شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون «حسین محمدی» سیام خردادماه سال ۱۳۷۵ در ولایت «دایکندی» افغانستان به دنیا آمد. پدرش در سال 1395 درگذشت، ۷ خواهر و دو برادر داشت، تحصیلاتش در سطح خواندن و نوشتن بود و با کارگری ساختمان گذران زندگی میکرد، با این حال زمانی که ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» را در سوریه شنید بار سفر بست و در قالب رزمنده مدافع حرم از تیپ فاطمیون در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت.
بعد از ماهها مجاهدت و دفاع از حریم آل الله در 24 مهرماه سال ۱۳۹۶ در منطقه «دیرالزور» سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر اصابت ترکش و جراحات وارده به شهادت رسید و پیکرش در بیستم اردیبهشت 97 بر روی دستان مردم شهیدپرور قزوین تشییع و در گلزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد.
افتخاری میکنم برادرم برای دفاع از حرم شهید شده است
برای آشنای بیشتر با شهید مدافع حرم «حسین محمدی» با خانواده وی به گفتوگو نشستیم، «صدیقه محمدی» خواهر شهید در گفتگو با ایکنا قزوین، با بیان اینکه برادر من در اوایل جوانی به شهادت رسید، اظهار کرد: برادرم دو سال بود که به سوریه رفته بود، چیزی از رفتنشنگفته بود و خبر نداشتم که حسین به سوریه رفته است چون فکر میکرد ما اجازه نمیدهیم به آنجا برود.
وی افزود: پدرم یک سال قبل از شهادت حسین فوت شد و مادرم نیز در حال حاضر در افغانستان زندگی میکند و بعد از شنیدن شهادت برادرم بیمار شده است.
محمدی با بیان اینکه حسین در قالب تیپ فاطمیون برای رفتن به سوریه ثبتنام کرد و بعد از 2 سال مجاهدت در آنجا به شهادت رسید، گفت: مدتی بود که از او اطلاع نداشتیم و با هر کسی که تماس گرفتیم خبری از او نداشت، بعد متوجه شدیم که حسین در سوریه به شهادت رسیده است، تنها کسی که در ایران خبر داشت که حسین به سوریه رفته است خواهرزادهام بود که با هم زندگی میکردند.
این خواهر شهید با اشاره به خصوصیات رفتاری این شهید مدافع حرم با لهجه و کلمات خاص افغانها بیان کرد: حسین خیلی اخلاق نازی داشت و دوستداشتنی بود، همه را بسیار دوست داشت، بسیار پدر و مادرم را دوست داشت و به آنها خدمت میکرد.
وی تأکید میکند: از شهادت حسین ناراحت نیستیم چرا که افتخاری برای ماست که برادرم در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسیده است.
هنوز باور ندارم حسین شهید شده است
شیرین محمدی، خواهرزاده شهید نیز در گفتوگو با ایکنا اظهار کرد: وقتی حسین به ایران آمد با ما زندگی میکرد، میخواست بعد از این که از سوریه برگشت به سراغ مادرش برود و او را به ایران بیاورد تا به او خدمت کرده و پیش او زندگی کند، چون پدرش سال قبل فوت کرده بود و مادرش نیز بیمار بود.
وی ادامه داد: وقتی به من اطلاع داد که میخواهد به سوریه برود به او گفتم این کار را نکن، بروی شهید میشوی، حسین وقتی دلنگرانیهای ما را میدید میگفت اگر به سوریه بروم خوشبخت میشوم شما غصه چیزی را نخورید، من باید بروم چرا که این کار به زندگی من کیفیت میدهد.
محمدی تصریح کرد: سعی میکرد هیچکس را از خودش ناراحت نکند، نمیدانم چه دیده بود که این راه را انتخاب کرده بود، اما از این که یک مدافع حرم شده است خیلی خوش بود، بسیار دوست داشت به سوریه برود و راهش را انتخاب کرده بود.
وی بیان کرد: بیش از دو سال بود که به سوریه رفته بود و در جبهه میجنگید، یکبار که در سوریه زخمی شده بود به پسرم گفته بود و خواسته بود که به من چیزی نگوید تا من ناراحت نشوم، خیلی حواسش بود که باعث نگرانی و ناراحتی کسی نشود.
این خواهرزاده شهید با بیان اینکه حسین از کرج به سوریه اعزام شده بود، گفت: فیلمها و عکسهای زیادی از خودش برایمان میفرستاد تا نگرانش نشویم، هر زمان که با ما تماس میگرفت احساس میکردیم که حالش خوب و خوش است، بار آخر ۲۰ روز قبل از شهادتش به من زنگ زد و گفت که حال من خوب است و نگران نباشید چون جای ما خوب است.
محمدی در پایان افزود: حسین نزدیک 2 سال در سوریه بود، از مهرماه سال 96 دیگر هیچ خبری از او نداشتیم تا اینکه 7 ماه بعد از شهادتش پیکرش برگشت، هنوز هم باور ندارم که حسین به شهادت رسیده است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
انتهای پیام