به گزارش ایکنا، بخشی از فعالیت پژوهشی دانشگاهها، پژوهشگاهها و مراکز علمی کشور به فعالیتهای قرآنی اختصاص دارد، اما انتقادی که گاهی مطرح میشود این است که پژوهشهای حوزه علوم قرآنی عموماً تکراری هستند و حرف تازهای ندارند. از طرفی پژوهشگران غربی در سالهای اخیر در این بخش عمیق و مؤثر کار کردهاند و به نظر میرسد تأثیر آثار آنها بر پژوهشهای داخل کشور چشمگیر و انکارناشدنی است.
در نشستی با موضوع؛ «بررسی پژوهشهای قرآنی در دانشگاهها» و با حضور محمدرضا شاهرودی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بررسی این مهم پرداختیم.
ایکنا _ آقای دکتر شاهرودی به نظر شما آیا کتاب «تاریخ قرآن» نوشته آقای محمود رامیار که شما از آن نام بردید واقعاً مسئلهمندی ندارد؟ پس علت طراوت و تازگی آن بعد از پنجاه سال چیست؟
شاهرودی: تاریخ قرآن دانشی چندان سابقهدار نیست. البته مواد اولیه آن در روایات ما و برخی آثار دیگر وجود دارد اما آنگونه که گفته شده اولین تاریخِ قرآنِ نوشته شده، مربوط به ابوعبدالله زنجانی است. در میان شیعه متأخر نیز اولین کتاب مربوط به آقای رامیار است. بنده معتقد نیستم که ایشان فرصت کافی داشته که در تمام محورهای تاریخِ قرآن تحقیقات کافی داشته باشد چون انسانی با عمر محدود است اما حرفهای بسیاری را توانسته بزند و هرکدام از فصلهای کتاب و حتی زیرفصلهای آن قابلیت انجام تحقیقات مفصلتر دارد اما به نظرم، وی در زمان خودش کاری کارستان کرده است و به نظرم دکتر گرامی هم منکر جایگاه این کتاب در جهانِ دانش قرآنی نیستند.
ایکنا ـ با توجه به نکاتی که تاکنون مطرح شد به نظر شما مهمترین مشکلاتی که جامعه حوزوی و دانشگاهی در زمینه تحقیق و پژوهش با آن مواجه است کدامند؟
شاهرودی: یک پژوهشگر و محقق، هم باید تواناییهای علمی لازم و هم قابلیتها و یافتههای واقعی اخلاق پژوهش را داشته باشد. توانایی علمی با تحصیلات عالی حاصل میشود و اگر بنده یکی از موانع پژوهش در عصر کنونی را بخواهم بیان کنم به نظرم تحصیلات در کشور ما، سیر تدریجی خود را طی نمیکند و در اینجا گسستهایی وجود دارد. قدیمترها در حوزههای علمیه، حدود سه سال زبان این رشته، یعنی علوم مختلف همانند صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع و حتی اِعراب القرآن را آموزش میدادند و اینگونه طلبه را آماده میکردند چون درسها هم از روی متون اصلی آموزش داده میشد لذا شخص قادر به خواندن متون رشته خود و فهم صحیح از آن را داشت.
آن مواقع صرف را در حد شرح تفتازانی، نحو در حد شرح ملاجلال دوانی، منطق، علوم بلاغت، مختصرالمعانی و ... خوانده میشد اما الان هم در حوزههای علمیه و هم به طریق اولی در دانشگاهها، هنوز سیر تدریجی آماده ساختن دانشجو برای به کار بستن روش محققانه در زندگی مهیا نیست. دانشجوی امروز ما دیگر همانند دانشجوی قدیم، الامالی سید مرتضی و مقدمه ابن خلدون را نمیخواند و استفاده نمیکند بلکه اکثر دانشجویان و طلبهها دنبال گرفتن موضوعی هستند که منابع فارسی در آن زیاد باشد بنابراین ما شروط اولیه که فهم صحیح از منابع باشد را به دانشجو یاد نمیدهیم.
مشکل دیگر عدم آشنایی با منابع ارزشمند است و بنابراین محققانی که بار میآیند در زمینه توانایی علمی چندان موفق نیستند. دوره ما، چهل واحد عربی در دانشکده الهیات توسط اساتید قدرتمند همانند دکتر سیدمرتضی آیتاللهزاده شیرازی و دکتر جعفر سامی الدبونی تدریس میشد. دکتر الدبونی چنان بر عربی مسلط بود که زمانی قرار بود شاعری فلسطینی در جلسهای شعر بخواند اما نیامد لذا دانشجویان برگزار کننده جلسه به دکتر الدبونی گفتند که شما تشریف بیاورید و شعر بخوانید که ایشان گفتند دفتر شعرم همراهم نیست اما کاغذ و قلم را برایم بیاورید تا شعر بگویم لذا حدود بیست و پنج بیت شعر فیالبداهه از طبقه چهارم ساختمان تا آمفیتئاتر گفتند و خواندند.
اما دانش استادان عربی امروز چندان بالا نیست لذا شاگردان بزرگی هم تحویل نمیدهند چراکه مدام دنبال تقلیل دادن درسها و کوتاه آمدن از آموختن دانشجویان هستیم. نکته مهمتر در زمینه اخلاقی و معنوی تحقیق است. تعصبی که یک محقق میتواند داشته باشد و در مقابل آن آزادگی درونی، یعنی اینکه به چیزی بند نباشد نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. باید وقتی به عدم رجحان مسئلهای قانع شدیم از درون آماده باشیم که از دیدگاهها و روشهای قبلی خودمان در ارتباط با مسائل علمی عبور کنیم.
ایکنا ـ از نظر شما تا چه اندازه مسائل غیر علمی همانند نگاههای متعصبانه، نقدناپذیری و تحملناپذیری در وضعیت کنونی پژوهشهای قرآنی تأثیرگذار بوده است؟
شاهرودی: به عنوان مثالی درون رشتهای برای اینکه نشان دهیم تعصب چگونه میتواند جلوی ما را بگیرد لازم است بگویم که اگر الان به همه محققان حوزه قرآنی گفته شود مبتکر تفسیر اجتهادی در شیعه چه کسی است همه به اتفاق میگویند شیخ طوسی، صاحب کتاب «تبیان» است اما اگر محقق در مطالعات اولیه خود با این تعارض مواجه شد که شخصی به نام وزیر مغربی که آثار وی همچنان وجود دارد و تفسیر وی در گوشه و کنار جهان و در کتابخانهها موجود است سالها قبل از شیخ طوسی چنین کاری انجام داده است و حتی از کتب آسمانی دیگر در تفسیر قرآن کریم استفاده کرده است، باید چنین چیزی را بپذیرد هرچند که شیخ طوسی هم انسان بزرگی بوده و کتابهای کلامی، فقهی و تفسیری هم دارد اما دیگری آغازگر این کار بوده است.
این تعصب در شرایط کنونی گریبان بسیاری از ما را گرفته است و ما جرئت اظهارنظرهای خلاف روند کنونی را نداریم. برای مثال شهید مطهری که تقریباً تمام اجماعیات مورخان شیعه را در مقتل قبول دارد اما در عصر خود موردی بسیار کوچک در زمینه واقعه عاشورا گفت که در مخالفت با روند کنونی بود اما مخالفان حاضر نشدند حرف وی را قبول کنند لذا اقدام به تخطئه ایشان کردند.
یکی دیگر از موانع رشد تحقیق، نبود هدفداری معنوی است. قدما به معنای واقعی کلمه در قلب خودشان به اهمیت و ارزش تحقیق پی برده بودند اما ما به چنین چیزی نرسیدهایم و مسائل مادی برای ما اهمیت زیادی دارد. مسئله دیگر صبر و متانت است که به نظر میرسد در تحقیقات معاصران چندان وجود ندارد و به همین دلیل پای کار نمیمانند و سختیهای آن را تحمل نمیکنند. گفته شده مرحوم آیتالله مرعشی نجفی، روزه استیجاری میگرفت برای اینکه مقداری پول تهیه کند تا فلان کتاب را بخرد اما ما معنویات و ارزشهای علمی را فدای رفاه و آسایش علمی خودمان کردهایم. اینها سدهایی هستند که باید برداشته شوند تا دانشجویان محقق بار بیایند.
در ایام قدیم درس اخلاقِ تعلیم و تربیت وجود داشت و به نظرم خوب بود که متأسفانه این دو واحد برداشته شد. دومین کتاب در منابع حدیثی ما «فضل العلم» است که بخش عمده آن به اخلاق تعلیم و تربیت مربوط است. این موضوعی است که متأسفانه به آن بیتوجهی کردهایم لذا اگر به توانایی علمی و قابلیتهای اخلاقی برای محققان توجه کنیم انشاءالله آینده علمی بهتری خواهیم داشت. البته هدف ما سیاه نمایی نیست اما معتقدم با این امکاناتی که در اختیار محققان قرار میگیرد خروجی تحقیقی زیادی در برخی مراکز وجود ندارد وگرنه تألیف علمی وجود دارد و گلهای زیادی در حوزه علمیه در حال رشد هستند اما با کثرت و وفور طلبهای که وارد حوزه میشود باید خروجی بیشتری داشته باشیم.
ایکنا ـ آقای دکتر گرامی به نظر شما غربیها چه روشی در پیش گرفتهاند که با وجود اینکه مسلمان هم نیستند اما در زمینه پژوهشهای دینی و قرآنی از ما جلو زدهاند و حرفهای تازه دارند و ما گاهی منتظریم ببینیم چه کتاب جدیدی منتشر میکنند تا ما ترجمه کرده و از آن استفاده کنیم؟
گرامی: دلایل زیادی را میتوان ذکر کرد؛ به نظرم نکته اول مربوط به مسئلهمندی باشد. خیلی اوقات دانشجویان و بعضاً اساتید ما نمیدانند مسئلهمندی در حوزه الهیات به چه معناست؟ حتی گاهی تصور میکنند هر جملهای که آخر آن علامت سؤال دارد به معنای مسئله است در حالی که باید مشکل حل شود نه اینکه جملهای سؤالی باشد یا نباشد. فرهنگ ما مقداری احساساتی و شعرگونه است در حالیکه هرچقدر عقلانیت در ما بیشتر باشد بیشتر به سمت مسئلهمندی خواهیم رفت. غربیها به دلیل شرایط خاص رشتهای، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، مسئله را میشناسند و دنبال آن میروند و منابع مالی هم که تزریق میشود دقیقاً منطبق با تحقیقات است.
البته در دوره اخیر به دلیل بحران اقتصادی که اروپا دارد پولهایی که مربوط به پروژههای دینی و اسلامی است کاهش پیدا کرده است اما در کشور ما فرقی نمیکند در بحران باشیم یا خیر چراکه پولها برای حل مسئله نیست بلکه برای این است که چرخهای بچرخد. بسیاری از موقعیتها در اروپا غیرثابت هستند اما شما حقوق مکفی دریافت میکنید. در آنجا فقط کسانیکه در حد استاد تمام یا پروفسور هستند موقعیت ثابت دارند اما تا پیش از آن عمدتاً دستیار پژوهشی هستند و در همین ایام حقوق لازم برای گذران زندگی را دریافت میکنند.
آنها میدانند مسئله چیست و دنبال چه چیزی هستند و از سوی دیگر نهادهای حاکمیتی از آنها حمایت میکنند. اما در کشور ما اگر بحث مسئلهمندی در رشتههای الهیات مطرح میشود نهایتاً تصور این است که رشته الهیات باید سبک زندگی قرآنی ایجاد کند اما این یک درک حداقلی و ناپخته از این مقوله است در حالیکه اینها مسائل اصلی نیستند که دانشجویان این رشته باید در صدد حل آن باشند. بنابراین در بین غربیها مسئلهمندی بسیار جدی است و مسئله دیگر که در آنها قوی است بررسی کارهای پیشین است تا نشان دهند قبل از ما تحقیقی در فلان زمینه انجام نشده است اما ما در مقالات و پروپوزالهای دانشگاهی و ... به شکل فرمالیسیتی و ظاهری از این مسئله عبور میکنیم در حالیکه اگر کارهای قبلی را مورد تحقیق قرار نداده باشیم نمیتوانیم بگوییم آورده جدیدی داشتهایم یا خیر؟
مسئله دیگر توجه به رویکردهای میانرشتهای است. مؤسسهای در هامبورگ با نام گیگا وجود دارد که در حوزه مطالعات خاورمیانه تحقیق میکند و با وزارت خارجه این کشور هم در ارتباط است و در مورد نیازهای وزارت خارجه در حوزه خاورمیانه تحقیق میکند و اطلاعات لازم را به آنها منتقل میکند. غربیها در کنار این مسائل، در مطالعه و تعلم جدیت بسیاری دارند. خود بنده مدتی در سال 2015 در دانشگاه بُن آلمان بودم و دانشجویی را دیدم که عربی را با لهجه سوری، بسیار بهتر از دیگران صحبت میکرد و این نشانه اهتمام آنها به یادگیری است و نگاهشان هم بسیار کاربردی است.
انتهای پیام