کد خبر: 4020008
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۵

نجات جان مجروح احساس غربت را از یادمان می‌برد

یکی از امدادگران هشت سال دفاع مقدس با بیان اینکه در برابر سختی‌ها و مصیبت‌های حضرت زینب(س) ما ذره‌ای سختی نکشیدیم گفت: نجات یک مجروح دنیایی از لذت را به ما می‌داد و احساس خستگی، تنهایی و غربت را از یادمان می‌برد.

پرستاران جنگ

شهربانو چگینی، یکی از امدادگران هشت سال دفاع مقدس، در گفت‌وگو با ایکنا از قزوین، اظهار کرد: ۲۷ سال داشتم که در بیمارستان کار می‌کردم، ابتدا خواهرم به جبهه اعزام شد سپس با توجه به اعلام نیاز از سوی جبهه، داوطلبانه اعزام شدم، از سال ۵۹ تا اواخر جنگ هر زمان که عملیات انجام می‌شد به جبهه اعزام می‌شدیم.

وی ادامه داد: وقتی عملیات شروع می‌شد اطلاع می‌دادند که عملیات آغاز شده و ما به خوابگاه برنمی‌گشتیم و به بخش می‌رفتیم و شرایط را آماده می‌کردیم تا کوچک‌ترین وقتی از ما تلف نشود و زمان را برای رسیدگی به مجروحان بگذاریم برای همین، سرم‌ها را آماده می‌کردیم و با میخ به دیوار می‌زدیم، چسب‌ها را می‌بریدیم و تجهیزات پانسمان را آماده می‌کردیم، آن زمان واکسن ضد کزاز نبود با اجبار سرم ضد کزاز را داخل سرنگ آماده می‌کردیم و در یخچال می‌گذاشتیم، همچنین شب قبل گازها را به‌صورت انبوه می‌دادیم تا استریل کنند.

این امدادگر خاطرنشان کرد: زمانی که مجروح می‌آوردند هم‌وغم ما رسیدگی به مجروحان بود به‌محض اینکه مجروح وارد بخش می‌شد نگران آماده کردن وسایل نبودیم، مجروحانی که شرایط بدتری داشتند به اتاق عمل می‌فرستادیم، مجروحان بدحال را با هواپیما و آن‌هایی که شرایط بهتری داشتند را با اتوبوس به بیمارستان‌ها اعزام می‌کردیم.

وی تشریح کرد: پس از عملیات با ورود اولین مجروح به بخش گریه می‌کردم یک‌بار با خواهرم که او هم امدادگر بود تصمیم گرفتیم که جلوی اشک ریختنمان را بگیریم، اما انگار نمی‌توانستیم؛ چون همین که عملیات شد و مجروحان را با هلی‌کوپتر آوردند من و خواهرم اولین مجروح را ندیده شروع به گریه کردیم، مجروح خودش پیاده شد و به بخش آمد؛ از نظر عاطفی شرایط به شدت دشوار بود اما تلاش داشتیم هدفمان فقط رسیدگی به مجروحان باشد. وقتی جوانی شهید می‌شد دیدن آن صحنه‌ها و لحظات برای ما غیرقابل تحمل بود؛ همه این‌ها در روحیه ما تأثیر داشت ولی سعی می‌کردیم روحیه خود را حفظ و به مجروحان رسیدگی کنیم.

چگینی تصریح کرد: یک‌بار مجروحی از ناحیه کف دست دچار جراحت شده و در انتظار اتاق عمل بود و شدید خون‌ریزی می‌کرد؛ به مجروح خون وصل کرده بودیم، امدادگران دستکش در دست می‌کردیم و رگی که خون‌ریزی می‌کرد را نوبتی نگه می‌داشتیم تا دستمان خسته نشود در حقیقت رگ دست را فشار می‌دادیم تا خون فوران نکند، بار سوم که نوبت من شد تا رگ مجروح را نگه دارم دیدم آن جوان مجروح گریه می‌کند دلیل را پرسیدم؛ گفت فکر کردید برای خود گریه می‌کنم برای شما گریه می‌کنم که نوبت به نوبت خسته می‌شوید.

این امدادگر هشت سال دفاع مقدس اظهار کرد: اگر مجسم کنیم که حضرت زینب(س) سختی و مصیبت کشیدند ما ذره‌ای سختی نکشیدیم؛ نجات یک مجروح و جلوگیری از خون‌ریزی دنیایی از لذت را به ما می‌داد برای همین بود که احساس خستگی، تنهایی و غربت نمی‌کردیم و تلاش داشتیم برای رضای خدا و نجات مجروحان تلاش کنیم؛ به خانه فکر نمی‌کردیم به این نتیجه رسیده بودیم که سعی ما باید این باشد تا قدمی مثبت در راه دفاع مقدس برداریم. پس‌ از پایان جنگ نیز با خودم گفتم اگر نیاز باشد در صحنه‌های دیگری خواهم جنگید و برای هر میدانی آماده‌ام؛ خواهرم با شیوع کرونا برای نمونه‌گیری می‌رفت و الان هم در طرح سردار سلیمانی و واکسیناسیون فعالیت دارد؛ در قالب طرح سلیمانی بسیج جامعه پزشکی آدرس و راهنما می‌داد خانه به خانه برای رسیدگی به بیماران کرونایی می‌رفت و سرم تزریق می‌کرد.

چگینی در پایان گفت: از خدا می‌خواهم کادر درمان را سلامت نگه دارد چون در شرایط کنونی وظایف سخت و سنگینی را بر دوش دارند و خداوند اجر و توان بیشتری به آن‌ها اعطا کند.

انتهای پیام
captcha