قزوین از دیرباز خاستگاه دانشوران حوزههای مختلف علم و هنر به ویژه فلسفه و کلام، حدیث، تفسیر، فقه، شعر و ادب، تاریخ، جغرافیا، رجال و... بوده و آوازه فضل و شایستگی عالمان و دانشمندانش در سراسر ایران کهن پیچیده است.
اینک به مناسبت ماه مبارک رمضان نگاهی گذرا به کارنامه تنی چند از قرآنپژوهان قزوینی داریم و هر روز به معرفی مختصر دانشوران پیشین و معاصر که در قلمرو ترجمه، تفسیر یا تتبّع در مفردات و واژهشناسی، اعلام، کتابت، قرائت، بلاغت و سایر علوم و هنرهای قرآنی قلم زده و اثری آفریدهاند، خواهیم پرداخت.
بیشتر بخوانید:
«ابومحمد عبدالله بنمحمد بنعبدالکریم بنحسن کرجی قزوینی» یکی از مفسران و فقیهان برجسته سرزمین قزوین در سده ششم هجری است. خاندان کرجیان قزوین یکی از خاندانهای علمی شیعه هستند که خدمات فراوان اجتماعی، فرهنگی و دینی در قرنهای چهارم و پنجم و ششم ارائه کردهاند. مرحوم علامه امینی رضوانالله تعالی علیه در کتاب شریف «شهداءالفضیله» سه شهید برجسته از این خاندان را که به خاطر تبلیغ معارف ائمه اطهار به شهادت رسیدهاند معرفی کرده است.
عبدالله بنمحمد کرجی از شخصیتهاییست که به لحاظ علمی در میان برادران اهل جماعت هم چهرهای مقبول داشته و همه شافعیان قزوین به او احترام میگذاشتهاند. صاحب التدوین، در گزارشی که درباره عبدالله بنمحمد بنعبدالکریم کرجی قزوینی فراهم آورده تأکید میکند که ابومحمد مورد مراجعه عموم مردم به شمار میرفت و گفتارش مقبول و رفتارش از سوی مردم پذیرفته بود.
رافعی تأکید میکند که ابومحمد کرجی قزوینی فقیهی دانشمند و صاحبنظر و مفسری بزرگ محسوب میشد که در دانش تفسیر مجموعه بزرگی را تصنیف کرده است. متأسفانه هماکنون تفسیر مفصل و بزرگی که ابومحمد کرجی قزوینی فراهم آورده باقی نمانده؛ اما داوودی هم در «طبقاتالمفسرین» تقریباً به همین نکات اشاره و بر عظمت کار تفسیری ابومحمد کرجی قزوینی تأکید کرده است.
«ابن فوَطی» هم لقب ابومحمد را «عینالقضات» آورده و بیان میکند که علاوه بر تسلط او بر دانشهای متعارف از جمله تفسیر، فقه، حدیث، علوم قرآنی و علم قرائات در شعر و ادب هم دست توانایی داشته و ابیاتی را به زبان عربی از او نقل کرده است. درباره فقاهت ابو محمد قزوینی هم نقلهای متعددی است که نشاندهنده این است که به فقه تطبیقی تسلط داشته و حتی ائمه اهل جماعت نیز به او اجازه روایت دادهاند و مورد قبول و توثیق آنها هم بوده است.
گفته میشود که ابومحمد در سفری که سال ۵۷۷ به همدان داشته از دنیا میرود و پیکر او را به قزوین منتقل میکنند و در آستانه شهزاده حسین (ع) به خاک سپرده میشود، اما ابن فوَطی بر خلاف داوودی و رافعی تاریخ درگذشتش را سال ۵۹۰ در قزوین قید کرده است.
رافعی همچنین از برادر ابو محمد «ابوالفضائل احمد بنمحمد بنعبدالکریم بنحسن کرجی قزوینی» نام برده؛ او را هم فقیهی برجسته معرفی میکند و یادآور میشود فقیهی مورد قبول عموم مردم از خواص و عوام بود و به خاطر اینکه فقه را به زبان فارسی بیان میکرد در مسجد جامع قزوین مردم بسیار به بهرهمندی از دانش دینی او علاقه نشان میدادند و مجالسش بسیار پرازدحام بود. این شخصیت برجسته هم در سال ۵۷۳ هجری وفات کرده و در آستانه امامزاده حسین (ع) قزوین به خاک سپرده شده است.
مفسر دیگری که از سده ششم هجری در سرزمین قزوین میشناسیم، «احمد بنمحمد بنفضل خطیبی قزوینی» است که از فقهای شافعی و محدثان قرن ششم به شمار میآید. متأسفانه از تاریخ ولادت و سایر اطلاعات مربوط به دوران کودکی و نوجوانی وی چیزی در دست نیست اما آنقدر میدانیم که او با رافعی اول «محمد بنعبدالکریم رافعی» همدوره بوده و در فقه هممباحثه پدر صاحب التدوین است.
درباره زیست علمی او در «طبقاتالمفسرین» و «التدوین» آمده که وی امام جماعت مسجدی منسوب به خودش بوده و در مسجدش همه گونه معارف اسلامی را از فقه و تفسیر و لغت و نحو و قرائات به درس میگفته ولی نامی از مسجدش برده نشده است.
رافعی ویژگیهای اخلاقی برجستهای برای او قائل است و میگوید فقیهی صالح و دانشمند بوده و در فقه و تفسیر و لغت و نحو و شروط، حظ وافری داشته است. نویسنده طبقاتالمفسرین تأکید میکند که قضات به شخصیت و دانش وی بسیار احترام قائل بودند و هر گونه جرح و تعدیلی در آرائشان از جانب او را میپذیرفتند و سخنش را موثق میدانستند.
رافعی از قدرت ادبی و قریحه شاعری او هم گزارش کرده؛ افزوده تنی چند از استادان فقه و حدیث در آثارشان به «امالی» و اقوال خطیبی قزوینی استناد کردهاند. تفسیر خطیبی به احتمال بسیار تفسیری روایی بوده ولی متأسفانه الان در دست نیست اما باید او را از مفسران برجسته در قرن ششم قزوین به شمار بیاوریم که به احتمال بسیار در سالهای پایانی قرن ششم از دنیا رفته است.
«ابوعبدالله محمدبن اسعد زاکانی قزوینی» از فقیهان و مفسران شافعیمذهب سده ششم در قزوین به شمار میآید. او دایی رافعی مؤلف التدوین است. وی مفسر قرآن کریم و فقیهی بوده که حلقه تدریس مفصلی داشته و مجالس ذکر و موعظهاش نیز به خاطر تسل او بر تفسیر و حدیث و علقرآنی مورداستفاده خواص علما بوده و عامه مردم هم از محضر درسش بهرهمند بودهاند.
محمد بناسعد زاکانی در قزوین صاحب جاه و شوکت و مکنتی بوده و در عین حال برای کسب دانشهای دینی بهویژه حدیث و سماع کتابهای مختلف به شیوه طالبان علم در آن روزگار اهل سفر بوده است. به بسیاری از شهرها برای شنیدن حدیث، تفقه و آموختن کتابها سفر کرده از جمله به اصفهان، همدان و نیشابور، ری و بغداد مسافرت نموده از علما و مشایخ این شهرها اجازه نقل روایت داشته است.
«محمدبن اسعد زاکانی» به قضاوت همدان منصوب میشود و وقتی که به آنجا میرود مردم از او استقبال میکنند و تا پایان عمرش در همدان اقامت داشته و در سال ۵۸۹ در همان شهر چشم از جهان فرو بسته است. اما پیکرش را به قزوین منتقل میکنند و در گورستان بزرگ کهنبر که در جوار آستانه امامزاده حسین (ع) است به خاک سپرده میشود. مهمترین اثری که از محمدبن اسعد زاکانی نقل کردهاند «تفسیر زاکانی» است که تفسیری مبتنی بر روایات و شروط است و متأسفانه از این تفسیر هماکنون اثری باقی نمانده است.
يادداشت شفاهی از محمدعلی حضرتی
انتهای پیام