قزوین از دیرباز خاستگاه دانشوران حوزههای مختلف علم و هنر به ویژه فلسفه و کلام، حدیث، تفسیر، فقه، شعر و ادب، تاریخ، جغرافیا، رجال و... بوده و آوازه فضل و شایستگی عالمان و دانشمندانش در سراسر ایران کهن پیچیده است.
اینک به مناسبت ماه مبارک رمضان نگاهی گذرا به کارنامه تنی چند از قرآنپژوهان قزوینی داریم و هر روز به معرفی مختصر دانشوران پیشین و معاصر که در قلمرو ترجمه، تفسیر یا تتبّع در مفردات و واژهشناسی، اعلام، کتابت، قرائت، بلاغت و سایر علوم و هنرهای قرآنی قلم زده و اثری آفریدهاند، خواهیم پرداخت.
بیشتر بخوانید:
«احمدبن عبدالمنعمبن ابیالغنائمبن احمد طاووسی قزوینی» از حافظان و محدثان برجسته و فقیهان مهم شافعی در سده هشتم هجری است که در حوزه علوم قرآنی بهویژه دانش قرائت یکی از شخصیتهای نامدار این سده به شمار میآید.
«صفدی» گفته که لقب او «رکنالدین» و کنیهاش «ابوالعباس» بوده و «ابن حجر» معتقد است که لقب «طاووسی» داشته به دلیل اینکه یکی از نوادگان و احفاد طاووس است که از مصاحبان «ابن عباس» و جزو تابعین به شمار میآید.
این فقیه و محدث نامدار در سال ۶۰۱ هجری در قزوین به دنیا آمده و در کنار آموزشهایی که در حوزه حدیث و فقه و علوم قرآنی بهویژه دانش قرائت دیده، در قلمروی تصوف و عرفان هم شخصیتی برجسته است و او را یکی از شیوخ عرفان در سده هشتم هجری به شمار میآورند از جمله ابن حجر که محل وقوف او را در خانقاه «سمیساطیه» دمشق گزارش کرده و تاکید میکند که این مقری سالخورده و کهنسال از بزرگان صوفیه و عرفان هم به شمار میآمد و پیروانی داشت.
درباره گرایشهای عرفانی احمدبن عبدالمنعم، «ابن تغری» هم تقریباً با عباراتی مشابه، این موضوع را تائید کرده و تاکید میکند که یکی از مشایخ تصوف است و در عین حال شیخی معمر و از مقریان بزرگ نیز هست.
درباره مشایخ او چیز زیادی در دست نیست. ابن حجر و برخی دیگر از مورخانی که به مشایخ و بزرگان حدیث و علوم قرن هشتم و نهم پرداخته اند گفتهاند که «احمدبن عبدالمنعم قزوینی» احادیث فراوانی را از «محمدبن سعید خازن» و «ابوالحسن سخاوی» آموخته و در عین حال کسانی مثل صفدی در «اعیانالعصر» معتقدند که قریب ۴۰۰ نفر را باید جزء مشایخ حدیثی «احمدبن عبدالمنعم طاووسی» بدانیم که یکی از آنها «ابن خلیل» است.
پیش از فروپاشی خوارزمشاهیان و هنگام حمله مغول زمانی که سلطان محمد خوارزمشاه هنوز بر اریکه قدرت بود در سال ۶۱۵، ملاقاتی با احمدبن عبدالمنعم داشته است اما از چند و چون این دیدار و محتوای گفتگوها اطلاعی در دست نیست.
بنابر داده های برخی از گزارشگران این محدث، فقیه، مقری و صوفی برجسته هم دارای اندامی متناسب و بلند و نیکو بوده و هم اخلاق بسیار پسندیدهای داشته و در فقه ، حدیث ، علوم قرآنی و عرفان شخصیتی بسیار معتبر به شمار میآمده است.
محدثان دیگری را هم جزو مشایخ «احمدبن عبدالمنعم طاووسی قزوینی» نام بردهاند از جمله «ابو جعفر صیدلانی» و «اسعدبن سعید» و «عفیفه» که به عنوان مشایخ دیگر احمدبن عبدالمنعم مطرح هستند و «شمسالدین ذهبی» هم که خود حافظ بزرگی به شمار میآید از احمدبن عبدالمنعم اجازه حدیث و روایت داشته و در عین حال مسند شافعی را نیز از او آموخته است.
صفدی در اعیانالعصر یادآور میشود که احمدبن عبدالمنعم طاووسی قزوینی در سال ۶۳۲ وارد دمشق شد و در سال ۶۳۴ به بغداد سفر کرد و در آنجا با علما و دانشمندان معارف اسلامی دیدارهایی داشت. اینکه به شام و بغداد سفر میکند، شاید محصول ناامنیای است که در قزوین بعد از حمله مغول شرایطی به وجود میآید که بیشتر دانشمندان این شهر را ترک میکنند و به سمت غرب میروند، در آن روزگار دست مغول به آسیای صغیر، روم و همینطور شامات و مصر با تاخیر رسید و برخی از سرزمینها را هم حفظ کردند و از دستاندازی مغولان محفوظ نگه داشتند.
این شخصیت کهنسال و در عین حال دانشور و خادم قرآن در ۱۰۳ سالگی در سال ۷۰۴ در بغداد جهان را ترک گفته و بنا بر گزارش صفدی مردم بسیار زیادی در آیین تشییع و خاکسپاری او شرکت کردند و در مقابر صوفیه بغداد به خاک سپرده شده است.
«ابو حفص سراجالدین عمربن علی قزوینی» از فقیهان شافعی و مقریان بهنام سده هشتم هجری است. تقریباً همه کسانی که درباره شخصیت او گزارش داده اند سال تولدش را ۶۸۳ قمری در قزوین ثبت کرده و در این باره تردیدی نیست اما کسانی مثل «زرکلی» در ادامه گزارششان مطرح میکنند که درست است که سراجالدین قزوینی شخصیتی است که در قزوین زاده شده و علوم مقدماتی را در زادگاهش فرا گرفته ولی بالندگی و نشو و نمای علمی او در واسط عراق صورت پذیرفته است.
«ابن جزری» هم تقریباً همین گزارش را تائید کرده و میگوید زمانی که نوجوان بود به همراه پدرش به واسط وارد شد و چندین کتاب را نزد «احمدبن غزال» و «جمعه واسطی» فرا گرفت. ضمن اینکه ما «سراجالدین قزوینی» را به عنوان یک فقیه شافعی و یک مقری برجسته و مولف کتابهایی در حوزه علوم قرآنی میشناسیم نباید از وجه محدث بودن او چشمپوشی کنیم، چون کسانی مثل «ذهبی» تاکید دارند که سراجالدین قزوینی گرایش بزرگی به حدیث داشته و عنوان میکند که به حقیقت باید سراجالدین قزوینی را حافظ کبیر و محدث بزرگ عراقین بدانیم.
از گزارش ابن جزری اینطور برمیآید که گویی سراجالدین قزوینی به رسم محدثان آن روزگار به شام هم سفر کرده و از برخی بزرگان دمشق مثل «تقی سلیمان» و «احمدبن مروان بعلبکی» و دیگر مشایخ سرزمین شام نیز اجازه روایت داشته است. از این جهت باید سراجالدین را هم محدث کثیرالسمع به شمار بیاوریم و هم فقیه پرکاری که از مشایخ فراوانی در بغداد هم اجازه روایت داشته از جمله «رشیدبن ابوالقاسم»، «ابن طبال»، «ابن دوالیبی» که از مشایخ دیگر او به شمار میآیند.
«سیوطی» معتقد است که سراجالدین قزوینی تصنیفها و کتابهای متعددی داشته و یکی از برجستهترین تصنیفاتش «الفهرست» اوست که تدوین بسیار شایستهای داشته و کسانی مثل ابن جزری گزارش میکنند که چندین کتاب هم در حوزه علوم قرآنی و یک کتاب بهخصوص در حوزه تجوید تصنیف کرده و هم او قائل است که سراجالدین قزوینی در بغداد سرپرست «دارالقرآن بشیریه» میشود و در آنجا شخصیتی بسیار معتبر در حوزه علوم قرآنی به شمار میآمده است.
این وجه از زندگی سراجالدین قزوینی در خدمات قرآنی بسیار میتواند برجسته باشد چون دارالقرآن بشیریه بغداد در حقیقت یک مرکز قرآنپژوهی بسیار مهم در سده هشتم به حساب میآید که پس از حمله هلاکو و سقوط بغداد یکی از قطبهای علمی و دینی در بغداد به شمار میآمده است.
اکثر مورخان سال وفات سراجالدین قزوینی را ۷۵۰ هجری نوشتهاند ولی ذهبی به نقل از نواده او سال ۷۵۸ را ثبت کرده و یادآور میشود که من این مطلب را به خط نوه او در یکی از آثارش در کتابخانه ظاهریه دمشق رویت کردهام.
یادداشت از محمدعلی حضرتی
*عکس تزئینی است*
انتهای پیام