بهمنماه سال 1387 بود که علیاکبر توپچی رئیس فرهنگسرای قرآن شد. وی که از استادان و پیشکسوتان قرآنی کشور و همچنین قاری بنام جمهوری اسلامی ایران است، با یک دهه مدیریت در این فرهنگسرا فعالیتهای متعدد و برنامههای متنوعی را برای پویایی این فرهنگسرا و جذب بیشترین مخاطبان در منطقه 10 شهر تهران برپا کرده است. البته در کارنامه کاری او مسئولیت امور قرآنی دانشگاه شهید بهشتی، مسئول امور قرآنی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، مؤسسه قرآن و عترت، مسئول قرآن شورای هماهنگی سازمان تبلیغات و مسئول قرآنی سازمان حوزهها و مدارس دیده میشود.
از توپچی دعوت کردیم تا برای بحث و گفتوگو درباره وضعیت مدیریت قرآنی کشور پس از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و آسیبشناسی وضع موجود در استودیو مبین خبرگزاری ایکنا حضور یابد. وی در این گفتوگو تأکید کرد که آسیبشناسی نباید منجر به نادیدن زحمات و خدمات شود و فقط جنبههای منفی چهار دهه فعالیت قرآنی کشور بیان شود، بلکه لازمه این آسیبشناسی بیان نقاط قوت و ارزیابی جامع کارنامه عملکرد قرآنی کشور در این 40 سال است.
وی همچنین از نبود تعامل سازنده میان دستگاهها برای بهرهمندی از نظرات و پیشنهادات و فقدان روحیه نقدپذیری از سوی مدیران پایین گلایهمند بود؛ توپچی معتقد است که برای بهتر شدن وضعیت مدیریت قرآنی کشور نیازمند تبیین و ترسیم نقشه راه هستیم، هرچند منشور توسعه فعالیتهای قرآنی از سوی شورای توسعه فرهنگ قرآنی وجود دارد، اما این منشور با بخشهایی که دارد کمی قدیمی شده و متناسب با نیاز روز جامعه نیست و نیازمند احصای نظرهای کارشناسان این عرصه و همچنین بهروزرسانی این نقشه راه برای تأمین نیازهای امروز جامعه و ارتقای فعالیتهای قرآنی کشور هستیم. در ادامه مشروح بخش نخست این گفتوگو با ایکنا را میخوانید؛
ایکنا ـ برای سؤال نخست نقش مدیران در مدیریت نهادهای قرآنی را چطور ارزیابی میکنید؟
همان طور که از کلمه «مدیر» به طور عموم در همه بخشها، سازمانها و نهادها برمیآید، نقش بسیار کلیدی و اساسی را ایفا میکنند. تبیین راهکارها، اهداف، سیاستها، چگونگی عملکردها، ارتباط بین منابع انسانی و مالی و پیشبرد برنامهها براساس شرایط و ضرورتهایی که در جامعه وجود دارد برعهده مدیران قرآنی است؛ به عبارت دیگر سکاندار حرکتها و فعالیتها در تمامی حوزهها مدیران هستند و کلمه «مدیر» اسم فاعل و به معنای «ادارهکننده» است و در هر محیطی که قرار میگیرد نقش کلیدی را ایفا میکند. قطعاً درباره نهادهای قرآنی، مؤسسات قرآنی و تشکلهای قرآنی نقش مدیران بسیار مبنایی و کلیدی است. مدیران نقش مهمی را در تحقق اهداف قرآنی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارند، زیرا جامعه ما دینی و جامعهای است که براساس ارزش دینی شکل گرفته است. در واقع مدیران نقش بسیار مهمی در تبیین این راهکارها و چگونگی ارتباط بین آحاد جامعه با قرآن دارند.
ایکنا ـ چه میزان مدیران قرآنی در این چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی موفق عمل کردهاند؟
در جایگاه فردی که پیش از انقلاب شاگرد فعال و مستمر جلسات قرآن بودم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز توفیق داشتم در جایگاه آموزشی قرآن هم معلم قرآن باشم و هم در مراکز تخصصی قرآن، آموزشهای قرآن و فعالیتهای مدیریتی مشارکت کنم، باید بگویم که مسائل قرآنی در جامعه جدای از مسائل فرهنگی نیست؛ یعنی هنگامی که در حوزه اجتماعی میخواهیم موضوعی را بررسی کنیم باید توجه کنیم که مسائل قرآنی یکی از موضوعات و جریانات فرهنگی جامعه است؛ لذا مسائل فرهنگی ما هم به دور از تمامی مسائل که در جامعه میگذرد همچون مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی مسائل بینالمللی نیست.
اینها در هم دخیل و تأثیرگذار هستند؛ لذا اگر بخواهیم واقعاً برنامههای قرآنی یا مدیریتهای قرآنی یا تشکلهای قرآنی را در طول سنوات گذشته بررسی کنیم، باید شرایط را هم در جوامع و هم در موقعیتهای زمانی ببینیم. در دهههای مختلف مثلاً در دهه 60 کار قرآنی، فعالیتها، برنامهها و اقبال عمومی در مورد برنامههای قرآنی شکل دیگری بود و در دهه 70، 80 و 90 هم همین طور.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی خیلی به موضوع قرآن توجه نمیشد. به بیان دیگر قرآن در جامعه بسیار مهجور بود، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توجه خاصی هم از سوی مدیریت کلان کشور و هم از سوی افراد مختلف، دینداران، مدیران قرآنی و سایرین به مباحث قرآنی شد، به گونهای که شاهد رشد بسیار خوبی در فعالیتهای قرآنی کشور بودیم و در امتداد آن توجه به کلاسهای قرآنی، آموزشهای قرآنی و برپایی جلسات قرآن پررنگتر شد.
خاطرم هست در دهه 60 در اردوگاه شهید باهنر در کنار استادان دیگر مثل استاد سیدمحسن خدامحسینی، عباس سلیمی و مرحوم علی اربابی و دیگر عزیزان دورههایی را با نام دورههای شبانهروزی تربیت معلم قرآن داشتیم. در این دورهها، که سه نوبت در ایام تابستان برپا شد، تعداد عظیمی از قرآنیان و علاقهمندان به قرآن شرکت میکردند، ولی هنگامی که این شرکتکنندگان پس از اتمام دوره به استانها و شهرستانهای محل سکونت خود بازمیگشتند، سکانداران فعالیتهای قرآنی در مناطق خودشان میشدند.
منظورم این است که این دورهها بسیار مفید بود و علاقهمندان فراوانی در آن حضور پیدا می کردند و جدیت در پیگیری مسائل نیز وجود داشت و خروجی این فعالیتها را نیز معلوم بود، اما در دهههای بعد، کار کمی آکادمیکتر و سیستماتیک شد و فضای جامعه به جهتی رفت که این گونه فعالیتها با تعریفهای امروزی برپا شد. به عبارت دیگر، فعالیتهای قرآنی همراه با ساختار شد، به طوری که اکثر وزارتخانهها و ادارات مراکز قرآنی داشتند.
مؤسسات قرآنی کمکم شکل گرفت، دانشگاهها نگاهشان به آموزش قرآن و موضوعات قرآنی جدیتر شد. بعضی از تشکلها چون سیمای قرآن، رادیو قرآن و خبرگزاری قرآن همه در سنوات و دهههای بعدی شکل گرفت و شکل کار مقداری تغییر کرد و همراه با ساختارهای جدیدی شد.
باید گفت که برپایی فعالیتهای قرآنی بانظم و نسخه جدید اتفاق خوب و مبارکی است، اما تا حدی هم شاید آسیبها و آفتهایی را همراه داشت. همیشه این جنگ و دعوا را داشتهایم. هنگامی که محتوای زیبایی را در یک قالب و شکل قرار میدهیم، تهدیدها و آسیبهای آن بیشتر میشود. بهتر بگویم در آن شکل و ظاهر بیشتر محو میشویم و ناخودآگاه برخی اوقات محتوا را کمرنگ میبینیم و بیشتر به آن شکلها و ساختارها میپردازیم؛ یعنی مقداری آن ساختار ما را فریب میدهد و ما را از محتوای اصلی دور و کمتوجه میکند.
ایکنا ـ میتوانید در این زمینه مصداقی بحث کنید؟
از فرهنگسرای قرآن، که مدیرش هستم، مثال میزنم. بنده معلم و قاری قرآن هستم، چنانکه از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی این لطف شامل حالم بوده است، اما امروز ناخودآگاه در قالب یک ساختار و فردی که مدیر سازمانی است وقتی در جمعی باشم ناخودآگاه تمایل پیدا میکنم تا از حیثیت سازمانی خودم دفاع کنم. چنانکه در ارائه اعداد، ارقام، آمار و کارکردها ناخودآگاه تمایل پیدا میکنم که به این اسم، عنوان و این شکل بیشتر بها دهم تا آن محتوایی که به خاطر آن فرهنگسرای قرآن شکل گرفته است. این آن خطری است که دائماً تشکلها، سازمانها، نهادها و ساختارها را تهدید میکند.
البته در آسیبشناسی فعالیت مدیران قرآنی در چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نباید زحمات را نادیده گفت. نباید چشممان را بر روی تلاشها و نتایج ببندیم. امروزه اهتمام جامعه به قرآن خیلی بیشتر شده و شاید توقعمان از خودمان، سازمانها و نهادها از این نعمت انقلاب موجب میشود که به بحث آسیبشناسی بپردازیم.
گاهی اوقات این سازمانها و تشکلها به اندازهای برای ما اعتبار پیدا میکند که رسالت خودمان را فراموش میکنیم. رسالت اصلی ما چه بود؟ چرا این سازمانها راهاندازی شدند؟ چرا این تشکلها راهاندازی شدند؟ مثلاً در آموزش و پرورش امروزه بحمدالله با مدیریت دوستان جریان خیلی خوب و قوی در ارتباط با مسائل قرآنی ایجاد شده است، اما آیا توانستیم افرادی که در آموزش و پرورش و متولی آموزش قرآن هستند، یعنی معلمان عزیزی که مسئولیت آموزش قرآن به فرزندان را برعهده دارند، آیا به حد نصاب لازم رسیدهاند؟ آیا تشکلهایی که در زیرمجموعه هستند به اندازه کافی بودجه در اختیار دارند و یا توانستند بودجه کسب کنند تا به آن رسالتها برسند؟
در تدوین کتب آموزشی و از همه مهمتر جمع عظیمی از جوانان، نوجوانان و کودکان جامعه که در آموزش و پرورش هستند. آیا به آن حد نصابهای ما میرسند؟ یعنی پس از گذراندن 12 سال عمر در مجموعه آموزش و پرورش آیا به آن حدی از توانمندی قرآنی میرسند که خیالمان راحت باشد تا بگویم فرزند ما امروز 12 سال تحت آموزشهای قرآنی قرار گرفت و از این سطح به این سطح رسید؟ آیا امروز در نظام آموزش عالی ما یعنی در مجموعه جریان دانشگاه، حداقل چهار سال در مقطع کارشناسی، جوانان در موضوع قرآن که در قالب ثقل اکبر اندیشه اسلامی و یک منبع و محتوای عظیم جامعه امروزی است، توانستیم در واقع نقش اصلی خودمان را ایفا کنیم؟ آیا جوان ما با قرآن آشنا شده؟ آیا سواد قرآنی پیدا کرده است یا به تعبیری پاسخهای خودش را میتواند در قرآن پیدا کند؟
آیا این توجه در ذهن جوان ما ایجاد میشود که میتواند پاسخهای سؤالات خودش را از قرآن بگیرد؟ یا مثلاً در مجموعههای دیگر چون صداوسیما و یا سایر نهادها و وزارتخانهها که اصالتاً متولی بحث آموزش قرآن هستند یا مثلاً در مؤسسات قرآنی نیز چه اندازه به این امر توجه میشود.
ایکنا ـ بنابراین میفرمایید که نباید ظاهر امور قرآنی ما را از محتوای آن دور کند؟
بله، معتقدم یک محتوا داریم و یک شکل و قالب. محتوای ما آموزش قرآن و انتقال معارف قرآنی بوده است و در شکل و محتوای نیز این بود که سازمانها، نهادها و تشکلهای قرآنی راهاندازی شود. آیا این سازمانها، نهادها و تشکلها توانسته این محتوا را منتقل کنند و به اهداف خودشان رسیدهاند.
باید دید چه اهداف و نقشه راهی را برای شناسایی و رسیدن به پیروزی ترسیم کردهایم و چه مکانیزمی را برای ارزیابی و کنترل کارکردهای خودمان داریم. چیزی که امروزه آن را نداریم، یعنی امروزه کارهای قرآنی زیادی از سوی دستگاهها و نهادهای فرهنگی انجام میشود، اما آیا تا به حال به ارزیابی جدی از مجموعه این سازمانها، نهادها و کارکردها پرداختهایم؟ آیا نقشه راهی داشتهایم؟ من یکی از خلأها را کمبود این نقشه راه را میدانم.
ایکنا ـ با وجود این ساختارهایی که شکل گرفته، کدام یکی از این نهادها باید نقشه راه ارائه دهد؟
یکی از مراکز اصلی در این حوزه شورای توسعه فعالیتهای قرآنی است که از مدتهای قبل راهاندازی شده است و منشور فعالیتهای قرآنی نیز تنظیم شده است. معتقدم در پرداخت تئوریها و ترسیم نقشه راه خیلی مشکل نداشتیم و اگر مقداری اهتمام شود، این امکان در جامعه هست که به طراحی مشخص و منظمی برسیم که در موضوع قرآن به دنبال چه چیزی هستیم؟ یعنی میخواهیم چه اتفاقی در حوزه قرآن در جامعه رخ دهد؟ آیا اگر همه معلم قرآن یا قاری قرآن یا حافظ قرآن شوند، این هدف ماست؟
معتقدم در این زمینه منابع را داشتیم، یعنی منابع انسانی، اندیشمندان و نیروهای انسانی را داشتهایم که میشد در این حوزه خیلی شفاف به تحلیلها و بررسیهایی برسیم. این امر اگر هم انجام شده باشد، منتقل نشده است؛ یعنی خود من امروز جریان شفافی از هدفگذاری برنامهها و فعالیتهای قرآنی نمیبینم؛ یعنی نمیدانم درباره فعالیتهای قرآنی و افرادی که در آموزشهای قرآنی شرکت میکنند باید به کجا برسند و یا اینها چه نیازی دارند؟
ایکنا ـ ناآگاهی از این امر از نبود نقشه راه نشئت میگیرد؟
در واقع این گونه فکر میکنم. واقعاً اگر نقشه راه نداشته باشیم، دچار سردرگمی میشویم و به دور خودمان خواهیم گشت.
ایکنا ـ مدیران قرآنی باید این نقشه راه را ترسیم کنند؟
قطعاً، از یک سو مدیران قرآنی و اندیشمندان این حوزه در حال حاضر درگیر آماردهی هستند و از سوی دیگر تعامل میان دستگاهها و نهادها کم است و باید بیشتر با همدیگر تعامل و ارتباط داشته باشیم. اکثر ارتباطات ما در جامعه قرآنی این است که مثلاً سازمانی میخواهد یک اتفاقی قرآنی را رقم بزند. لذا برای همایشی قرآنیان را دعوت میکند و همه ما جمع میشویم و مینشینیم، یک چای میخوریم، بعد هم تمام میشود، اما این دعوت باید موضوعی فراتر از این مسائل، کارها و برنامهها داشته باشد؛ یعنی باید نشستهای منظمی داشته باشیم که در برنامههای قرآنی چه باید کرد. این هم نباید صرفاً به جمع شدن مدیران قرآنی محدود شود.
نباید این گونه فکر کنیم که مدیران قرآنی فقط دلسوز قرآن هستند، این طور نیست. نیروهای قرآنی دلسوز بسیاری داریم که حتی ممکن است قاری خیلی خوبی هم نباشند؛ یعنی لازمه طراحی نقشه و مباحث این نیست که افراد حتماً قاری و حافظ باشند. قرائت قرآن کاری تخصصی است و در مدیریتهای قرآنی هم اکثر مدیران قرآنی باید دخل و تصرفی در این حوزه تخصصی داشته باشند، اما نباید این گونه باشد که فقط از قاریان و حافظان استفاده شود.
ایکنا ـ چرا با وجود تشکیل این همه جلسات و محافل، مدیران قرآنی هنوز به همافزایی لازم نرسیدهاند؟
بیشتر سر یک موضوع دور هم جمع میشویم تا سر نقشه راه؛ یعنی جمع نمیشویم که مثلاً بگویم 20 روز یا 20 جلسه و هر جلسه دو یا سه ساعت به مشکلات، مسائل و موضوعات قرآنی بپردازیم و بعد بگوییم که برای اینکه از این نقطه به آن نقطه برسیم نیاز به این نقشه داریم.
ایکنا ـ آیا منشور توسعه نمیتواند نقشه راه باشد؟
بله، میتواند، چنان که برای آن زحمات زیادی کشیده شده، اما دائماً باید مورد جرح و تعدیل قرار گیرد و ببینیم با توجه به این نقشه راه، که همان منشور توسعه فعالیتهای قرآنی است، آیا ما را به اهدافمان رسانده است؟ آیا توانسته محل جمعآوری نظرها باشد؟ آیا توانسته محل ارائه مشکلات و چالشها یا راهگشای چالشها باشد؟ اگر این طور نیست شاید نیاز به بازنگری دارد تا بعضی نقاط تقویت و برخی نیز حذف شود.
همان طور که نیازهای جامعه و شرایط جامعه دائماً در حال تغییر است، دلسوزان فعالیتهای قرآنی اعم از مدیران قرآنی و دیگر اندیشمندان این تعامل را باید دائماً با همدیگر داشته باشند تا بتوانند به پاسخ برسند. معتقدم امروزه نیازهای قرآنی تغییر کرده است. در حال حاضر قرآن تبدیل به جریان آموزشی روخوانی، روانخوانی و حفظ قرآن شده است. آیا قرآن فقط همین است؟ یعنی قرآن قرار نیست پاسخی به سؤالات دیگر ما بدهد! پاسخی به نیازهای ما باشد! آیا این درست است که قرآنی را که همه چیز در آن است و قرآنی که شفای دردهاست این قدر نازل کنیم و در آن فقط به دنبال بحثهای روخوانی، صوت، لحن، تجوید و حفظ باشیم.
امروزه نیازها و سؤالات جامعه به ویژه نسل جوان از مراکز قرآنی، مؤسسات قرآنی، دلسوزان قرآنی و مدیران قرآنی قدری متفاوت شده است. آیا با وجود این تفاوتها، نیازها و تفاوت سؤالات با دهههای 60 و دهههای قبل، به همان اندازه توانمند شدهایم؟
ایکنا ـ میفرمایید به دنبال بهروزرسانی منشور توسعه باشیم؟
بله، منشور توسعه در اندازه و زمان خودش خوب بوده، اما این نیاز دائمی وجود دارد که سؤال و بررسی وجود داشته باشد که متأسفانه نیست؛ یعنی نیاز فعلی جامعه به ویژه جوانان چیست که با همان شاکله و اسلکه منشور توسعه جلو برویم. شاید برخی از نقاط و موارد نیاز به حذف، ارتقا و یا تغییر دارد. در بخش تبلیغ و ترویج، آموزش و ... یک سری بخشهایی داریم، اما اینها قدیمی شده و بهروزرسانی نشده است، به ویژه در بخش آموزش. باید بگویم تمامی تحرکات و فعالیتهایی که در حوزه قرآن انجام میدهیم به بحث آموزشی نیاز دارد. آموزش اساس و لازمه فعالیتهای قرآنی بوده است. محفل قرآنی، مسابقات قرآنی و نمایشگاه قرآنی لازم و ضروری است، اما همه اینها مثل حاشیهای است بر متنی مثل آموزش.
این گفتوگو ادامه دارد...
انتهای پیام