان کرد: سعدی یا حافظ در زمانهای زیست میکنند که آفرینشهای فرهنگی و هنری زیادی در حال رخ دادن بوده است یعنی زمینههای مقوم فرهنگی وجود داشته و از دل آن نوابغی چون سعدی و حافظ بیرون آمدهاند. بنابراین فرهنگ عمومی و اتفاقات خاص فرهنگی مقوم یکدیگر هستند.
اعتمادیفر اظهار کرد: یکی از مشکلات دولتهای مختلف در ساحت فرهنگ همین است که هر چه را دوست دارند و از آن خوششان میآید، مورد حمایت قرار میدهند ولی مدیر وقتی حق چنین کاری را دارد که بتواند زمینه را برای فرهنگ عام فراهم کند. الان مثلا به یکسری افراد برجسته جایزه میدهند در حالی که ربطی به دولت ندارد؛ ما با تجلیل مشکلی نداریم ولی این مسئله، سیاستگذاری نیست.
این پژوهشگر اضافه کرد: معضل دیگر، محلیگرایی و جهانگرایی است؛ مباحث جهانی شدن اعم از اثباتی و سلبی آن، از دهه 1970 میلادی نزاع زیادی ایجاد کرد و بزرگترین سرمایهداران دنیا کسانی بودند که به نحوی با فرهنگ و رسانه مرتبط بودند مانند بیل گیتس و اخیرا ایلان ماسک. این هم یک دلیل روشن دارد چون ساحت فرهنگ با عرصه سختافزاری یعنی پلتفرمها گره خورد و به همین دلیل از آن دوره وارد یک چالش بنیادی شد.
وی افزود: از یکسو به لحاظ ساختاری، سختافزارها در تمام دنیا مثل هم هستند یعنی تلفن و اپلیکشینی که در دست مردم دنیا هست یکی است ولی مضامینی که در آن استفاده میشود، خاص هر قوم و محل و منطقه است. ما ممکن است تلاش کنیم تا مردم بیایند و مضمون ما را گوش بدهند و بپذیرند ولی از یکسو سختافزارها هم میتوانند در ادبار و اقبال مردم نقش داشته باشد.
اعتمادیفرد تصریح کرد: جهانی شدن ابتدا در اقتصاد رخ داد و گام بعدی در عرصه سیاسی ایجاد شد و سازمان ملل و نهادهایی که در ذیل سازمان ملل شکل گرفت، ماحصل این دوره هست و سیاستگذاریهای آنها عمومی هم هست و نه صرفا یک دولتملت.
وی ادامه داد: ولی در ساحت فرهنگی، اینجهانی شدن مشکلاتی دارد به همین دلیل، یونسکو بیش از آنکه فرهنگی باشد، سیاسی است و ما تا نتوانیم توجیهات سیاسی را انجام دهیم، نمیتوانیم فرهنگی را به آن پیشنهاد دهیم زیرا فرهنگ نمیتواند عمومیتی فراتر از محلیتی را که دارد، بپذیرد چون تصور میکند مزیتهای آن به خاطر محلی بودن است و اگر شما از دین و میراث ادبی و هنری و فرهنگی که در آن رشد و به آن عادت کردهاید جدا شوید، چیزی برای عرض اندام حتی در برابر دیگر کشورها ندارید.
وی اضافه کرد: در تهاجم و تداخل فرهنگی هم این بحث به صورت پیچیدهتر مطرح است و این سؤال مطرح میشود که آیا فرهنگ مهاجم آمده ما را شکست بدهد و در خود هضم کند؟ یا یک فرصتی برای فرهنگ مهاجم است. البته شاید برای نخبگان این نزاع بهترین فرصت برای انتقال فرهنگ و وارد معرکه شدن باشد ولی اگر جریان عمومی را لحاظ کنیم، آیا این طور است؟ چون وقتی وارد این میدان شویم، کشته خواهیم داد.
وی تأکید کرد: در اشاعه فرهنگی هم این معضل وجود دارد؛ مثلا میبینیم برخی رایزنان ما آثار شهید مطهری را ترجمه میکنند و به کشورهای دیگر میدهند ولی بعد از مدتی تمام میشود، در حالی که باید از سوی رایزنان فرهنگی پاتوق و معرکهای ایجاد شود تا بتوانند حرف خود را بزنند و چالش علمی و فرهنگی ایجاد کنند، بدون آنکه منجر به چالش سیاسی شود.
انتهای پیام