تربیت در لغت، به معنای پرورش دادن است و از اهداف بسیار مهم خلقت و ارسال رسل و انزال کتب از سوی خداوند است و نمیتواند بدون هدف باشد. بر ماست که ضمن شناسایی اهداف تربیت در جهت تأمین آن برنامهریزی کنیم، خبرنگرا ایکنا از قزوین بهمناسبت هفته معلم در خصوص جایگاه معلم و تعلیم و تربیت در قرآن کریم با حجتالاسلام والمسلمین علی عباسی، مدرس حوزه علمیه قزوین گفتوگویی کرده است که در ادامه آن را میخوانیم.
طبق آیات قرآن کریم هدف بعثت پیامبر(ص) «تربیت و تزکیه جامعه» و «آموزش و تعلیم جامعه» بوده است، رسول گرامی اسلام(ص) مربی و معلم بودند، برای همین در آیات قرآن اشاره شده است. در آیه دوم سوره جمعه آمده است: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ اوست که در میان مردم بیسواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را از آلودگیهای فکری و روحی پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهی آشکاری بودند»؛ «يُزَكِّيهِمْ» تربیت و «يُعَلِّمُهُمُ» تعلیم است.
اگر بخواهیم کلی بنگریم، اولین معلم، خداوند متعال است، خداوند معلم مخلوقات است و شاهد آن نیز آیات نخست سوره علق است «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ؛ بخوان به نام پروردگارت که همه آفریدهها را آفریده»؛ «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ همان که انسان را از علق بهوجود آورد»؛ «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ؛ بخوان در حالی که پروردگارت کریمترین کریمان است» «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ همان که به وسیله قلم آموخت» «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ؛ و به انسان آنچه را نمیدانست تعلیم داد»؛ قلم نشانه علم است و خداوند آن را آموزش داده است، بنابراین اولین معلم انسان خداوند است چون قلم و بیان را آموخت، از پیامبر(ص) روایتی نقل شده است: «إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّما؛ من معلم برانگيخته شدم»؛ خداوند میگوید به انسان آنچه نمیدانند را بیاموزید برای همین همه معلمان و اساتید باید به این مقوله توجه داشته باشند چیزی که به دانشآموزان میآموزند را خداوند آموخته است.
معلم یعنی کسی که میآموزد و عمل کردن طرف مقابل به آن علم ارتباطی به او ندارد؛ مربی نیز به معنای تربیتکننده است و در مقام عمل همراهی میکند و دانشآموز را به هدف نهایی میرساند. با ذکر یک مثال بهتر است بگویم کسی آدرسی را بپرسد و ما راه را به او نشان دهیم معلم خواهیم بود، اما اگر او را همراهی کنیم تا به آدرس مورد نظر برسد مربی خواهیم بود. علم مربوط به فکر و ذهن است و تربیت مربوط به عمل است یعنی مربی در عمل با دانشآموز همراهی لازم را دارد.
اگر معلمان بخواهند وظایف خود را به خوبی انجام دهند باید قرآنی باشند، اگر معلمی قرآنی باشد، قرآن راه تعلیم و تربیت را میآموزد یعنی انبیا هم معلم بودند و مردم را با خدا آشنا کردند و خداشناسی و معادشناسی، نبوتشناسی و امامتشناسی را داشتند که تمام این موارد بهعنوان تعلیم در قرآن کریم آمده است.
در قرآن کریم نحوه تربیت جامعه ذکر شده است؛ معلمان برای معلم و مربی بودن باید قرآنی باشند؛ در حقیقت باید قرآن در رأس آموزههای آنان باشد و قبل از هر کتابی قرآن را بخوانند و به دانشآموزان نیز تعلیم دهند؛ اگر آموزش قرآنی باشد تعلیم و تربیت دانشآموزان و نوجوانان درست پیش خواهد رفت.
در همه ادیان الهی بحث تعلیم و تربیت وجود داشته است و تعلیم و تربیت، تنها راه منحصر هدایت شدن و رسیدن به اهداف عالیه است، از این جهت همه انبیا(ع)، معلم و مربی بودند، اما با توجه به اینکه اسلام دین جامع و کامل است همه آموزههای دینی در اسلام پررنگتر مطرح شده است.
بر اساس سخنان شهید مطهری، پیامبران اولیه برای بشر ابتدایی آمدند برای همین کتاب این انبیا در سطح بشر اولیه بوده است؛ پیامبران بعدی جامعه بشری رشد کردند و انبیا نیز قویتر و کتاب آنان نیز جامع و کاملتر شد، در زمان پیامبر(ص) تکامل فکری و اندیشهای بشر به اوج خود رسید. پیامبر گرامی اسلام(ص) جهانی بودند در حالی که پیامبران برای قبیله خود انتخاب شده بودند ولی پیامبر گرامی اسلام(ص) برای دنیا برگزیده شدند.
قرآن کریم نیز برای کل بشر نازل شده است برای همین جامعترین کتاب است و تا روز قیامت نیازهای بشر را تأمین خواهد کرد، از پیامبر(ص) نقل شده است که «هرچه که شما را به بهشت نزدیک میکرد من برای شما بیان کردم و هر چه که شما را از جهنم دور میکرد برای شما بیان کردم»؛ بنابراین در همه ادیان مقوله تعلیم و تربیت بوده، اما به اقتضای شرایط زمان در زمان پیامبر(ص) جامعتر بیان شده است.
باید بین پیامبران و سایر معلمان تفاوت قائل شویم؛ انبیا(ع) دوره کارآموزی داشتند؛ حضرت موسی(ع) ۴۰ شب در کوه طور با خداوند مناجات کرد، پیامبر گرامی اسلام(ص) مدتی از خانواده خود کنارهگیری کردند و در غار حرا زمینه گرفتن وحی فراهم شد، اما علم پیامبران همیشه تجربی نیست، ممکن است از تجربه بهره ببرند، اما علم آنان الهی است؛ معلمان ما یک زمانی شاگرد بودند، اما پیامبران را خداوند متعال از طریق وحی آموزش داده است، وحی نیز یک امر تجربی نیست بلکه امر الهی است که خداوند آن را القا میکند.
آخرین آیه از سوره کهف آیه مهمی است؛ در آیه ۱۱۰ سوره کهف آمده است: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا؛ بگو جز این نیست که من هم بشری مانند شمایم که به من وحی میشود که معبود شما فقط خدای یکتاست؛ پس کسی که دیدار پاداش و مقام قرب پروردگارش را امید دارد، پس باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند»؛ از نظر بشر بودن پیامبر(ص) با بقیه یکی است، اما تفاوت پیامبر با بشر در این است که به پیامبر(ص) وحی میشود. هر معلمی از طریق آزمون و خطا رشد کرده است، اما پیامبران آزمون و خطا نداشتند چون علم آنان از جانب خداوند متعال بوده است.
وقتی شغل پیامبر(ص) تعلیم و تربیت است، معلمان نیز به همین امر مشغول هستند، سختترین شغل، معلمی است چون شغل انبیاست و هر کسی نمیتواند معلم باشد. اگر کسی دلسوز باشد و فقط برای حقوق گرفتن کار نکند دانشآموزان را به اهداف بلند خواهند رساند، بنابراین اینان معلمان واقعی هستند. انسانسازی مانند کارخانهسازی نیست، انسانسازی به معنای تربیت روح، اندیشه و فکر انسان برای کمال است، از اینرو معلمی کار دشواری است.
انتهای پیام