انسان چه زمان به «آزادی معنوی» می‌رسد
کد خبر: 4130637
تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۴:۰۷
جان‌بزرگی پاسخ داد

انسان چه زمان به «آزادی معنوی» می‌رسد

استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: ادراک ناصحیح باعث انتخاب غلط می‌شود و یک انتخاب غلط یک واحد درجه آزادی را کم می‌کند. یعنی کسانی که نقطه اتکایشان خداست در آن حلقه آخر، درجه آزادی بیشتری دارند که به آن «آزادی معنوی» می‌گوییم.

مسعود جان بزرگی

به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جان‌بزرگی، استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در وبینار تحلیل روانشناختی دعای مجیر که شب گذشته، دهم فروردین‌ به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از سوی مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی «طلیعه سلامت» برگزار شد، گفت: یکی از خطاهای ادراکی ما این است که ثبات درونی خود را قربانی ثبات بیرونی می‌کنیم؛ نکته اینکه بین آن ثبات و امنیت رابطه‌ای وجود دارد یعنی به عبارت دیگر به محض اینکه ما احساس ثبات می‌کنیم، احساس امنیت هم به سراغ ما می‌آید و وقتی که ما به یک نقطه اتکای واقعی می‌رسیم به احساس امنیت هم دست پیدا می‌کنیم.

وی ادامه داد: زمانی‌ که ثبات و اتکای درونی و اتکای فطری خود را از دست می‌دهیم به اصطلاح روانشناسان امنیت درونی ما نیز از بین می‌رود و به سمت ایمنی‌جویی می‌رویم یعنی دائم به دنبال راه‌های مختلف هستیم برای اینکه به خود آرامش بدهیم و خیلی اوقات این آرامش اتفاق نمی‌افتد.

این روانشناس اظهار کرد: اگر ما ادراک درست داشته باشیم، این ادراک درست به معنای انتخاب درست است و در نهایت سازمان یافتگی فطری ما حفظ می‌شود و سازمان یافتگی فطری نقطه اتکاء درونی است و همانطور که در نقشه اسماء الهی مرور کردیم، این نقطه اتکای درونی از اسماء الهی آغاز می‌شود. این نقطه اتکا، نقطه اتکای فطری نیز هست یعنی ما اینطور آفریده شده‌ایم که به لحاظ فطری و ذاتی هستی خدا را درک می‌کنیم و این امر هم با آیات قرآن قابل اثبات است و هم به لحاظ عقلی وقتی عقل فطری ما فعال می‌شود؛ هستی خدا را درک می‌کنیم هرچند که چیستی خداوند برای ما مستور است.

جان‌بزرگی افزود: گاهی ادراک غلط باعث انتخاب غلط انسان می‌شود اما با انتخاب درست سازمان‌یافتگی آدمی حفظ می‌شود و این باعث می‌شود من به نوعی یک زندگی معنادار داشته باشم. به عبارت دیگر چون ثبات درونی دارم معنای ثابتی که در درون من وجود دارد در حال فعالیت است، پس کسی که الله را در قلب خود تصدیق کرده و ایمان داشته باشد به اینکه خدا هست، تلاطم بیرونی ثبات درونی‌اش را به هم نمی‌زند. 

وی خاطرنشان کرد: وقتی انسان نقطه اتکاء اصلی خود را حفظ کرده باشد تلاطم بیرونی برایش معنادار است؛ چنین فردی تعریف خود را از شرایط از دست نمی‌دهد زیرا نقطه اتکا برایش روشن است و از آن تغذیه می‌کند و می‌داند نیاز خود را پیش چه کسی باید ببرد و وقتی از آن نقطه اتکا تغذیه می‌کند معنایی که به شرایط می‌دهد؛ تغییری نمی‌کند.

استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: خداوند می‌فرماید کسانی که صبور باشند و در برابر تلاطم‌ها من را از یاد نبرند، چند برابر عملشان به آن‌ها پاداش می‌دهم؛ جالب است که ما کار خودمان را انجام می‌دهیم اما خداوند در برابر کاری که برای خودمان انجام می‌دهیم به ما پاداش می‌دهد.

وی ادامه داد: زمانی‌که سازمان یافتگی فطری من حفظ شود معنادهیِ من به شرایط با ثبات باقی می‌ماند و وقتی این معنادهیِ باقی ماند احساس امنیت می‌کنم بنابراین این سوال مطرح می‌شود که آیا ممکن است جایی که همه احساس امنیت نمی‌کنند من احساس امنیت داشته باشم؟ پاسخ این است که بله ممکن است، وقتی که ایمان و ثبات درونی وجود داشته باشد امنیت من حفظ می‌شود به خاطر اینکه من دلبسته خداوند هستم و خدا در درون من این شاخص را گذاشته است همانطور که حضرت ابراهیم به صورت عقلی این موضوع را برای مردم ثابت کرد و گفت عشق من به معشوقی تعلق می‌گیرد که آن معشوق افول پذیر نیست.

تفاوت احساس امنیت و ایمنی‌جویی

وی اظهار کرد: توجه داشته باشیم احساس امنیت یک موضوع است و ایمنی‌جویی موضوع دیگر. ما باید بتوانیم اینها را از یکدیگر تفکیک کنیم احساس امنیت به صورت ذاتی در درون ما هست مگر آنکه ما به خاطر انتخاب‌های غلط خود آن‌ را از دست داده باشیم در این صورت ایمنی‌جو می‌شویم، اصطلاحاً انسان‌ها به شدت ایمنی‌جو هستند البته اگر نقطه اتکای واقعی خود را گم کنند. به طور مثال اگر یک نفر بخواهد به پول تکیه کند هر چقدر هم به او پول بدهیم راضی نمی‌شود و امکان ندارد که سیر شود و احساس امنیت کند و دائم به دنبال ایمنی‌جویی است.

این روانشناس بیان کرد: این سه مرحله را به یاد داشته باشیم اول ادراک درست، دوم انتخاب درست و سوم حفظ سازمان یافتگی فطری که حفظ سازمان یافتگی فطری، معناداری و استحکام معنا را در انسان ایجاد می‌کند و منجر به ایجاد دلبستگی می‌شود و در نهایت دلبستگی در آدمی احساس امنیت به وجود می آورد.

وی افزود: ادراک ناصحیح باعث انتخاب غلط می‌شود و یک انتخاب غلط یک واحد درجه آزادی را کم می‌کند یعنی کسانی که نقطه اتکایشان خداست در آن حلقه آخر، درجه آزادی بیشتری دارند که به آن آزادی معنوی می‌گوییم، آزادی معنوی درونی است؛ اینجا این نکته مهم است که انسان در درون احساس آزادی داشته باشد؛ گاه واحد به واحد نعمت‌های خدا را از دست می‌دهیم مثل زمانی که وسواس داریم واحد به واحد اختیارمان را از دست می‌دهیم و در جایی دیگر نمی‌توانم و آنچه پیش از این اختیاری بود حالا دیگر اجباری شده است.

جان‌بزرگی خاطرنشان کرد: ادراک غلط منجر به انتخاب غلط می‌شود و انتخاب غلط باعث ایجاد آشفتگی درونی خواهد شد و وقتی آشفتگی به وجود می‌آید نقطه اتکا از دست می‌رود و وقتی نقطه اتکای واقعی از دست رفت، گم می‌شویم و در درون خودم احساس سردرگمی می‌کنیم؛ این گم شدن باعث می‌شود که خودمان هم برای خودمان مستور شویم یعنی نمی‌دانیم کجا هستیم به خاطر اینکه نقطه اتکا که از آنجا آدرس همه چیز معلوم می‌شود را از دست داده‌ایم.

وی گفت: وقتی این گم‌گشتگی اتفاق بیفتد آشفتگی درونی به آشفتگی بیرونی دامن می‌زند. اما زمانی که استحکام درونی داشته باشیم بیرون هرقدر آشفته باشد استحکام ما از دست نمی‌رود چون توان معنا کردن را داریم اما وقتی استحکام درونی از دست برود با کوچکترین اتفاقی شکست معنایی اتفاق می‌افتد و دیگر نمی‌توانیم معنا کنیم و مجبور می‌شویم معناسازی کنیم و این اصطلاح جدیدی است که روانشناسان درباره آن صحبت می‌کنند.

استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه داد: اصطلاح معناسازی به جای اتکا به معنای فطری است و این معناسازی وقتی ایجاد می‌شود که من یک نقطه اتکای غیرواقعی پیدا کردم و در نتیجه ایمنی‌جو می‌شوم و مجبورم کسانی‌که می‌خواهند مرا راهنمایی کنند یا به من خیر برسانند پس بزنم و اصطلاحاً به جای دلبستگی، وابستگی ایجاد می‌شود، من به مال، به فرقه، به آدم، به پول و به هر چیز دیگری که خاصیت اتکایی داشته باشد وابسته می‌شوم و این باعث سازمان یافتگی مرضی می‌شود.

وی افزود: در روانشناسی هم داریم که آدم‌ها به نشانه‌های مرضی خودشان وابسته هستند یعنی اگر آدم افسرده افسردگی نکند فکر می‌کند که کار بدی انجام می‌دهد به همین خاطر است که مقاومت به وجود می‌آید چون ناایمنی درونی به وجود آمده و ناایمنی درونی آزادی معنوی انسان را محدود کرده است.

تمرین‌های عملی برای ثبات درونی

این روانشناس اظهار کرد: می‌توانیم تمرینی برای ثبات درونی خودمان انجام دهیم به عنوان مثال یکی از کارهایی که در خلوت خودمان می‌توانیم انجام دهیم این است که ببینیم در موقعیت‌های مختلف چه شده که ما بی‌ثباتی را تجربه کرده‌ایم، این موضوع را تحلیل کنیم و بعد ببینیم که چطور امنیت درونی خودمان را با ایمنی‌جویی جابه‌جا کرده‌ایم. برای اینکه این را پیدا کنیم باید دنبال انتخاب غلط و ادراک غلط باشیم هر چند گاه ممکن است ادراک درست باشد اما انتخابمان اشتباه باشد. بنابراین باید روی این موضوع کار کنیم و از روی بی‌ثباتی‌‌های خود کشف کنیم که کجاها روی ادراک یا روی انتخاب اشتباه کرده‌ایم؛ در ضمن اصراری بر ادامه آن بی‌ثباتی نداشته باشیم؛ چون می‌خواهیم تا آنجا که خدا به ما توان می‌دهد مظهر اسماء الهی باشیم بنابراین باید درونمان را بازسازی کنیم.

وی تصریح کرد: تمرین دوم این که در روز دو یا سه بار یا هنگام نماز ببینیم که امید ما به کدام سمت کشش دارد؛ باید ببینیم که نیاز ما چیست یا اینکه ما خودمان را نیازمند می‌دانیم و بعد ببینیم در سختی‌ها به چه کسی مراجعه می‌کنیم و ذهنمان به کدام سمت کشش دارد. گاه خداوند در انتهای لیست ماست و ما به در هر مغازه‌ای می‌رویم و وقتی که به نتیجه نرسیدیم در خانه خداوند را می‌زنیم.

جان‌بزرگی بیان کرد: سومین تمرین این است که در روز حساسیت‌های خود را رصد کنیم و ببینیم آیا نسبت به اسم الله و رحمان حساسیت داریم و امکان دارد که خودمان را نسبت به این نام‌ها حساس کنیم؛ روی اینکه با چه کسی صحبت می‌کنیم حساس شویم چون ما حتی گاهی در نماز هم با خدا صحبت نمی‌کنیم بنابراین باید مرور کنیم ببینیم آیا در نماز با خداوند صحبت می‌کنیم و این حساسیت را تمرین کنیم.

وی در پایان گفت: دوم اینکه در این تمرین به نوعی تصویر‌پردازی کنیم و یادمان باشد که ما هرچه داریم که به دیگران کمک کنیم از خدا می‌گیریم؛ یادمان باشد ما خدا نیستیم بلکه هرچه داریم از سرچشمه الهی داریم. این حال را در خودمان تمرین کنیم که قرار است از خدا بگیریم و به بنده خدا بدهیم و یادمان باشد که ما به رحمانیت خدا نیاز داریم و می‌خواهیم آنچه از خدا می‌گیریم را بدون منت و منیت به بنده خدا بدهیم مانند خدا که بدون قضاوت، منت و بی‌توقع بازگشت رحمانیتش را برای همه بندگانش اعمال می‌کند.

انتهای پیام
captcha