بعد از جنگ جهانی دوم و پس از سال ۱۹۶۰ میلادی، اکثر کشورهای توسعهیافته، به این نتیجه رسیدند که جامعه برای رفع نیازها و مشکلات خود و همچنین مقابله با آسیبهای اجتماعی به یک فرد متخصص نیاز دارد.
درواقع اتفاقاتی مانند جنگ جهانی دوم و پیامدهای ناشی از آن (بیسرپرستی فرزندان)، گسترش شهرنشینی و شکلگیری کلانشهرها، وقوع بلایای طبیعی و پیامدهای آن، افزایش جمعیت، افزایش مهاجرتها، تحولات اقتصادی و اجتماعی، دگرگونی صنعتی و موارد این چنینی باعث ضرورت شکلگیری خدمات مددکاری اجتماعی در جهان شد. در ایران نیز «ستاره فرمانفرمایان»، بنیانگذار رشته مددکاری اجتماعی شد و در حال حاضر این رشته نسبت به دهههای گذشته شناخت بیشتری پیدا کرده است و اهمیت وجودی آن تا حدودی تبیین شده است. مددکار اجتماعی علاوه بر دانش مددکاری از فنونی همچون روانشناسی و جامعهشناسی و زیرشاخههای آن بهره میگیرد تا بتواند با نگاهی فراگیر و جامع در زندگی مخاطبان خود اثرگذار باشد.
در این گزارش ایکنای قزوین، پای درددل چند مددکار اجتماعی نشسته است که تقدیم مخاطبان میشود:
مرضیه نوری، مدیر فنی بخش دختران ۱۲ تا ۱۸ سال مؤسسه خیریه راه فرشتگان و شیرخوارگاه حلیمه، بیش از ۲ سال است که روانشناس این واحد بوده و نزدیک به 3 سال بهعنوان مسئول واحد در این مؤسسه مشغول به خدمت است.
وی در گفتوگو با ایکنا، مددکاری را هنر و مهارت شناخت و کمک به برطرف شدن مشکلات روحی افراد جامعه بهویژه مددجویان دانست و گفت: مددکار اجتماعی باید بتواند مجموعهای از راهکارهای روانشناسی و مشاوره را به مددجو ارائه کند تا با ایجاد تغییر در شرایط روحی او بتواند علاوه بر حل مشکلات، زمینه رشد آنها را هم فراهم کند.
این فعال اجتماعی بیان کرد: با توجه به اینکه تنوع و تعداد مشکلات اجتماعی همواره رو به افزایش است؛ طلاق، اعتیاد، فرار دختران، بحرانهای روحی و روانی و افسردگی و همچنین مشکلات اقتصادی و کودکان کار و خیابان نیاز بیشازپیش جامعه به استفاده از خدمات مددکاری را نشان میدهد.
نوری خاطرنشان کرد: از ویژگیهای شاخص مددکاران میتوان به داشتن روابط عمومی بالا، توانایی حل مسئله، روحیه بالا و ذهن باز اشاره کرد تا زندگی شخصی آنها در مواجهه با آسیبهای متعدد شغلی، تحتالشعاع قرار نگیرد.
وی اظهار کرد: در مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست با مجموعهای از کودکان سروکار داریم که در بستر خانوادهای نامناسب آسیبهای متعددی همچون اعتیاد والدین، جدایی آنها، ازدواج مجدد والدین، عدم پذیرش کودک توسط همسر دوم، ترس اولیه جدایی از خانواده، نگرانی و دلتنگی را تجربه کردهاند و روزهای سختی را در مرکز سپری میکنند؛ اما حضور مددکار در کنار آنها قوت قلبی است که تا حدود زیادی دردهای آنها را التیام میبخشد.
این مشاور و مددکار اجتماعی تصریح کرد: با ایجاد حس امنیت و آرامش در این کودکان و نوجوانان در تلاشیم تا علاوه بر درمان آسیبهای روحی و روانی کمک کنیم تا از گذشته درس بگیرند و با کمک مجموعه، آینده بهتری را برای حضور در کانون خانواده و بستر جامعه برای خود رقم بزنند.
وی تأکید کرد: قدم اول، آرامش روحی و روانی و ثبات رفتاری آنهاست و در ادامه با آموزش مهارتهای زندگی و فنی حرفهای تلاش میکنیم تا برای حضور مفید و مؤثر در جامعه توانمند شوند.
نوری با بیان اینکه هرروز ما مملو از اتفاقات تلخ و شیرین است، گفت: یکی از خاطراتم مربوط به دختری است که از ۴ سالگی به علت جدایی والدین پدرش را ندیده بود و با پیگیریهای مستمر این مجموعه در ۱۹ سالگی پدرش را پیدا کرد و ملاقات آنها شکل گرفت و دختر بعد از برقراری احساس پدر و فرزندی به کانون خانواده رفت و از این مرکز ترخیص شد و زندگی جدیدی را آغاز کرد و خاطره قشنگی را برای ما ساخت.
حافظه ذوالقدر، مددکار اجتماعی شانزده سال است در اورژانس اجتماعی بهزیستی شهرستان قزوین خدمت میکند. این مددکار قزوینی به ایکنا گفت: در بحرانی که مددجو قادر به رفع آن نیست همچون اختلاف با همسر، افکار خودکشی و کودکآزاری؛ وقتی میتوانیم مشکلی از مددجو را مرتفع کنیم نشاط زائدالوصفی در وجود ما ایجاد میشود اما مواقعی هم این رسیدگیها سبب آزردگی روحی میشود، بهویژه در مسائل مربوط به کودکآزاری که ممکن است تا چندین روز بر روحیه ما اثرات منفی داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد: جلب و جذب مشارکتهای مردمی یکی دیگر از وظایف مددکار اجتماعی است که در این زمینه نیز با تهیه لوازمالتحریر برای شروع سال تحصیلی، یا دادن سبدهای حمایتی و کالا به خانواده مددجویان سعی داریم مشارکت مردمی و حس مسئولیت همه افراد جامعه به مددجویان را زنده نگهداریم.
ذوالقدر در توضیح یکی از پروندههای خود تشریح کرد: دریکی از تجربیات کاری پروندهای داشتم که آقایی به دلیل ورشکستگی و بدهی، حکم جلبش صادرشده بود و صاحبخانه هم او را از منزل بیرون کرده و وسایلش را به خیابان ریخته بود و این آقا دست به خودکشی زد که خوشبختانه ناموفق بود؛ در بررسی محلی صحت این موضوع را تشخیص دادیم، ابتدا آقا که حامل افکار خودکشی بود در بیمارستان بستری شد؛ سپس در همان روز خیری محل اسکان برای آنها تهیه کرد و همان روز اسباب زندگی به محل جدید منتقل شد؛ آقا با بهبودی از بیمارستان ترخیص شد و موضوع را با خیرین در میان گذاشتیم تا بخشی از بدهی ایشان پرداخت شود، دامداری کوچکی برای او و همسرش ایجاد کردیم تا به تولید و توزیع محصولات لبنی بپردازند و شکر خدا امروز زندگی روبهراهی دارند و صاحب دختری شدند که او هم با کمک خیرین در حال تحصیل است و مخارج خوراک و پوشاکش را تأمین میکنیم.
وی در ادامه اظهار کرد: فرسایش کاری ما بسیار بالا است، باکسانی سروکار داریم که زندگیهایی پر از آسیب و تشنج را تجربه کردهاند و نیازمند کمک و حمایت ما هستند، این فشار کاری بالا به روحیه ویژهای نیاز دارد؛ من به صورت تخصصی در طول ۱۴ سال خدمتم در برخورد با افراد دارای اختلال هویتی بودهام، افرادی که جامعه آنها را نمیپذیرد و وقتی به ما مراجعه میکنند همراهی و کمک ما را میبینند و احساس میکنند که ما بخشی از خانواده آنها هستیم.
این مددکار اجتماعی گفت: اورژانس اجتماعی ۲ مددکار دارد و تیم سیاری که سه شیفت کار میکنند و تمام پروندهها همچون کودکآزاری، همسر آزاری، خودکشی و اختلافات خانوادگی به ما ارجاع میشود؛ اما عمده پروندهها در قزوین در زمینه کودکآزاری است و در حال حاضر پروندهای در دست دارم که کودکی معتاد به دنیا آمده و پدر و مادر هر دو معتاد به هروئین هستند، پدر با تهدید سلاح سرد مادر و فرزند را از بیمارستان دزدیده است و بعد از ۲۰ مرتبه مراجعه هنوز کودک را پیدا نکردهایم که دیگر دادیار دستور پیگیری را به کلانتری سپرده است.
وی تصریح کرد: کار ما سخت و طاقتفرسا است اما نهتنها دیده نمیشویم؛ بلکه هیچ نوع تقدیر و تشکری هم از ما صورت نمیگیرد. من روانشناس عمومی هستم و طی این چند سال چند کار دیگر هم به من پیشنهادشده که قبول نکردم چون از کارم لذت میبرم و وقتی گرهای از کاری باز میکنم یا مهارتی همچون مهارت حل مسئله یا مهارت کنترل خشم را به کسی میآموزم تا بتواند مشکلی را بهتنهایی حل کند؛ احساس میکنم خدا مرا انتخاب کرده که در ارتباط مستقیم با مددجویان فعالیت کنم و کمکحال آنها باشم.
زهرا اسلامی، مددکار که خود هم تحت پوشش بهزیستی است و از ناحیه پا و کوتاهی قد معلولیت دارد، نیز به ایکنا گفت: بهزیستی درازای هر ۱۵۰ مددجو، یک مددکار تعریف کرده است. من نیز در شهر اقبالیه مستقر هستم و مسئولیت فنی و مدیریت یکی از مراکز بهزیستی در اقبالیه را بر عهدهدارم و همواره به همکاران میگویم نبینید که سازمان درازای کارتان چه میزان پول پرداخت میکند، برکت این حقوق حداقلی ما چندین برابر حقوقی است که در سازمانهای دولتی به کارمندان پرداخت میشود.
وی بیان کرد: کمک به مددجویان نشاط روحی ایجاد کرده و عشق بیشتر به این کار را روزبهروز در وجود ما نهادینه میکند چون با حقوقی که یکسوم دریافتی یک کارمند عادی است معمولاً کسی در این شغل و دوام نمیآورد مگر اینکه عاشق باشد.
این مددکار اجتماعی بین کرد: من همواره سعی میکنم؛ مسائل و مشکلات و تبعات روحی شغلم را در چهارچوب محل کار نگه دارم و کانون خانواده و اعضای آن را درگیر مسائل و مشکلات و ناملایمات روحی حاصل از کمک به مددجویان نکنم.
اسلامی با اشاره به اینکه خاطرات دوره مددکاری بسیار زیاد است، اظهار کرد: خانههایی که برای افراد تحت پوشش بهزیستی در روستای الولک و اردبیلک ساختیم یکی از خاطرات خوش دوران کاری من است. چون دیگر مددجو نیاز نیست برای رفع حاجات بهداشتی خود به خانه همسایه مراجعه کند؛ آنها دائماً دعاگوی ما هستند و همین دعای خیر یک دنیا ارزش دارد.
وی خاطرنشان کرد: در دوران خدمتم ماجرایی برای من اتفاق افتاد که هم شگفتانگیز و هم عبرتآموز بود، مددجویی داشتیم که مبتلابه بیماری اماس بود و در اثر همین موضوع نامزدش او را طلاق داده و افسردگی بر او غالب و زندگیاش بهطور کل مختل شده بود؛ زمانی که پرونده به دست ما رسید یک سال از تاریخ طلاق گذشته بود. ارتباط ما با خانم شکل گرفت و ازلحاظ روحی بهبود یافت، کمکم زمینه ازدواجش را فراهم کردیم، همسر جدیدش سالم بود اما پدر همسرش به خاطر بیماری دختر راضی به این ازدواج نبود که متأسفانه بعد از ۳ ماه همسر جدید او مبتلابه اماس شد و این درس عبرت بزرگی برای ما و شاید برای پدرشوهر آن دختر بود. اما در حال حاضر هفت سال است که زندگی آنها تشکیل شده و به دلیل بیماری مشترک زن و شوهر زندگی از استحکام خوبی برخوردار است و همواره میگوید باوجود شما بود که من زنده هستم و به زندگی ادامه میدهم.
شهید مرتضی مطهری در یکی از بیانات خود آورده است که خدمت اجتماعی ریشه فطری دارد و با فطرت خیرخواهانه انسان همسوست و درواقع وقتی فرد از سر خیرخواهی به دیگران خدمت میکند به یک نیاز فطری خودپاسخ داده و احساس خوشحالی میکند. نمونه واقعی این بیانات را در قامت فرشتگانی گمنام به نام مددکار اجتماعی میتوان به نظاره نشست، عاشقانی که بیمزد و منت حال جامعه را خوب میکنند.
انتهای پیام