خاطراتی تلخ از زیباترین مراسم ربانی
کد خبر: 3913692
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۷
مروری بر خاطرات یکی از شاهدان حادثه منا/

خاطراتی تلخ از زیباترین مراسم ربانی

سیدجواد هاشمی‌فشارکی، مصدوم حادثه منا و مؤلف کتابی درباره حادثه منا با عنوان «ایستادگان هرگز نمی‌میرند»، در متن زير مشاهدات خود را از حادثه تلخ منا مصادف با ۲ مهر ۱۳۹۴ نگاشته است؛ به انگیزه ایام حج به بازخوانی آن می‌نشینیم.

خاطراتی تلخ در زیباترین مراسم ربانی

حج از مهم‌ترین احکام عبادی و از فروع دین و نیز یکی از ارکان اسلام است که در ابتدای ماه ذی‌الحجه با مراسمی مخصوص و باشکوه با حضور مسلمانان دنیا در مکه برگزار می‌شود. متأسفانه حوادث کوچک و بزرگی در سال‌های مختلف سبب تلخ شدن این همایش جهانی اسلام شده است.

عید قربان سال ۱۳۹۴ برابر با ۲ مهر در منطقه منا، در هنگام عزیمت به رمی جمرات در «خیابان ۲۰۴» در شهر مکه، فاجعه غمبار منا یکی از تلخ‌ترین حوادث جهان اسلام به وقوع پیوست که در آن ۷۸۷۰ حاجی از ۲۶ کشور که بیش از ۴۶۴ نفر ایرانی بوده‌اند، مهاجر الی‌الله و چندین برابر این جمعیت مصدوم شدند و تمام حجاج در شوک روحی و کل مسلمین جهان در نگرانی و آزادگان جهان در بهت و حیرت فرورفتند. حوادث وخیم، بارها در ایام حج اتفاق افتاده است و بی‌کفایتی آل‌سعود را اثبات کرده، اما ابعاد این حادثه بسیار متفاوت‌تر از گذشته بود.

در راستای فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر به فراموشی نسپردن فاجعه سنگین منا، در این یادداشت به این حادثه تألم‌برانگیز براساس مشاهدات عینی در ۹ مرحله بحران پرداخته شده است. بخش اول با عنوان «مشاهدات عینی زائر خانه خدا از حادثه منا» تقدیم حضورتان شد. اکنون بخش دوم اين يادداشت را در ادامه می‌خوانيد:


بیشتر بخوانید:


 

مرحله ششم: چشم‌انتظار بی‌ثمر به امدادگران

در فشار جمعیت متراکم 2 ساعت به‌هم قفل شده، چگونه خارج شدیم؟ از این لحظه به بعد هرچه فکر می‌کنم خاطرم نیست که چه اتفاقی افتاد و بعد چه شد؟ فقط می‌دانم که وارد چادر مجاور خیابان 204 شدم و افتادم. پاشیدن آب را احساس کردم چشم‌ها را باز کردم برای لحظاتی مبهوت بودم. نمی‌دانستم چطور آمدم داخل این محوطه‌ای که کاملاً مسدود بود (درهای آن باز نبود. اگر بازمی‌شد فشار ازدحام جمعیت داشت و در آن شرایط هیچکس یارای حمل دیگری را نداشت. اما هرچه بود به‌همراه تعدادی از حجاج سایر کشورها داخل چادرها اطراق اضطراری کرده بودیم و متأسفانه به اموال افراد آنجا صدمه وارد شده بود.

کم کم نفسم را به سختی حس می‌کردم و کمی بعد خودکنترل و خود اتکا شدم ولی بسیار ضعیف و بی‌جان و کم تحرک بودم. کمی بعد آقای طباطبایی تماس گرفت که شما کجایی بیاییم دنبالت؟ ساعت گوشی‌ام 10:25 را نشان می‌داد یعنی از ساعت 7:50 تا 10:15 کاملاً در محبس 204 زیر آفتاب و فشار جمعیت بودیم و هیچ امدادی صورت نگرفته بود. در جواب حاج آقای طباطبایی گفتم بروید دنبال امداد، هیچ امدادی وجود ندارد و هیچ کمکی صورت نمی‌گیرد؛ از من وخیم‌تر بسیار هستند که کمک نیاز دارند و راه نیز کاملاً بسته است. کمی بعد باطری گوشی‌ام تمام و خاموش شد و چون عینک نداشتم بازهم ساعتش را نتوانستم تشخیص دهم. بیش از 2 ساعت در این چادر بودیم و صحنه‌های سختی هم تحمل کرده و هم نظاره‌گر بودم. چند ایرانی و افریقایی و هندی در این چادر 4 در 4 متری بودیم. دو ایرانی وضعشان بسیار بحرانی‌تر بود یک نفر تقریباً بیهوش بود و یک نفر نیز حالش به هم خورد. دیگری بوشهری بود و فقط صدای نفسش می‌آمد.

چادرهای بغل هم بحرانی بودند ولی چند بطری آب از لای چادر دادند گرچه گرم بود ولی نجات‌بخش بود. آن‌ها را روی بدن‌ها ریخته و باد می‌زدیم. من بعد از کمی کمک کردن دوباره بی‌حال ‌افتادم. یکی از افراد كه اهل بوشهر بود را هرکار کردیم نتوانستیم به پهلو کنیم یعنی زوری نداشتیم تا اینکه وی آرام شد و دیگر صدایی از او نيامد. من کارتش را که کنار چادر افتاده بود به سختی با وی تطابق دادم و چون چهره‌اش با عکس کارت نزدیک بود گردنش انداختم و رویش یک سجاده انداختم. خانم مصدوم هندی که با همسر بی‌حالش آنجا بود متوجه شد و آرام گریست.

پیرزنی گرمازده افتاده بود و گاه به او آب داده و گاه باد می‌زدیم فکر می‌کنم ترکمن بود. یک زن آفریقایی هر از گاهی دیوانه‌وار فرياد می‌زد ماء ماء (آب آب) و کمی آب روی سرش می‌ریختیم و آرام می‌شد. از لای چادر داخل چادر سمت خیابان و از آنجا بخشی از خیابان 204 دیده می‌شد پيكرهای بی‌جان زیادی روی زمین دو طرف خیابان ریخته بودند یعنی دقایقی بعد از نجات ما فاجعه انسانی رقم خورده بود. یعنی ما در نقطه پایانی حیات گروهی قرار داشتیم که به داخل چادر آمده و رهایی یافته بودیم.

مرحله هفتم: امدادرسانی دیرهنگام و کم‌اثر

بعد از حدود 4 تا 5 ساعت از وقوع فاجعه انسانی، مأموران پلیس به نزدیکی ما رسیده بودند ولی از امداد هیچ خبری نبود. نیم ساعت بعد آقای دانشیار (از مدیران با سابقه حج) و دو سه نفر آمدند از چادر ما رد شدند به گمان اینکه غیر ایرانی بیشتر دیده می‌شد توجهی به چادر ما نکرده و عبور کردند. من که آن‌ها را یک لحظه دیده و شناخته بودم به سختی صدا زدم آن‌ها برگشتند و ما چهار نفر که ایرانی بودیم را بیرون بردند. آقای مجید قربانی از کادر امداد (از نیروهای سازمان حج ایران) بود که دست من و یک مرد دیگر را گرفت و به بیرون برد. از پله سکوی کوچه که می‌خواستیم وارد خیابان شویم جنازه بود و طرفین خیابان هم پيكرهای بی‌جان زیادی روی هم ریخته بود و به سختی از میان آن‌ها عبور کردیم. گاه صدای ناله‌های ضعیفی نیز هنوز شنیده می‌شد ولی متأسفانه امداد بسیار ضعیف بود.

آقای مجید قربانی ما را تا سه راه آورد آنجا آمبولانس‌ها به ردیف از کوچه پایینی می‌آمدند و از مسیر 204 خارج می‌شدند (یعنی درست برعکس همان مسیری که صبح آمده بودیم) او ما دو نفر را تحویل مأمور امداد سعودی داد و رفت. ما را تحويل آمبولانس‌هایی که سر سه راه ایستاده بودند دادند. در آمبولانس دونفره، دونفر درازکش و سه نفر نشسته (دو آفریقایی. یک هندی و دو ایرانی و یک نفر دیگر که نمی‌دانم اهل كجا بود) دونفر امدادگر جوان و بی‌تجربه هم در داخل آمبولانس بودند که مشغول امداد بودند؛ امدادگرها به اندازه‌ای بی‌تجربه بودند كه حتی به سختی آمپول می‌زدند. به سختی وسایل امداد را پیدا می‌کردند و گاه جای خود را با هم تعويض می‌کردند تا بالاخره یک کار را انجام دهند. آمبولانس آژیرکشان مسیر را طی می‌کرد و ما نمی‌دانستیم عازم كجا هستیم. حدود سی دقیقه بعد وارد بیمارستان شرق عرفات شدیم.

در ابتدا که با ویلچر داخل شدیم. وقتی در راهرو ما را حرکت می‌دادند ساعت بیمارستان یک ربع به دو را نشان می‌داد یعنی چیزی حدود پنج ساعت در شرایط بحران قرار داشتم. نام من را پرسیدند از شدت ضعف و خشکی دهان به سختی نام خود را گفتم. روی تخت مرا خواباندند. یک تکه لباس احرام باقی مانده بود آن‌ را درآوردند و لباس ديگری به من پوشاندند و بدن مرا با ملحفه‌ای پوشاندند؛ حال از شدت سرما می‌لرزیدم. گفتن «بارد» نیز اثری نداشت.

من که از ناحیه سینه به شدت مصدوم شده بودم و قلبم درد می‌کرد ابتدا با كمی معطلی وارد اطاق ایکس ری كردند و بعد به اطاق مراقبت بردند؛ آنجا بیشتر آفریقایی بودند و یک هندی و من. نوار قلب گرفتند و بعد سرم وصل کردند. درحین سرم خوابم برد و کمی بهتر شدم. عصر بعد از استحمام تکه پارچه‌ای را پهن کردم و از مردی که نمی‌دانم اهل كجا بود قبله را پرسیدم، نمی‌دانست ولی بیرون را نگاه کرد و از روی تابلوهای بزرگ عرفات که جهت قبله را نشان می‌داد جهت قبله را به من گفت. نماز ظهر و عصر را خواندم و گفتند مرخص می‌شوی. تخت‌ها خالی شده بود و یک نفر جدید آورده بودند كه کنترل خود را نداشت. از آن مرد خارجی خواهش کردم گوشی‌ام را ببرد برای شارژ باطری،‌ برد و کمی بعد شارژ شده آورد. اول به پسرم زدم که نگران نباشند. بعد با همکاران در منا تماس گرفتم که من در بیمارستان شرق عرفات هستم. ساعت 8 شب مرخص شدم اما دکتر کولیوند، رئيس بیمارستان ایرانی مکه، تماس گرفت و گفت همانجا باش تا بیایند دنبالت.

مدتی گذشت اما کسی نیامد، بیماران مرخص شده را با یک مینی‌بوس به عزیزیه اعزام کردند، ولی من نرفتم و منتظرماندم. بالاخره ساعت 12:15 نیمه شب یک سواری آمد ابتدا مرا سوار کرد و بعد به بیمارستان منا رفتیم. یک پیرزن کُرد یا ترک را سوار کرد و ما را به چادرهای منا رساند. در بدو ورود دوستان سازمان ایستاده و مسائل حوادث را رصد می‌کردند. به چادر بعثه آمدم همه خواب بودند ولی من نمی‌توانستم بخوابم. مبهوت حادثه هولناکی که مانند یک خواب بود و ناباورانه از ذهنم عبور می‌کرد بودم. ساعت از دو بامداد گذشته بود که خوابیدم و صبح روز یازدهم، جویای احوال دوستان شدم و بعد خبرهای ناگوار سنگین از زوایای دیگری را دریافت کردم خبرهایی که از عمق فاجعه غمبار و هولناک منای خونین داشت. هر خبری که دریافت می‌شد شوک دوباره‌ای از یادآوری خاطرات تلخ لحظات مرگ خاموش را به همراه داشت.

مرحله هشتم: فوت شدگان

ستاد سازمان حج شروع به جمع‌آوری آمار مفقودین از کاروان‌ها كرده و به مرور آن‌ها را تدقیق می‌کرد تا اینکه آمار نهایی کسانی که فوت شده بودند به دست آمد؛ 464 کشته بی‌دفاع ایرانی از میان 8000 کشته مسلمانان جهان در والاترین آیین مذهبی جهان، اخبار سنگینی بود كه به مرور حاصل شد. این درحالی بود كه سعودی‌ها هیچ اطلاعاتی نه از افراد و نه از علل حادثه نمی‌دادند. بعداز ظهر روز دوازدهم که پایان وقوف در منا بود عازم رمی جمرات شدیم و بعد از سنگ سار کردن نماد شیطان عازم مکه و در هتل مستقر شدیم و در آخر شب به مسجدالحرام رفته و طواف را انجام داده و برنامه حج تمتع پایان یافت. در هتل هم‌اطاقی من جزو تیم شناسایی اجساد بود. او هر روز و شب به محل استقرار کانتینرهای اجساد می‌رفت و متأسفانه به علت عدم همکاری سعودی‌ها یا موفق به انجام شناسایی نمی‌شد و یا بسیار کم واندک و به سختی می‌توانست تعداد کمی را شناسایی کند.

هرچه روزها می‌گذشت وضعیت اجساد بدتر می‌شد و به علت گرمای شدید اجساد متورم می‌شدند و کمتر قابل شناسایی می‌شدند و امور خارجه ایران نیز روزها در انتظار موافقت دولت سعودی برای موافقت با مذاکره بود و هیچ اهمیتی داده نمی‌شد. تا اینکه رهبر انقلاب اسلامی هنگامی که متوجه شدند كه به پیکر کشتگان بی‌توجهی می‌شود به عربستان سعودی هشدار دادند «اندک بی‌احترامی به ده‌ها هزار نفر از حجاج ایرانی در مکه و مدینه و عمل نکردن به وظایف برای انتقال پيكرهای مطهر عکس‌العمل سخت و خشن ایران را در پی خواهد داشت.» که پس از آن سعودی‌ها هراسان شده و همکاری کردند و پیکرها شناسایی و به کشور بازگشته و با شکوه تشیيع شد.

مرحله نهم: پایانی مبهم از بحرانی فجیع

عید قربانی‌ که مظلومانه نزدیک به هشت هزار قربانی انسانی داشت؛ جهانیان را مبهوت كرد و به عزای عمومی در سطح جهان اسلام مبدل شد و خاطراتی تلخ از هولناک‌ترین حوادث انسانی در زیباترین مراسم ربانی را در اذهان گذاشت. حجی که در تاریخ با مصائب و خاطرات تلخ ماندگار شد.

سخن پایانی

رهبر انقلاب اسلامی، در دیدار با خانواده‌های شهدای منا و مسجدالحرام در سال 1395 بیان داشتند: «حادثه منا و جان باختن حاجیان ایرانی در حال عبادت و با لبان تشنه و در زیر آفتاب سوزان، حادثه‌ای عمیقاً غم‌انگیز و فراموش‌نشدنی است، البته این حادثه ابعاد گوناگون و روشنگری از لحاظ سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و دینی دارد که این ابعاد نباید فراموش شوند. اینکه ما گفتیم این [حادثه] فراموش نشود، صرفاً برای از دست دادن عزیزان نیست، حادثه مهم است؛ حادثه دارای ابعاد گوناگونی است؛ حادثه از لحاظ سیاسی، از لحاظ اجتماعی، از لحاظ اخلاقی و دینی، روشنگر است.»

پیامدهای حادثه: کشته شدن جمع زیاد، مصدوم شدن چند برابر آن، ناتمام ماندن حج تعداد زیادی، بد منظر کردن چهره زیبای حج، سوء‌مدیریت مسلمین در برنامه حج جهانی، کشتار چند هزار نفر، مصدومیت چند هزار نفر، تألمات روحی روانی خانواده‌های وابسته و مسلمانان، خسارات مادی، تحت الشعاع قرار گرفتن روح حج (انحراف در یافتن مردم جویای حق)، تلخ کردن شیرینی عید قربان، خشنودی دشمنان اسلام، سوءمدیریت سعودی‌ها در برگزاری حج، و مصادره امور حج به صورت مطلق به دست سعودی‌ها که بایستی مواردی چون استمرار پیگیری تحقیق و کشف حقایق، پیگیری محکومیت عامل و قاصران و نیز امکان مدیریت کشورهای اسلامی در حج مورد توجه جدی و مستمر نهادهای مسئول و به خصوص سازمان حج واقع گردد.

انتهای پیام
captcha