سیزدهمین روز از دیماه یادآور روزی برای مردم ایران است که در پی شهادت یکی از نیروهای مخلص ایران و بالاتر از آن تمامی آزادیخواهان جهان عزادار شدند؛ در پی شهادت سردار قاسم سلیمانی زن و مرد، پیر و جوان، سیاسی و غیرسیاسی، نظامی و غیرنظامی به خیابان آمدند تا برای بدرقه تا آرامگاه ابدی او را مشایعت کردند؛ بهراستی این مرد چه ویژگیهایی داشت و چه کرده بود که همه عاشقش بودند؟ در آستانه پنجمین سالگرد شهادت سردار دلها خبرنگار ایکنا از قزوین با حسن شمشادی، کارشناس مسائل سیاسی و خبرنگار جبهه مقاومت گفتوگویی کرده است که در ادامه آن را میخوانیم:
سردار سلیمانی شخصیتی جامعالاطراف بود به این معنی که به وقتش مبارز، به وقتش فرمانده، به وقتش سرباز، به وقتش خادم، به وقتش دیپلمات، به وقتش نظامی و به وقتش در سیل و زلزله کنار مردم بود. دیدگاه سیاسی این شهید برگرفته از رهنمودهای امامین انقلاب بود، به وقتش سرباز انقلاب بود؛ او زمانی در سوریه، عراق، لبنان، جنوب شرق ایران، سیل خوزستان، زلزله بم و کرمان خدمت میکرد.
حاج قاسم سلیمانی شخصیتی چندبُعدی داشت و به معنای واقعی مصداق «أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ» بود. در جبهه استکبار با قدرت رفتار میکرد و برایشان خط و نشان میکشید، اما در مقابل خانواده و فرزندان شهدا خاضع میشد؛ همچنین وقتی در کنار رهبر معظم انقلاب قرار میگرفت سر تعظیم فرود میآورد؛ شهید سلیمانی نه تنها در حرف بلکه در عمل نیز اینگونه بود. سردار دلها شخصیتی بود که از هر زاویه به او نگاه کنیم میتوانیم آموزههایی را از شخصیت او بگیریم و این جامعالاطراف بودن شخصیت حاج قاسم باعث شد او، حاج قاسم شود.
شاخصههای مکتب حاج قاسم برگرفته از شخصیت اوست، یعنی ولایتپذیری، ولایتداری و سربازی ولایت جزو شاخصههای اوست، خادم ملت بودن و خود را مدیون مردم دانستن، جبهه حق و باطل را تشخیص دادن، در جبهه حق قرار گرفتن، از خودگذشتن برای دیگران و انقلاب، مهربان بودن برای هموطن و همنوع، تا پای جان پای اعتقادات ایستادن، دشمن سخت دشمنان مسلمین و ایران، دوستی با مظلومان، مسلمانان و شیعیان و نیازمندان جزو شاخصههای مکتب حاج قاسم سلیمانی است.
تشخیص دوست از دشمن، شناخت دقیق موقعیتها، شناخت دقیق میدانها، گوش به فرمانی ولایت، دشمنشناسی، دوستشناسی، عمل به نظریه کاربردی جذب حداکثری و دفع حداقلی، تا پای جان همراه مردم بودن برای امنیت، تبیین مسائل منطقه، تبیین دیدگاه رهبری و تبیین جایگاه شهدا هم بخش دیگری از شخصیت و مکتب حاج قاسم است.
در فرهنگ، آیین و ادبیات ما قهرمان کسی است که همه چیز خود را برای مردم فدا میکند و شجاعانه پای اعتقاد مردم، دین، اعتقاد و کشورش میایستد، جان میدهد تا مردمش در امنیت باشند، در برابر دشمنان سینه سپر میکند تا مردمش کمترین آسیب را ببینند. یک قهرمان برای اعتقاداتش تا پای جان میایستد، برای امنیت مردم، برای زندگی مردم، تا پای جان میایستد و هراسی ندارد. طبیعتاً یک قهرمان شاخصههایی را دارد که در شخصیت حاج قاسم است، در کنار همه جانفشانیها و ایثارگری در شخصیت حاج قاسم، نمادهایی وجود دارد که او را قهرمان میکند.
طبیعتاً در جنگ رسانهای بسیار سنگین نابرابر منافقین یا افراد جاهل حاج قاسم را در پازلی میبییند که آمریکاییها و اسرائیلیها تعریف کردند، آنها او را تروریست میخوانند در صورتی که واقعیتها چیز دیگری است. همانطور که در زمان حیات سردار نخواستند ایشان را معرفی کنند پس از شهادتشان نیز ایشان را سانسور کردند، ما در پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم قرار داریم که باید ابعاد وجودی سردار را برای دنیا تبیین کنیم و باید بپذیریم که در بخش رسانه فعالیت خوبی نداشتیم. برای اینکه جای جلاد و شهید عوض نشود باید شخصیت حاج قاسم را با زبانها و ادبیات مختلف برای مردم دنیا تبیین کنیم.
سردار سلیمانی در عمر ۴۰ ساله مبارزاتی خود برای اهداف انقلاب از جمله استکبارستیزی، صهیونیستستیزی و حفظ محور مقاومت، حمایت از مردم مظلوم منطقه و عمل در چارچوب راهبردهای جمهوری اسلامی پا به رکاب بودند. با استناد به آیه ۱۶۹ سوره آل عمران «ولاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ گمان نبريد آنهايى كه در راه خدا كشته شدهاند مردهاند؛ بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند» قطعاً روح شهید سلیمانی الهامبخش کارهایی است که به متوقف کردن یا تضعیف جبهه مقابل کمک خواهد کرد و روحشان هم پایکار این جبهه خواهد بود.
یک مدیر در تراز جمهوری اسلامی باید مثل حاج قاسم باشد، باید مثل او عمل کند سپس حرف بزند، اگر حرفی میزند به آن عمل کند، باید به حرف و عملی که انجام میدهد اعتقاد داشته باشد، نفاق و دورویی نداشته باشد. یک مدیر در تراز انقلاب اسلامی برای منافع شخصی و حزبی و سیاسی و گروهی و جناحی و خانوادگی نباید انقلاب، منافع مردم و کشور را فدا کند.
نگاه مدیر در تراز انقلاب اسلامی باید همانند نگاه حاج قاسم به مردم، کشور، انقلاب، امنیت، منافع ملی، محور مقاومت، ولایت، فرمانده کل قوا و راهبردهای نظامی باشد، باید در راه اعتقادها و باورهایی که دارد خستگیناپذیر بایستد و اگر هم لازم شد برای اهداف جان دهد و نهراسد، نباید حزببندی، گروهبندی و سیاسیکاری در اولویت کاریاش قرار گیرد و منافع ملی، کشور، انقلاب و نظام را فراموش کنند.
مدیر در تراز انقلاب اسلامی باید در سختترین شرایط در میدان و پایکار باشد، نباید ساعت اداری بشناسد و مسئولیت تعریف شده قبول کند، باید همه عمر و زمانش را وقف مردم، نظام و کشور کند؛ باید به فکر محرومان و نیازمندان باشد و در سختیها پای کارمردم بایستد. خود را تافته جدا بافته از مردم نداند، خود را بالادست و آقای مردم نداند، خود را در عمل خادم مردم بداند، باید در عمل ولایتپذیر و گوش به فرمان باشد و تنها شعار ندهد، باید به جایی برسد که به قول حاج قاسم اگر هم دیده نشد ناراحت نباشد و فکر کند خدا هست و میبینید، یک مدیر باید به جایی برسد که خدا را ناظر و شاهد بر کارها ببیند.
یک مدیر در تراز جمهوری اسلامی باید وقتشناس و دشمنشناس، بوده و در چارچوب راهبرد صحیح جذب حداکثری و دفع حداقلی باشد و برای رفع مشکلات مردم و تأمین نیاز آنان تلاش کند، یک مدیر نباید خود را به ندیدن و نشنیدن بزند و از مردم فاصله بگیرد.
انتهای پیام