پاییز که به آخر میرسد، در بلندترین شب سال، خانوادههای ایرانی در کنار هم جمع میشوند و این شب را جشن میگیرند. در فرهنگ ایرانیان، شب یلدا نهفقط از آن جهت که بلندترین شب سال است؛ بلکه از اینرو که نویددهنده انقلاب فصول و سرآغاز زایش دوباره خورشید است همیشه دارای اهمیت بوده و بهترین جشنها را در این شب برگزار میکردند.
از دیرباز تاکنون شب یلدا با رسومات خاصی همراه بوده است که این رسوم در هر شهر و استان متفاوت است، قزوینیها در شب یلدا نهتنها بهترین خوراکیها و غذاها را تهیه میکردند بلکه عشق را در شب یلدا به بینهایت میرسانند و هرکسی عشق و عاشقیاش را با فرستادن هدایا یا خواستگاری کردن نشان میداد.
علیاصغر یوسفگمرکچی، پژوهشگر تاریخ قزوین در گفتوگو با ایکنا قزوین در این خصوص گفت: مردم استان قزوین مانند همه مردم ایران در این روز به خانه بزرگترهای فامیل میروند؛ در این شب خوراکیهایی مصرف میشود که میگویند شگون دارد و زمستان پربرکتی را نوید میدهد.
وی ادامه داد: اغلب مردم قزوین در این شب سبزیپلو با ماهیدودی، هندوانه، انار، انواع تنقلات، کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشگلگشا و انجیر خشک میخورند، شیرینپلو، هویجپلوی مخصوص قزوین، آش شیر برنج و شیره انگور و غذاهایی که مزه شیرینی آن غالب است نیز توسط قزوینیها طبخ میشود. درگذشته قزوینیها در منزل بزرگترهای خود جمع میشدند و بچهها نیز به شوخی همه باهم این شعر را زمزمه میکردند که «هر کی نیارد شبچَره، تو انبارش موش بچَره» مادربزرگ خانواده هم با مهربانی تنقلاتی را بهعنوان شبچره میآورد، البته پدربزرگ خانواده جواب شعر بچهها را با این شعر پاسخ میدهد «حاجخانم میآرَد شبچره، راندن مرغ و مادر برَه»؛ منظور از راندن مرغ و مادر برَه، «کشمش» است. قزوینیها به کشمش میگویند «کیشمیش»، با تقطیع «کیش» و «میش» عبارتهای «راندن مرغ» که همان کیش است و «مادر برَه» یعنی میش در شعر جایگزین کیشمیش شده است.
یوسفگمرکچی افزود: برخی نیز در این شب کلهپاچه میل میکنند، یک نکته اینکه قدیمیها بعد از میل کردن کلهپاچه استخوان آن را دور نمیریختند بلکه آن را نگهداشته و در فصل بهار در جالیز خیار بهویژه خیارچنبر که مخصوص قزوین است، آن را دود میدادند تا آن جالیز از آفت و شته در امان باشد. در این شب تنقلات و خوراکیهایی چون انجیر و توت خشک، گندم برشته، عدس برشته، مغز بادام و پسته و گردو، لبوی سرخ شاهینتپه خورده میشد؛ همچنین مادربزرگها برای کودکان آبنباتقیچی و بادامسوخته میآوردند.
اوی تصریح کرد: نکته جالب اینکه قزوینیها همیشه تلاش میکردند غذاها را باهم هماهنگ کرده و به غذای خنثیکننده توجه کنند، برای مثال در کنار این آجیلها که گاه سنگینی آن موجب رودل کردن افراد میشود، یک نوع ترشی هم میآوردند.
وی ادامه داد: یکی دیگر از آدابورسوم قزوینیها فرستادن «خُنچه چله» (خنچه به معنای سفره کوچک و چله استعاره از شب یلدا و چله زمستان است) از سوی داماد بهعنوان هدیه زمستانی برای عروس است، در این خنچه برای عروس پارچه، جواهر، کلهقند و انواع میوه مانند گلابی، هندوانه، خربزه، سیب، به، پرتقال، شیرینی و خشکبار با تزیینات خاصی فرستاده میشود، البته این رسم در شرایط فعلی بیشتر در روستاها حفظشده است. خنچهچله عموماً برای نوعروسی که در عقد پسری است و هنوز مراسم ازدواج رسمی برگزار نشده آورده میشود، طبقهای چوبی مستطیل شکل در رنگهای مختلف نقاشی شده و بسیار شیک که داخل آن ۷ نوع میوه فصل، کلهقند، شیرینی مخصوص قزوین میچیدند، ارسال میشد. بنا بر شرایط مالی خانواده داماد هدیهای نیز برای عروس ارسال میشد که عمدتاً یک قواره پارچه گرانقیمت چون ترمه، زیورآلات طلا چون النگو و خِفتی (اصطلاح قزوینی به معنای گردنبند)، گیسبند، سینهریز و یا گوشواره بود.
این پژوهشگر تأکید کرد: این خنچه توسط افرادی بر روی سر با شادی به خانه عروس ارسال میشد و همراه خنچهکشان خواهر داماد و یا یکی از خانمهای نزدیک داماد میرفت، خانواده عروس هم با چای و شیرینی و دادن انعام به خنچهکشان، از آنها استقبال میکردند.
محمدحسین سلیمانی، دیگر پژوهشگر تاریخ قزوین نیز در این خصوص به ایکنا گفت: خوشبختانه در سالهای اخیر «خُنچهٔ چله» پس از چند سال که کمتر خبری از آن شنیده میشد، بار دیگر به فرهنگ یلدایی قزوینیان بازگشته است، گرچه این رسم چون دیگر رسوم شب چله، در پارهای دیگر از نقاط ایران نیز متداول بوده اما همواره این رسم زیبا در قزوین باشکوه و آیین خاصی همراه بوده است.
وی ادامه داد: در فرهنگ کهن قزوینیان، در چند هنگام توسط خانواده داماد برای دختر نشان شده بهعنوان عروس، هدیه و کادویی بهصورت خنچه فرستاده میشد که ازجمله آنها، شب چله یا یلدا بوده است. مادر و خواهران داماد، با فراهم کردن آجیل چهارمغز شور و شیرین، ۷ رقم میوه خشک و تازه شامل انگور، انار، هندوانه، انجیر و همچنین شیرینی و کلهقند، آنها را در خُنچههای بسیار زیبایی میآراستند و همراه با کادویی که نوعاً شامل؛ پارچه یا لباس زنانه بود بهعنوان «هدیه زمستانه» به خانه عروس میفرستادند. در میان هدایای خانوادههای اشرافی و صاحب تمکن، علاوه بر پارچه و لباس، گاه ترمههای زربافت و انگشتر طلای نگیندار یا سینه آویز طلا نیز دیده میشد، خنچههای خانوادههای متمول در طبقهایی که گاه به دو تا چهار طبق نیز میرسید؛ قرار داده میشد و توسط طبقکشها بهصورت ویژهای به خانه عروس فرستاده میشد.
سلیمانی افزود: ولی خانوادههای غیر متمول و متوسط و پایینتر، خنچههای خود را در داخل یک سینی یا مجمع بزرگ قرار داده و توسط داماد و همراهی یکی از خواهران یا زنان نزدیک فامیل برای عرض مبارک باد شب چله راهی خانه عروس میکردند و خانواده عروس نیز از آنان با چای و شیرینی پذیرایی میکردند. این رسم در برخی از روستاهای استان قزوین، با نام «کُرسی سَری» برگزار میشود. خانواده داماد، همزمان با اولین شب چله ای که عروسی برای پسر خود برگزیدند؛ مجمع یا سینی بزرگی بر روی کرسی میگذارند و بستگی به تمکن مالی خود، یک قواره پارچه یا لباس، هندوانه و میوه و شیرینی و تنقلات در کنار آن در داخل مجمع یا سینی میگذارند و پس از تزیین، آن را به خانه نوعروس خود میفرستند؛ رسمی که به آن «کُرسی سَری» گفته میشود و کماکان در این روستاها متداول است.
این پژوهشگر ادامه داد: یکی دیگر از رسوم متداول در شب چله در روستاهای قزوین، رسم شال انداختن است؛ در این مراسم، پسر جوانی که از دختر خانوادهای خوشش میآمد و از او درخواست خواستگاری داشت؛ در شب چله شالش را از سقف پشتبام خانه دختر از درجیسران یا باجهخانه آویزان میکرد؛ اگر خانواده دختر به ازدواج آنها تمایل به داشتند به آن شال هدیهای میبستند.
وی در پایان گفت: معمولاً در بین خانواده دختر هم مرسوم بود که جورابی را به این شال میبستند و برخی دیگر هم جوراب به این شال میدوختند و داخل آنکه کیسهمانند بود؛ هدیه میگذاشتند این هدیهها در حد یک جفت جوراب و یکمشت نخود کشمش بود.
آدابورسوم مربوط به شب یلدا این روزها نهتنها رو به فراموشی است بلکه بهقدری درگیر تجملات شده که کسی روزهای خوب گذشته را یادش نمیآید، این روزها بهجای درگیر کردن خود به تجملات بهتر است که نگاهی به آداب گذشتگان بیندازیم و از آنها الگوبرداری کنیم تا ساعاتی را با خوشی در کنار هم بگذرانیم.
انتهای پیام