سرزمین قزوین از دیرباز خاستگاه دانشوران و پژوهندگان حوزههای مختلف علم و هنر به ویژه دانشهای فلسفه و کلام، حدیث، تفسیر، فقه، شعر و ادب، تاریخ، جغرافیا، رجال و... بوده است و آوازه فضل و شایستگی عالمان و دانشمندانش در سراسر ایران کهن پیچیده است.
چنانکه «ابن حوقل» جغرافینویس و شهرنگار نامآور سدهٔ چهارم بدینگونه بر آن انگشت تأکید نهاده است: «قزوین را در میان شهرهای دامنهٔ کوهستان همانندی نیست. زیرا مردم این شهر، توانگر و اهل دانش و تحقیقاند و در رشتههای گوناگون علم آگاهی دارند».
عبدالکریم رافعی قزوینی فهرستی از آنان تا سدهٔ ششم را در سه جلد کتاب نفیس «التدوین فی ذکر اخبار اهلالعلم بقزوین» فراهم آورده و آقارضی قزوینی نیز در کتاب شریف «ضیافهالاخوان» مستدرکی بر عالمان شیعی که رافعی نامشان را از قلم انداخته نگاشته است.
اینک به مناسبت ماه مبارک رمضان نگاهی گذرا به کارنامه تنی چند از قرآنپژوهان قزوینی داریم و هر روز به معرفی مختصر دانشوران پیشین و معاصر، که در قلمرو ترجمه، تفسیر یا تتبّع در مفردات و واژهشناسی، اعلام، کتابت، قرائت، بلاغت و سایر علوم و هنرهای قرآنی قلم زده و اثری آفریدهاند، خواهیم پرداخت.
یکی از بزرگترین مفاخر فرهنگی سرزمین قزوین «ابوالحسین احمدبن فارس ابن زکریای قزوینی» معروف به «ابن فارس» است که در سال ۳۹۵ هجری قمری وفات یافت و بیگمان یکی از درخشانترین چهرههای ادبیات عرب در سده چهارم و به یک اعتبار همه دورانهاست. از این جهت که باید ابن فارس را یکی از زبانشناسان برجسته زبان عربی دانست که آثار راهگشا و مبتکرانه او در حوزه زبانشناسی اکنون هم مورد استفاده دانشمندان علوم بلاغی و به خصوص نحو عربی واقع است.
ابن فارس بنا بر نقل یاقوت حموی در «معجمالأدباء» متولد یکی از روستاهای قزوین است و اینکه برخی از دانشوران او را رازی و همدانی هم خواندهاند به واسطه توقف و حضور او در همدان و ری بوده اما آنچه مسلم است با وجود گزارشهای فراوانی از تاریخنگاران و علمای رجال و کسانی که تاریخ ادبیات عرب را تألیف کردهاند بیگمان ابن فارس متولد یکی از روستاهای قزوین و بزرگ شده شهر قزوین است که نخست در سالهای کودکی نزد پدرش زکریا ابنفارس که فقیهی برجسته و به خصوص اهل ادب بود دانشهای مقدماتی را آموخته و بعد از آن آوازه هر دانشمندی را در هرجا شنیده است به سوی او شتافته و در قزوین، همدان، میانه، اصفهان و بغداد به تحصیل پرداخته است.
ابن فارس استادان فراوانی را دیده که از جمله آنها «ابوالفضل محمد بن عمید» وزیر دانشمند آلبویه است، ابن فارس شاگردان فراوانی را نیز پرورده که از برجستهترین شاگردان او «بدیعالزمان همدانی» است که پایهگذار فن «مقامهنویسی» است و بسیاری گفتهاند که او این فن را از ابن فارس قزوینی آموخته است. «صاحب ابن عَباد» که از وزرای دانشمند و ادب دوست دیلمیان است را جزو شاگردان او به حساب آوردهاند، ابن فارس «ابوالفتح ابن عمید» فرزند استادش را هم سالها تربیت کرده و آموزش داده و همین طور یکی از شاهزادگان آلبویه «ابوطالب مجدالدوله» که به عبارتی آخرین فرمانروای قدرتمند آلبویه هم به شمار میآید جزو شاگردان ابن فارس بوده است.
ابن فارس صرفاً به عنوان یک مفسر شناخته نمیشود بلکه شهرت او بیشتر به لغتدانی و دانش فراوانش در قلمرو علم نحو است که در حوزه فقهاللغه، اِتیمولوژی، نحو و چیدمان واژگان مهارت فوقالعادهای داشته و نظرهای ابداعی و مبتکرانه فراوانی را مطرح کرده که در زمان خود بسیار تازگی داشته و در روزگار ما هم قابل اعتناست.
برجستهترین اثر ابن فارس در حوزه لغت دو کتاب «دوره ۶ جلدی مقاییس اللغه و مجمل اللغه» است؛ او در این کتاب برای اولینبار ترتیب واژگان در یک فرهنگ لغت را که پیش از او بر مبنای مخارج اصوات در نظر میگرفتند بر مبنای حروف الفبا تنظیم کرد و از این جهت یک سنت تازه در فرهنگنویسی عربی پایهگذاری کرد.
کتاب دیگر ابن فارس که در حوزه زبانشناسی بسیار معروف است کتابی است به نام «الصاحبی فی فقه اللغه و سنن العرب و کلامها» که این کتاب درباره زبانشناسی است و مباحث بسیار مهمی را مطرح کرده و او این اثر را به «صاحب ابن عَباد» تقدیم کرده است.
در حوزه قرآنپژوهی مهمترین تألیف او کتاب «جامع التاویل» است که تفسیر کامل قرآن کریم در چهار مجلد است و از سوره حمد تا سوره ناس را به صورت کامل تفسیر کرده و چند باب دارد. باب اول بحثی را درباره لغت نزول قرآن مطرح کرده است «القول فی اللغه الذی نزل به القرآن» و باب دوم در مورد حروفی است که بر معنای مستقلی دلالت دارند و ابواب دیگر مربوط به مسائل تفسیری و علوم قرآنی است.
ابن فارس کتاب دیگری را با عنوان «غریب اعراب القرآن» تألیف کرده که در خصوص موارد نادری از اعراب و غرائب کلمات بحث کرده و آیات متشابه و مشکله قرآن را مورد بررسی قرار داده است.
ابن فارس کتاب دیگری با عنوان «فوائد الفاظ القرآن» دارد که جزو آثار او شمردهاند و چند کتاب دیگر که باز در ذیل قرآنپژوهی میتوان قرار داد از جمله تفسیر «اسماالنبی»، «اخلاقالنبی» و یک کتاب در خصوص سیره پیامبر با عنوان «اوجز السیر لخیر البشر» و یک رساله مستقل به نام «الحور العین» دارد و کتاب دیگری با عنوان «کلا و ما جاء منها فی کتاب الله» از جمله آثار و تألیفات اوست که برخی تعداد آثار او را بالغ بر ۶۰ اثر نام بردند که یکی از آنها کتابی است با عنوان «النیروز» که درباره نوروز و جشنهای ایرانیان بوده و در نوع خود جالب است.
ابن فارس شخصیت اخلاقی ممتازی داشته، بسیار وارسته و نسبت به امور دنیا بیاعتنا بوده است و به همین جهت هم در شعرهایش همواره از خوارمایگی اهالی روزگارش شکوه و شکایت دارد و برخی از مورخان از جمله یاقوت گزارش دادهاند که بارها جامهها و حتی فرش خانه خود را به نیازمندان میبخشیده و شخصیتی بسیار بخشنده داشته است.
ابن فارس در حوزه مذهب هم شخصیتی برجسته است، در فقه به نظر میرسد که وسیع المشرب بوده چون هم شافعیها و هم مالکیها و هم شیعیان امامی او را از خودشان میدانند البته فضای عمومی آن سالها به خاطر نزدیکی باورهای شافعیان و مالکیها به شیعیان این گمان را افزایش میدهد که ابن فارس را از خودشان بدانند.
آنچه مسلم است درباره گرایشهای شیعه او شواهد بیشتری در دست است از جمله اینکه «شیخ طوسی» او را در فهرستش جزو رجال امامیه و ثقه به حساب آورده است، با اینکه محدث هم نیست و تخصص اصلی او زبانشناسی و فقه اللغه است اما به حسب وسعت دانش ابن فارس او را جزو رجال امامیه آوردهاند، «ابن شهرآشوب» نیز به تشیع او قائل است، مرحوم آیتالله العظمی خویی هم همین نظر را دارد و در معجم الرجال الحدیث، ابن فارس قزوینی را جزو رجال شیعه به حساب آورده و مؤلف «اعیانالشیعه» هم بر همین موضوع تأکید دارد و گفته است که او از استادان شیخ صدوق هم بوده و شیخ صدوق در «اکمالالدین» به این مسئله اشاره کرده است و آقا بزرگ تهرانی هم همین نقل قولها را آورده است و این موضوع را به عنوان یکی از شواهد تشیع او به حساب آورده است.
در کتاب «اکمالالدین» هم حدیثی مربوط به رویت امام دوازدهم شیعیان از ابن فارس قزوینی نقل شده است که بسیار اهمیت دارد، «رافعی قزوینی» که از علمای بزرگ شافعی است در قرن ششم و اوایل قرن هفتم روایتی را در «التدوین» به نقل از ابن فارس از امام هشتم شیعیان نقل میکند که بازهم جزو شواهد تشیع ابن فارس به شمار میآید ضمناً گفتهاند ابن فارس کتابی را در معنی «آل» یعنی خاندان پیامبر تألیف کرده است که متأسفانه این کتاب در حال حاضر در دسترس نیست اما بسیار اهمیت دارد و میتواند گمان تشیع را در حق ابن فارس افزایش دهد.
یادداشت شفاهی از محمدعلی حضرتی
انتهای پیام