قزوین از دیرباز خاستگاه دانشوران حوزههای مختلف علم و هنر به ویژه فلسفه و کلام، حدیث، تفسیر، فقه، شعر و ادب، تاریخ، جغرافیا، رجال و... بوده و آوازه فضل و شایستگی عالمان و دانشمندانش در سراسر ایران کهن پیچیده است.
اینک به مناسبت ماه مبارک رمضان نگاهی گذرا به کارنامه تنی چند از قرآنپژوهان قزوینی داریم و هر روز به معرفی مختصر دانشوران پیشین و معاصر، که در قلمرو ترجمه، تفسیر یا تتبّع در مفردات و واژهشناسی، اعلام، کتابت، قرائت، بلاغت و سایر علوم و هنرهای قرآنی قلم زده و اثری آفریدهاند، خواهیم پرداخت.
بيشتر بخوانيد:
«میرابوالفتح قزوینی» فرزند «میرمخدوم قزوینی» یکی از مفسران برجسته قرآن کریم در سده دهم هجری و از جمله دانشمندان علوم عقلی و نویسندگان ممتاز به شمار میرود. پدر او میرمخدوم قزوینی نوادهٔ «میرسید شریف جرجانی شیرازی» بود و از مادر به «قاضی جهان قزوینی» نسب میرساند. میدانیم که قاضی جهان قریب به ۱۵ سال وزیر اعظم شاه طهماسب بود و میرمخدوم قزوینی در چنین خاندانی بالید، به علوم متعارف روزگار خودش آشنا شد و به عنوان یکی از عالمان برجسته مطرح بود ولی مانند برخی از سادات صحیحالنسب روزگار خودش که به خاطر نفوذ اجتماعیشان متهم به تسنن میشدند و به این واسطه مغضوب دستگاه و افکار عمومی قرار میگرفتند و گرفتار حبس و تبعید و گاه نیز قتل و حذف فیزیکی می شدند، میرمخدوم قزوینی هم به این بلا و اتهام سیاسی دچار شد.
«اسکندربیگ» منشی در «عالم آرا»، میر مخدوم را اینطور معرفی کرده: «میرزا مخدوم شریفی» ولد میرشریف شیرازی دخترزاده قاضی جهان سیفی حسنی قزوینی وزیر بود، در درگاه معلی به سر میبرد، صاحب فضل و کمال بود، فهم و فطرت عالی داشت، مفسر و محدث خوب بود و بسیار خوشمحاوره بود، وعظ را خوب میگفت و اکثر اوقات ایام متبرک در مسجد حیدریه قزوین قرب جوار خانه خود، به گفتن وعظ اشتغال داشت، جمعیتی عظیم در پای منبر وعظ او میشد، چون تهمتآلود تسنن بود از حضرت شاه جنتبارگاه (شاه طهماسب) زیاده توجه و التفاتی نمییافت اما بعضی اوقات پرتو توجه و التفات شاهزاده عالمیان، شهزاده پریخانخانم به جهت قرب جوار و همسایگی بر وجنات احوالش میتافت. در زمان اسماعیل میرزا (شاه اسماعیل دوم)، اعتبار تمام یافته، نصف صدارت به او تفویض یافت».
بدیهی بود که میرزا مخدوم شریفی قزوینی که با رویکرد غالیانه و تندروانه صوفیان قزلباش و بعضاً علمایی که متمایل به غلو بودند همراهی و همسویی نداشت، نخست در نزد شاه طهماسب و سپس شاه محمد خدابنده به تهمت تسنن آلوده شد و متأسفانه شرایط به گونهای برای او پیش آمد که ایران را قابل سکونت تشخیص نداد، به زیارت عتبات رفت و در آنجا به وسیله پادشاه عثمانی به مقام قاضیالقضاتی حجاز منصوب شد.
میر مخدوم شریفی قزوینی چون تسلط بر فقه تطبیقی داشت در مکه مکرمه نفوذ فراوان یافت و مطابق مذاهب بهخصوص مذهب حنفی فتوا میداد اما زمانی که اجل او فرا رسید در جوار بیتاللهالحرام، وصیت کرد که مرا به آئین تشیع کفن و دفن کنید زیرا مذهب من شیعه اثناعشری است؛ که نشاندهنده اعتدال رفتاری و پرهیز از تندرویهای غالیانه او بوده و شاید هم در حضور اهل سنت در حجاز و مکه تقیه هم ورزیده است. متاسفانه نام و نشانی از تفسیر او باقی نمانده است.
اما فرزندش میرابوالفتح، چون قصد ورود به عرصههای سیاسی را نداشت و صرفاً در تکاپوی علمی به سر میبرد، آلوده تهمت تسنن نشد. هرچند به گفته «قاضی احمد» به خاطر پدرش چندی بر او نیز سخت گرفتند اما چون هیچ فعالیت سیاسی نداشت به زودی مورد توجه قرار گرفت و از خراسان و مشهد مقدس که در آنجا تدریس داشت و حلقههای علمی بسیار مفصل و معتبری دایر کرده بود به قزوین آمد با حکم شاه طهماسب مدرس آستانه صفویان در اردبیل شد و به فعالیتهای علمی خودش ادامه داد.
مهمترین کتابی که میرابوالفتح قزوینی تألیف کرده کتابی است در تفسیر قرآن کریم که «آیاتالاحکام» نام دارد و به «تفسیر شاهی» معروف است و گویا به این جهت که میرابوالفتح قزوینی با دستور شاه طهماسب صفوی دست به نگارش این تفسیر زده چنین نامی یافته است.
تفسیری است به زبان فارسی در یک مجلد قطور که آیات احکام و فقه قرآن را مورد شرح و بررسی قرار داده و شامل توضیح معانی مفردات و اعراب آیات است و جابهجا نیز با رویکردی روایی، احادیث و روایاتی که از ائمه معصومین درباره آیات احکام قرآن صادر شده را مستند کرده و به تفسیر نشسته است. تفسیر معتبری است که نسخ خطی آن در کتابخانههای متعددی وجود دارد، سه نسخه از این کتاب در کتابخانه آستان قدس نگهداری می شود که یکی از آنها اهدایی نادرشاه افشار به آستان قدس است. نسخه ای در کربلا نزد یکی از کتابخانههای خصوصی و نيز در مدرسه سپهسالار هم از این تفسیر وجود دارد. در سال ۱۳۳۸ شمسی هم این کتاب در دو مجلد در تبریز چاپ و منتشر شده است.
نویسنده این تفسیر در پایان و انجامهٔ کتاب تفسیر شاهی اینطور نوشته: «این است آخر کلام در این مقام و اتمام تفسیر آیاتالاحکام مشتمل بر تحقیقات متعلقه به نظم کلام و تدقیقات رائقه که به دولت نواب کامیاب اعلا خلخال احتشام در پا کشیده و از پرده خفا بر منصّه ظهور جلوهگر گردیده».
میرابوالفتح قزوینی کتابهای دیگری از جمله دو کتاب شامل دو شرح جداگانه بر باب حادیعشر علامه تالیف کرده؛ یکی را «مفتاحالباب» نام نهاده و دیگری را «المفتاح» که به زبان فارسی است و صاحب «ریاضالعلماء» نسخهای از این کتاب را در مازندران دیده که گویی در شهر مراغه کتابت شده است.
کتاب دیگری هم از میرابوالفتح قزوینی به نام «شرح رساله قطبیه» در دست است و یک کتاب هم در منطق دارد که مبحث تصورات را به صورت مفصل و مستوفا بررسی کرده است. «قاضی احمد» هم کتابهای دیگری از جمله «کنزالعرفان» و «حاشیه بر اصول فقه» را از او دانسته و همچنین رساله دیگری به نام «الرد علی القوشچی» تالیف کرده که اقتباسی از کتاب «الایضاح» اثر «قاضی جلالالدین خطیب قزوینی» در حوزه دانش نحو است که به تقدیم مسندالیه با استشهاد به آیات قرآن کریم و اشعار گویندگان نامدار عرب پرداخته است. متاسفانه از سال تولد و وفات میرابوالفتح قزوینی اطلاع دقیقی در دست نیست و قول مرحوم آقابزرگ طهرانی که وفاتش را ۹۷۶ یعنی ۱۹سال پیشتر از فوت پدرش دانسته نمی تواند صحیح باشد.
یادداشت از محمدعلی حضرتی
انتهای پیام