حجتالاسلاموالمسلمین علیرضا شاهسونی را میتوان یکی از مدیران موفق در امور قرآنی کشورمان دانست. فردی که با همت و کمک اطرافیانش مؤسسهای را ایجاد کرد تا یکی از اثرگذارترین اقدامات در حوزه حفظ قرآن کریم را رقم زده باشد. اما شاهسونی خود را یک مدیر موفق نمیداند. او که برای گفتوگو با موضوع «بررسی مدیریت امور قرآنی کشور در چهلمین سال پیروزی انقلاب» در استودیو مبین ایکنا حضور یافته بود معتقد است که عملکرد اشتباه دیگران باعث شده است تا اقدامات جزئیاش به چشم بیاید.
مدیر مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت بیتالاحزان حضرت زهرا(س) در این گفتوگو عرصه فعالیتهای قرآنی کشورمان را به جزیرهای که با بیرون از خود کمترین ارتباط دارد تشبیه کرد. او این روزها بیشتر از گذشته از حضور در جلسات تصمیمگیری و تصمیمسازی خسته شده و به این نتیجه رسیده است که کار در شهرستانها و روستاها اثرگذارتر از حضور در جلسات بدون دستاورد است. مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است.
- آسیبشناسی مدیریت کلان امور قرآنی کشور و بررسی وضعیت فعلی مدیریت در این نهادها محور سلسله گفتوگوهایی شده است که به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام میشود. تعریف شما از مدیر امور قرآنی چیست؟
من از دیدگاه قرآن این تعریف را ارائه میدهم. یکی از دیدگاههایی که در قرآن مطرح شده است کار جهادی است. قرآن دائماً بر بحث عملکرد جهادی تأکید دارد. بنابراین یک مدیر قرآنی باید یک مدیر جهادی باشد. قرآن میفرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» یا «لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ...».
- این جمله که مدیر قرآنی باید یک مدیر جهادی باشد یعنی چه؟ آیا کار شبانهروزی منظور است؟
مدیر قرآنی یک مدیر جهادی است، یعنی کسی که واقعاً برای پیشبرد اهداف قرآنی و اجرای احکام متعالی قرآن در جامعه از جان، مال، حیثیت، آبرو و همه چیز خود میگذرد.
یکی از شاخصهای اصلی مدیر در سوره مبارکه بقره در داستان جالوت و طالوت به خوبی بیان شده است. زمانی که مردم از نبی مکرم زمان خود درخواست تعیین فرمانده میکنند، خداوند تبارک و تعال، طالوت را مشخص میکند. آنها اعتراض میکنند که طالوت مال و مکنتی ندارد، کسی با این مشخصات چگونه میتواند فرمانده یا مدیر باشد؟ خداوند از زبان پیامبرش جواب میدهد: «... وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ...». خداوند طالوت را که توانایی علمی و جسمی خوبی دارد معرفی میکند.
یک مدیر قرآنی باید از نظر توانمندیهای علمی در حد خیلی خوب باشد و با مباحث قرائت، حفظ، تفسیر، معارف، معانی و تدبر در قرآن آشنا باشد. در ادامه از علوم روز از جمله علم مدیریت آگاهی داشته باشد. از نظر جسمی نیز در حد متعادلی باشد تا بتواند یک کار جهادی قوی انجام دهد.
- تفاوتی بین مدیر یک نهاد قرآنی با مدیر یک نهاد و دستگاه عمومی قائل هستید؟
حضرت یوسف(ع) وزیر اقتصاد بود. در نظام اسلامی تفاوتی بین مدیر امور قرآنی و غیر آن وجود ندارد. فرض کنیم یک نفر وزیر قرآن ـ که انشاءالله به زودی شاهد شکلگیری وزارتخانه قرآن باشیم ـ و یک نفر وزیر اقتصاد باشد. در اینجا همان بخشهایی که در مدیریت امور قرآنی تعریف میشود باید در مدیریتهای دیگر هم باشد. لذا فرق آنچنانی وجود ندارد. یک مدیر که در حیطه قرآنی میخواهد کار کند باید با مباحث قرآنی بیشتر از یک مدیر حوزه اقتصاد یا فرهنگی آشنا باشد.
این تفاوت در میزان اطلاعات است، وگرنه در میزان کاری که میخواهند انجام دهند باید اطلاع و آگاهی کاملی داشته باشند. مثلاً کسی که میخواهد مدیریت اقتصادی را برعهده گیرد، اما اطلاع زیادی در این زمینه نداشته باشد و آن را بپذیرد آن را قرآنی نمیدانیم.
امیدواریم در آینده تمام بخشهای کشور مدیرانی داشته باشد که شخصیتی قرآنی مجهز به تخصص مدیریتی حوزه خود باشند. یعنی در درجه اول قرآنی باشند و در درجه دوم توانمندیهای سیاسی، اقتصادی و ... داشته باشند. اکنون در همان بخشهای قرآنی هم که مشاهده میکنید، بسیاری از نیروها قرآنی نیستند و بخشهای دیگر جای خود دارد.
- افرادی که در امور قرآنی فعالاند وظیفهای برای قرآنی کردن سایر مدیران دارند؟
اتفاقاً اگر مدیران قرآنی میخواهند در این کشور اتفاقی بیفتد، باید مدیران سایر بخشها را قرآنی کنند. فعالیتهای قرآنی اعم از دولتی و مردمی و سازمانها و نهادها در حال حاضر به یک جزیره کوچک در کشور تبدیل شده و از بخشهای دیگر جامعه جدا شدهاند. البته ارتباطات خیلی محدودی با برخی مراکز همچون آموزش و پرورش وجود دارد که در حد همان مدیران رده بالاست که مدیران در جلسات تصمیماتی را میگیرند و عمدتاً هم عملیاتی نبوده و بیشتر تشریفاتی است.
اگر میخواهیم در کشور تحول قرآنی رخ دهد، اتفاقاً باید از مدیران ردهبالا شروع کنیم. یعنی ابتدا بیاییم مدیران ارشد را به هر شکل ممکن قرآنی کنیم. اگر فرضاً نمایندگان مجلس با تفسیر و معارف قرآن آشنا باشند، تصمیمگیریهای آنها در همه بخشها عالی خواهد بود و در ادامه در بخش قرآنی نیز تصمیمات جدی خواهند گرفت، اما متأسفانه بدنه جامعه و بدنه مدیران ما قرآنی نیست.
قصد زیر سؤال بردن طرح 1452 را ندارم، اما همیشه به کارکنان آموزش و پرورش گفتهام که به جای حفظ جزء سی برای دانشآموزان یک بار برای معلمها و مدیران آنها برنامهریزی کنید. چرا در آموزش و پرورش بخشی از معلمان را حافظ جزء سی قرآن نمیکنیم؟ اگر مدیر یک مدرسه هرچند به میزان اندک حافظ قرآن باشد و دغدغه قرآنی در او ایجاد شود، خود به خود شاگردان را به سمت قرآن جذب خواهد کرد. آن شاگرد را تشویق میکنیم و بهترین جایزه را میدهیم، اما برای مدیر و آموزشدهنده آن دانشآموز انگیزه ایجاد نمیکنیم. بارها با قرآنآموزانی مواجه شدهام که بعد از مدتی از حضور در کلاس خودداری کردهاند و علت را که پرسیدم میگفتند که معلم به آنها گفته است اگر به کلاس قرآن بروند، در دیگر درسها ضعیف میشوند.
- یعنی نه تنها معلمها قرآنی نیستند، بلکه برخی مواقع از گرایش دانشآموزان به سمت قرآن نیز ممانعت میکنند؟
بله، برخی موارد ممانعت هم میکنند و این احساس را دارند که وقت تلف کردن است. برای همین است که به خانوادهها توصیه میکنند در زمان مدرسه دانشآموزان را به کلاسهایی همچون قرآن و ... نفرستند. برای یک تحول بزرگ قرآنی در کشور، مدیران باید از افراد شاخص جامعه شروع کنند. در حق قرآن بسیار ظلم شده است و یکی از ظلمها این است که قرآن را ناخودآگاه برای اقشار پایین جامعه معرفی کردهایم.
از مؤسسات قرآن آمار بگیرید تا ببینید افرادی که به حفظ یا مفاهیم قرآن میپردازند، چند درصد سوادشان در سطح بالاست؟ این افراد در چه مشاغلی حضور دارند؟ بیشتر افرادی که به مؤسسات مراجعه میکنند، دانشآموز و بانوان خانهدار هستند. باید بررسی کنیم که چه تعداد از مهندسان، پزشکان، معلمان و افراد تحصیلکرده وارد فعالیتهای قرآنی شدهاند. متأسفانه در مدیریت فعالیتهای قرآنی اغلب به افراد کمسواد توجه داشتهایم.
- تا اینجای این گفتوگو؛ برداشتم این است که شما علت مطلوب نبودن وضعیت فعالیتهای قرآنی را در قرآنی نبودن مدیران دستگاههایی غیر قرآنی (عمومی) میدانید، برداشت درستی است؟
نمیخواهم بگویم همه مدیران اینگونهاند. مدیران ما قرآنی هستند و معلومات قرآنی هم دارند، اما برخی از آنها آن دیدگاه جهادی و شاخصههای اصلی مدیریت را ندارند. در جلسات و برنامههای بسیار زیادی حضور داشتهام و واقعاً دیگر از جلسه رفتن، خسته شدم و به این نتیجه رسیدم که از جلسات چیزی بیرون نمیآید. برای همین ترجیح میدهم به همان شهرستانها و روستاها بروم و کار خودمان را انجام دهم.
گمان میکردم، اگر در جلسات مختلف که تصمیمگیریهای قرآنی در آن انجام میشود، حضور یابم، تحولات شگرفی در عرصه فعالیتهای قرآنی رقم خواهد خورد، اما الان بعد از چندین سال آمد و شد، متوجه شدم، زور من نمیرسد و دیگر توان ندارم.
نمی خواهم بگویم هیچ کاری نشده، کارهای خوبی شده است. اما این همه آن چیزی نیست که میخواستیم به دست بیاوریم. حرکت لاکپشتی است. بارها در مورد تربیت 10 میلیون حافظ قرآن صحبت شده و به حدی در مورد آن حرف زده شده که تکراری شده است. اما با تمام این تفاسیر تربیت 10 میلیون حافظ به کجا رسید و بعد از 10 سال چه کارهایی انجام دادیم؟
مسئله اصلی این است که هیچکس احساس وظیفه در قبال دستور مقام معظم رهبری که فرمودند باید 10 میلیون حافظ قرآن داشته باشیم، نمیکند. مجلس و هیئت رئیسه آن، کمیسیون فرهنگی، فراکسیون قرآن و عترت و ... برای این دستور چه کاری انجام دادند؟ البته بودجه بسیار اندکی برای کل فعالیتهای قرآنی تعریف کردهاند. یکی از نمایندگان سابق مجلس در جلسهای که برای مطالبه بودجه تشکیل داده بودیم، ادعا میکرد که مسئولان امور قرآنیها نمیتوانند، بودجهها را هزینه کنند.
زمانی که یک طرح میخواهد، اجرا شود فرازونشیبهای زیادی را طی میکند و میبینید، یک طرح که چندان هم پیچیده نیست، سالها درگیر و دار بودجه باقی میماند.
- چه مباحثی در جلسات مطرح شده که خروجی نداشته و باعث شده شما از این جلسات گریزان شوید؟
دیدگاههایی که به عنوان فعال مردمی داریم، جدی گرفته نمیشود. تصمیمگیریها بیشتر دست نهادهای دولتی است. البته خوشبختانه مقداری وضعیت بهتر شده به طوری که مصوبهای برای تقسیم مساوی بودجه بین بخش مردمی و دولتی ارائه شده است، اما اینها کافی نیست. همچنین مصوب شده است که 50 درصد بودجه برای حفظ قرآن و 50 درصد دیگر برای سایر فعالیتها باشد. اینها خوب است، اما همین مواردی که با کلی زحمت به تصویب رسیده است به خوبی اجرا نمیشود.
من قصد جسارت به جلسات را ندارم، اما احساسم این است که مسیر گم شده است. من برای اینکه نشان دهم همه چیز مطلوب نیست، مثالی میزنم.
فرض کنید بودجه قرآنی 100 میلیارد تومان باشد و 50 میلیارد تومان اختصاص یابد، چیزی که امسال گفته شده است، محقق میشود. سه کمیسیون در شورای توسعه فرهنگ قرآنی داریم، شورای توسعه به هر کمیسیون گفته است برنامهها را ارائه دهند تا آنها را مصوب کند و براساس برنامه، بودجه داده شود. هر کمیسیون نیز حداقل پنج یا شش برنامه ارائه داده است که مجموع سه کمیسیون حدود 15 برنامه در عرصههای مختلف است. هر کدام از این کمیسیونها حدود 30 تا 40 زیرمجموعه دارند که باید بودجه به آنها داده شود. 15 را در 30 دستگاه ضرب کنیم به عدد 450 میرسیم، یعنی این بودجه 50 میلیاردی به حدود 500 نقطه باید تزریق شود. حال این سوال مطرح است که خروجی این بودجه چه چیزی میشود؟ به عنوان مثال به سازمان بهزیستی 100 میلیون تومان میدهیم و میگوییم علاوه بر برنامههای خود برنامههایی که ما میگوییم را هم اجرا کن؛ خروجی این بودجه معلوم است، چیز چشمگیری نخواهد شد.
- اشکال کار در کجاست؟ مشکل از ساختارها نیست؟
من میگویم اگر بودجه کم است، یک برنامه بگذاریم و در قبال بودجهای که هر سال اختصاص مییابد، به یک برنامه و موضوع بپردازیم تا همه دستگاهها به آن برنامه بپردازند. فرضاً مقام معظم رهبری مطالبه 10 میلیون حافظ قرآن را مطرح کردهاند ما نیز در طول سال تمام فعالیتها را با محوریت این موضوع اجرا کنیم.
- یعنی شما بین مدیریت، ساختار و برنامهریزی، مشکل را بیشتر در برنامهریزی میبینید؟
اینها همه به هم مربوط است، چرا برنامهریزی مشکل دارد، چون مدیریت اشکال دارد. مدیران میخواهند در این بودجه ناچیز همه را راضی نگه دارند که شدنی نیست. مثلاً میگویند، چون فلانی معاون فلان وزیر است یا رئیس فلان سازمان است و برنامهای را ارائه داده، بودجهای هم به آن داده شود.
- فضای فعالیتهای قرآنی به فضای تعارفات نزدیک شده است.
بله، فضای تعارفات بین قرآنیها شدید است. هر چند اخیراً درگیریهای کلامی نیز به وجود آمده است. اگر همین 50 میلیارد تومان وارد فضای یک برنامه همچون حفظ شود، بالاخره خروجیای که به چشم بیاید، خواهد داشت. اما اینقدر بودجه را ریز میکنیم که نه میتوانیم به مجلس جوابگو باشیم و نه هیچ جای دیگر. اگر این مبلغ به بحث حفظ اختصاص یابد و مثلاً 10 هزار حافظ قرآن را در یک سال تربیت کنیم، بسیار مفیدتر از ریز کردن بودجه خواهد بود.
الان نهایت حفاظی که گفته میشود در کشور وجود دارد، حدود 20 هزار نفر است، اگر بیاییم با این بودجه در یک سال 10 هزار حافظ قرآن تربیت کنیم، اگرچه نسبت به 10 میلیون نفر حافظ قرآن رقم ناچیزی است، اما نسبت به عملکرد چهل سال قبل بسیار بسیار عالی بوده است. این 10 هزار حافظ که یک باره تربیت شود، میتوان به مجلس گزارش داد که عملکرد یکساله ما به اندازه 40 سال بوده است. اینجاست که میتوان چانهزنی کرد و بودجه قرآنی را هر سال افزایش داد.
- شما اعتقاد دارید، فعالیتهای قرآنی به صورت تکبرنامهای پیش برود، آیا این وحدترویه را میتوان ایجاد کرد؟ برنامههای دیگر آسیب نخواهند دید؟
با این رقم بودجههای فعلی بیشتر از یک برنامه در سال نباید انجام داد، اگر زمانی رقم بودجهها افزایش یافت، میتوان به فعالیتهای دیگر هم پرداخت.
بسیاری از اساتید، معتقد هستند که بحث حفظ قرآن با فعالیتهای دیگر از جمله مفاهیم و تدبر همراه است. بنابر این اگر حفظ قرآن، محور قرار گیرد، خود به خود به بسیاری از برنامههای دیگر پرداخته خواهد شد. کسی که وارد کار حفظ میشود، قطعاً باید صوت و لحن، تجوید، ترتیل، روخوانی، روانخوانی، مفاهیم و تدبر هم کار کند. نمیگویم فعالیتهای دیگر همچون تبلیغ و ترویج یا پژوهش حذف شود، میگویم اگر تبلیغ و ترویجی صورت میگیرد بر پایه حفظ قرآن باشد.
- اینکه شما بیشتر به موضوع حفظ قرآن میپردازید به دلیل فعالیت خود شما در این عرصه است، آیا این اتفاق نظر در مورد پرداختن به حفظ در دیگر فعالان امور قرآنی وجود دارد؟
خیر؛ به خاطر فعالیت من در عرصه حفظ قرآن نیست، چرا؟ چون اتفاقاً در بخشهای دیگر هم فعالیت داریم، مؤسسه بیتالاحزان، حداقل 100 مهد و پیشدبستانی قرآن و چند مدرسه غیرانتفاعی هم داریم.
- این مدارس هم پایه فعالیتشان بر حفظ قرآن است؟
مهد و پیشدبستانی قرآنی، فعالیتهای پیشدبستانی دارد و در کنار آن هم فعالیتهایی همچون روخوانی و حفظ سورههای کوتاه وجود دارد. البته مهدها و پیش دبستانیها نیاز به کمک ندارند و خودگردان هستند که این در مناطق محروم و روستاها استثناء است.
من نمیگویم به بخشهای دیگر پرداخته نشود، بلکه میگویم آن فعالیتها خودبه خود انجام میشود و گاهی وقتها اگر کمک هم نکنیم، صورت میگیرد. علاوه بر این اعتقاد دارم با ریز شدن بودجهها در بخشهای مختلف نه تنها حفظ به هیچ جایی نمیرسد، بلکه فعالیتهای دیگر نیز به جایی نمیرسد.
ادامه دارد...