کد خبر: 4282592
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۴
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد؛

تعارضی میان باورهای مذهبی فردوسی و شاهنامه وجود ندارد

با وجود آنکه بسیاری از محققان تناقضی بین عقاید فردوسی و ماجرای داستان‌ها قائل هستند، اما هیچ تعارضی واقعی بین باورهای دینی و مذهبی فردوسی و عقاید شخصیت‌ها و قهرمانان و ماجراهای اساطیری و قهرمانی ایرانیان در ادوار پیش از تاریخ وجود ندارد، چراکه در اصل نقل روایت‌های شاهنامه تصرف نکرده و عقاید مذهبی اسلامی را دخالت نداده است و با هنر و توان ادبی خود توانسته بر اساس بینش حکمت خسروانی ایرانیان که به اخلاق اسلامی هم نزدیک است به پردازش ادبی داستان‌های ملی و اسطوره‌ای و حتی تاریخی شاهنامه روی آورد.

آرامگاه فردوسی

شاهنامه نامدارترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است بنابراین زبان فارسی، ماندگاری خود را مدیون فردوسی است، بیست‌وپنجم اردیبهشت ماه مصادف با روز پاسداشت زبان فارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی است، به همین بهانه خبرنگار ایکنا قزوین با سیدعلی قاسم‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) گفت‌وگویی کرده است که در ادامه آن را می‌خوانیم.

ایکنا_ فردوسی با کدام شاعران هم عصر بوده است؟

ابوالقاسم فردوسی حدود سال ۳۲۹ قمری در ناحیه باژ طابران طوس به دنیا آمد. برخی معتقدند همزمان با مرگ رودکی پدر شعر فارسی، فردوسی متولد شد. دوران کودکی و جوانی و میان‌سالی را در همان طوس گذراند و گویا سبک قصیده‌سرایی شعرایی چون ابوشکور بلخی، دقیقی توسی و مسعودی در سبک شاعری وی تأثیر گذاشته بود. ابومنصور محمد بن احمد توسی مشهور به «دقیقی» نیز قبل از فردوسی با سرودن داستان پادشاهی گشتاسب به قصد سرودن یک دوره کامل از تاریخ حماسه ایرانیان، پیشگام فردوسی در حماسه‌سرایی و استفاده از وزن متقارب برای سرایش قهرمانی‌های ملی محسوب می‌شد.

ایکنا_این شاعر به جز شاهنامه اثر دیگری دارد؟

گرچه برخی اصرار دارند که فردوسی به‌جز شاهنامه تعدادی غزل، رباعی، قطعه و منظومه به نام «یوسف و زلیخا» دارد؛ اما هیچ کدام از این انتساب‌ها به فردوسی صحیح نیست و نمی‌توان به یقین اثبات کرد، به‌ویژه منظومه «یوسف و زلیخا» را نمی‌توان از آن فردوسی دانست. ضمن اینکه سرایش تاریخ اسطوره‌ای و ملی ایرانیان در قالب شاهنامه به‌عنوان کتاب قومی و ملی ایرانیان، آنقدر عظمت دارد که برای جاودانگی و اعتبار یک شاعر و حتی ماندگاری و افتخار هویت ملی ایرانیان در همیشه اعصار کفایت می‌کند.

ایکنا_ فردوسی چه مذهبی داشته و چگونه فرهنگ پیش و پس از اسلام را با هم پیوند داده است؟

فردوسی شیعه اثنی عشری بود و به اذعان خود صراحتاً بر شیعه مرتضی علی(ع) بودن افتخار می‌کند «بر این زادم و هم برین بگذرم/ چنین دان که خاک پی حیدرم»؛ بی‌گمان در عصری که اغلب شیعیان سرکوب می‌شدند و تعصب مذهبی سلاطین غزنوی بر همگان آشکار بود و به قول خودشان دنبال شیعه می‌گشتند تا به‌عنوان  قرمطی گردن بزنند، اذعان به شیعه بودن جرأت و شجاعت می‌خواست. بازتاب روایات و سخنان امام علی(ع) و آیات قرآن در قالب تلمیح، استشهاد و اقتباس در شاهنامه گواه سرچشمه‌های معرفتی و شناختی فردوسی است.

شخصیت‌های شاهنامه برآمده از باورها و شخصیت‌های آیین مهرپرستی و میترائیسم، مزدیسنا و زرتشتی است؛ با وجود آنکه بسیاری از محققان تناقضی بین عقاید فردوسی و ماجرای داستان‌ها قائل هستند، اما هیچ تعارضی واقعی بین باورهای دینی و مذهبی فردوسی و عقاید شخصیت‌ها و قهرمانان و ماجراهای اساطیری و قهرمانی ایرانیان در ادوار پیش از تاریخ وجود ندارد، چراکه در اصل نقل روایت‌های شاهنامه تصرف نکرده و عقاید مذهبی اسلامی را دخالت نداده است و با هنر و توان ادبی خود توانست بر اساس بینش حکمت خسروانی ایرانیان که به اخلاق اسلامی هم نزدیک است، به پردازش ادبی داستان‌های ملی و اسطوره‌ای و حتی تاریخی شاهنامه روی آورد.

ایکنا_ لقب فردوسی را چه کسی به این حکیم داد؟

معمولاً در آن روزگاران به کسانی که به اغلب دانش‌های زمانه احاطه داشتند، صفت «حکیم» می‌دادند و همچنین به کسانی که بر فلسفه و اخلاق حکمی آن زمان تسلط داشت نیز حکیم گفته می‌شد و گویا فردوسی از نوع دوم بود؛ یعنی به سبب احاطه بر دانش فلسفی آن روزگار که فلسفه ارسطویی و مشایی و خردگرایی حاکم بر آن بود حکیم گفته می‌شد، بنابراین این لقبی نبود که حتماً فرد خاصی به فردوسی داده باشد.

فردوسی به معنای تام و تمام کلمه، حکیم بود و نظام معرفت‌شناسی او مبتنی بر اخلاق و حکمت ایرانی - یونانی و بهره‌مندی از اخلاق اسلامی و معارف اسلامی غنای کم‌نظیری داشت و توصیف و تمجید او از خرد در دیباچه شاهنامه که بعد از توحید به یادکرد عظمت خرد می‌پردازد گواه آن است: «خرد بهتر از هرچه ایزد بداد/ستایش خرد را به از راه داد» «خرد رهنمای و خرد دلگشای/خرد دست گیرد به هر دو سرای» «ازو شادمانی و زویت غمی ست/و زویت فزونی و زویت کمی ست».

ایکنا_ فردوسی نزد چه کسانی علم‌آموزی کرد و چه شاعرانی را پرورش داد؟

از استادان فردوسی اطلاعی در دست نیست ولی بی‌شک او در همان خراسان بزرگ، دانش زمانه به‌ویژه حکمت، اخلاق اسلامی و فلسفه ارسطویی را آموخت. خراسان در آن زمان مهد تمدن و علوم مختلف و دوره طلایی فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی محسوب می‌شد و بی‌شک پرورش یافتن در چنین فضایی به‌ویژه برای شخصیتی چون فردوسی که جزو طبقات فئودال آن زمان(دهقانان) یا زمین‌داران بزرگ بود و سواد و دانش برای شأن اعتبار و اصالت داشت، یک اصل و اولویت بود. برای همین بود که خود را وارثان حکمت و تاریخ و باورهای ملی می‌پنداشتند و خود را نسل اندر نسل حافظان فرهنگ ایرانی و زبان فارسی می‌دانستند.

شاهنامه را از این دریچه باید نگریست که محصول یک ضرورت تاریخی و برآیند تعهد و تمایل خاندان‌های اصیل برای انتقال فرهنگ و باورهای ملی به نسل‌های جدید بود. ضرورت تاریخی همان ضرورت پاسداشت فرهنگ و هویت ایرانی و زبان فارسی در برابر کوشش اقوام بیگانه برای حذف زبان فارسی و هویت‌زدایی ملی بود.

ایکنا_ فردوسی چه اثری روی ادبیات جهان گذاشته است و کدام شاعران از شاهنامه الهام گرفتند؟

شاهنامه فردوسی را در کنار ایلیاد و ادیسه هومر از بزرگ‌ترین حماسه‌های ملی جهان می‌نامند و بی‌شک خاستگاهی الهام‌بخش برای همه شاعرانی است که می‌خواهند در بستر حماسه‌سرایی به طبع آزمایی و خودنمایی بپردازند. شاهنامه اوج و قله حماسه‌سرایی فارسی است و بعد از فردوسی تمام حماسه‌ها یا منظومه‌های حماسی ملی، دینی و تاریخی مانند گرشاسب‎نامه اسدی توسی، علی‎نامه، اسکندرنامه نظامی از شاهنامه الگو گرفتند.

از این اثر بزرگ فارسی به‌عنوان یکی از ۱۰ شاهکار ادبی بشر در ادوار گذشته یاد می‌شود و بسیاری از شعرای حماسه‌سرای  جهان به‌ویژه کسانی که به درون‌مایه تقابل پدر و پسر گرایش دارند چون ماتیو آرنولد از شاهنامه الهام و اقتباس گرفتند. پژوهشگران و شرق‌شناسان بزرگ غربی و حتی آسیایی به عظمت شاهنامه و فردوسی اقرار کردند و مستقیم به نقد و تحلیل شاهنامه از دریچه نگاه خود پرداختند؛ برای مثال «هانری ماسه» به ستاش فردوسی زبان گشوده و «نولدکه» نویسنده کتاب حماسه ملی ایران گاه و بیگاه به فردوسی انتقاد کرده تا شاید شاهنامه را در مقایسه با حماسه‌های بزرگ غربی چون ایلیاد نازل‌تر معرفی کند.

ایکنا_ فردوسی چند فرزند داشته است؟

گفته‌اند فردوسی تنها یک فرزند دختر داشت که در اواخر عمر به سبب اینکه تمام اموال و اراضی خود را در راه سرودن شاهنامه مصرف کرد و تهی دست شده بود، توان تهیه جهیزیه او را نداشت و به بهانه تأمین مخارج ازدواج او مجبور شد شاهنامه را به نام شاهان غزنوی چون محمود غزنوی هدیه کند. البته بنده چندان به این انگیزه اعتقاد ندارم و اهدای کتاب به نام شاهان حربه‌ای برای ماندگاری کتاب و رها شدن از گزند روزگار بود تا با هزینه‌های دربار و نسخه‌برداری متعدد از آن کتاب‌ها بتوانند در دگرگونی‌ها و حوادث روزگار محفوظ بماند و تلاش شعرا یا نویسندگان هدر نرود؛ ضمن اینکه به ماندگاری نام خود شاعر و نویسنده نیز کمک می‌کرد.

ایکنا_ فردوسی در کجا به خاک سپرده شد؟

روایت شده است که فردوسی وقتی به رحمت خدا می‌رود، با بدگویی برخی حاسدان که به تحریک برخی از فقهای آن عصر می‌پردازند به بهانه اینکه فردوسی کافر بود زیرا هم به اعراب و ترک‌ها تاخته و هم کتابش را در وصف قهرمان‌های دروغین و باورهای زرتشتی و مزدیسنا و... به نظم درآورده، او را غیرمسلمان یا بریده از اسلام معرفی می‌کنند اما در اصل به سبب شیعه بودن فردوسی، مانع دفن او در قبرستان مسلمانان می‌شوند. بنابراین فردوسی را در گوشه‌ای از دهستان توس دور از قبرستان مسلمانان دفن می‎کنند، بعدها به سبب درک ارزش کار فردوسی محل زیارت و ستایشگاه علاقه‌مندان به فرهنگ و زبان فارسی و تاریخ و تمدن ایرانی- اسلامی شد و مقبره‌هایی متعدد برای آن ساختند تا به شکل کنونی درآمد و بزرگان بسیاری در این محل دفن شدند.

انتهای پیام
captcha