کد خبر: 4265193
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۹

روزهای اوج انقلاب در قزوین چگونه گذشت

دیار مینودری یکی از ۱۰ شهر مهم کشور بود که فعالیت‌های مردم، مبارزان و روحانیون آن در پیروزی انقلاب اسلامی اثرگذاری غیرقابل انکاری داشت؛ در این گزارش به برخی اتفاقات دی و بهمن ۵۷ در قزوین پرداخته‌ایم.

روزهای انقلاب در قزوین

مبارزان انقلابی بسیاری در دیار مینودری تلاش کردند و به مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداختند، تا انقلاب اسلامی ایران به پیروزی برسد، در این راه شهدای بسیاری اعم از زن، کودک و جوان تقدیم این مسیر شد تا خون آنان در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به ثمر بنشیند. در این گزارش دو نفر از مبارزان انقلابی در قزوین از روزهای مه‌آلود و مبارزات انقلابی قزوینی‌ها در سال ۱۳۵۷ با خبرنگار ایکنای قزوین به گفت‌وگو پرداختند که مشروح آن را می‌خوانیم.

عباس نیکوئیه، از فعالان انقلابی قزوین گفت: به‌خاطر مبارزات مردم، قزوین جزو ۱۰ شهر حکومت نظامی کشور قرار گرفته بود و این اندکی فعالیت‌ها را محدود و رژیم را حساس می‌کرد. اوج فعالیت‌های انقلابی قزوین دی‌ماه ۵۷ بود، هفتم دی با افزایش تظاهرات، درگیری ارتش با مردم بیشتر شد و اتفاق خیابان پادگان رخ داد در این ماجرا خودروی زرهی ارتش در پیاده‌رو به صف نفت حمله کرد و تعدادی کودک را زیر گرفت که در پی این ماجرا چند کودک کشته و زخمی شدند و نجف نیز نسبت به این واقعه عکس‌العمل نشان داد.

این فعال انقلابی افزود: مردم در سبزه میدان(آزادی)، خیابان سپه(شهدا)، خیابان سلامگاه نزدیک امامزاده حسین(ع)، جلوی مسجدالنبی(ص) علیه شاه تظاهرات می‌کردند و اتفاقات خیلی سنگینی افتاد.

وی ادامه داد: هنگام حکومت نظامی تردد از ساعت ۸ شب ممنوعیت داشت و این شرایط را حساس کرده بود که این امر گروه‌های فعال انقلابی را محدود می‌کرد؛ در شرایط خفقان شدید، نیروهای ارتش، ساواک و شهربانی، شهر و خیابان اصلی را قرق می‌کردند و کسی نمی‌توانست بیرون بیاید و در صورت بیرون آمدن دستگیر می‌شدند، این امر کار را برای انقلابی‌ها سخت و در عین حال مردم را حساس‌تر می‌کرد.

نیکوئیه با بیان اینکه گروه‌هایی مانند حزب‌الله بودند که فعالیت سیاسی و نظامی داشتند، تصریح کرد: یکی از اعضای این گروه بودم که شبانه اعلامیه‌های رسیده از نجف را تکثیر می‌کردیم و به شهرهای دیگر می‌فرستادیم اما شب‌ها درگیر حکومت نظامی بودیم؛ حکومت نظامی در کوچه و پس کوچه‌ها بود و مردم برای عبور باید از خیابان‌های اصلی شهر رد می‌شدند؛ اما در این شرایط سخت نیز فعالیت‌های انقلابی انجام می‌شد.

این فعال انقلابی اظهار کرد: ۶ دی ۱۳۵۷ تانک‌های زرهی در سبزه میدان بودند، من در خیابان عبیدزاکان فرار می‌کردم؛ مقابل سرای سعدالسلطنه جمعیت بسیاری بود که از سبزه‌میدان با تانک‌هایی که روی آن مسلسل‌ و دوشکا نصب بود به مردم شلیک می‌کردند. مردم به سمت بازار وزیر سابق یا همان سعدالسلطنه و عبید زاکان فرار می‌کردند و دوباره بیرون می‌آمدند و بازهم درگیری تکرار می‌شد.

کشتار وحشیانه مردم قزوین در روز ۶ دی 

وی اظهار کرد: در ۶ دی بالای درب دوم سعدالسلطنه بودیم، در عین حال ارتش با تانک مردم را مورد هدف قرار می‌داد که گلوله تانک به یکی از دوستانمان برخورد کرد و شهید شد، خودمان او را به پایین آوردیم؛ آنجا افراد بسیاری شهید و زخمی شدند. کشتار خیلی وحشیانه‌ای انجام می‌دادند روی تانک با مسلسل مردم را مورد حمله قرار می‌دادند که وحشتناک بود.

نیکوئیه ادامه داد: علاوه بر درگیری در سبزه‌میدان، در خیابان سپه(شهدا) جلوی شهربانی، کوچه محمدیه و جلوی سلامگاه درگیری‌ها و تیراندازی شدید بود؛ یکی از نیروهای شهربانی به‌نام سروان کرمی از جلادان قزوین به کشتار مشهور شده بود. آنان در خیابان‌ها دور می‌زدند و به تظاهرات مردم حمله می‌کردند و اگر فردی را گیر می‌آوردند با کُلت به سرشان شلیک می‌کردند؛ کرمی در خیابان مولوی به داخل خانه‌ای حمله کرد و تعدادی از معترضان را کشت، با پیروزی انقلاب، کرمی به خاطر کشتار انقلاب دستگیر و اعدام شد.

وی گفت: فعالیت‌های انقلابی با خطرات بسیار انجام می‌شد؛ ۷ دی از سوی نیروهای حکومت نظامی جلوی بازار قزوین دستگیر شدم که به‌دلیل مسلح بودن حکم اعدام دادند که با پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدم.

این فعال انقلابی بیان کرد: در همین روز قرار بود نیروهای نظامی به خیابان بازار بروند و پس از آن خیابان تبریز را تخریب کنند، ما دیر رسیدیم و جلوی بازار دستگیر شدم، پس از دستگیری من خیابان تبریز را تخریب کرده بودند؛ نیروهای ارتش پس از اتمام تخریب‌ها پایان شب به پادگان بازمی‌گشتند.  

وی در خصوص شرایط زندان گفت: چون من را با سلاح دستگیر کرده بودند با چشم‌بند و دستبند بردند. اصلاً نمی‌دانستم کجا بودم، شب اول من را به کلانتری ۲ در خیابان مولوی واقع در یک کوچه گود بردند البته اکنون آن کلانتری وجود ندارد. فردای آن روز به زندانی که حالت سیاهچال داشت بردند، بعد از آن در لشکر ۱۶ زرهی دادگاه نظامی تشکیل دادند که پس از بازجویی اولیه به همان سیاهچال بازگشتم، سقف آن سلول به قدری کوتاه بود که حتی نمی‌توانستیم بایستیم. دادگاه بعدی در زنجان تشکیل شد که ۲۲ بهمن از بند سیاسی زندان زنجان آزاد شدم و به اوین نرسیدم. البته پس از آزادی خیلی دنبال آن سیاهچال گشتم ولی مکان آن را پیدا نکردم.

این فعال انقلابی در ادامه روایت خود از دوران انقلاب اسلامی تصریح کرد: پس از هفت دی، در زندان اخبار را می‌شنیدم که شلوغی و حضور مردم و اعتصابات بیشتر شده است. صنعت نفت، ادارات، حمل و نقل، کارگران و واحدهای صنعتی اعتصاب کرده بودند که شرایط برای دولت بختیار و شاه پیچیده شده بود. در قزوین مبارزان بسیاری داشتیم، آقایان نصری و مرتضی نبوی سالیان سال زندان بودند و زندان پنج‌ساله را می‌گذراندند که با پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شدند.

۵ سال در زندان رژیم بودم

سیداحمد نصری، از فعالان انقلابی و استاندار اسبق قزوین، در خصوص وقایع سال ۱۳۵۷ قزوین گفت: از سال ۱۳۵۲ تا اواخر آذر ۱۳۵۷ در زندان‌های رژیم شاهنشاهی بودم، آخرین روزهای آذر از زندان آزاد شدم و دی و بهمن ۵۷ را در میان مردم انقلابی به سر بردم.

وی ادامه داد: روز هفتم دی‌ماه حادثه‌ای پیش آمد که منجر به شهادت تعداد بسیاری از قزوین‌ها به‌ویژه کودکان شد. مرحوم آیت‌الله خراسانی در مسجدالنبی(ص) منبر رفته بودند و جمعیت بسیاری پای منبر وی بودند، یک نفر اطلاع داد که به چشم خودم دیدم که تانک‌های لشکر ۱۶ زرهی از پادگان خارج شدند و به سمت مرکز شهر می‌آیند، بلافاصله آیت‌الله خراسانی از مردم خواست که مسجد را ترک کنند و به سمت منازل خود بروند.

این فعال انقلابی تصریح کرد: مردم از درب شمالی، شرقی و غربی از مسجدالنبی(ص) خارج شدند، من هم از درب غربی مسجد که وارد بازار مسگرها و بازار مسقف قزوین شدم؛ نزدیک کوچه دیمج دیدم که تانک‌های ارتش می‌آیند در آن لحظه می‌توانستیم هم به سمت بازار و هم به سمت کوچه دیمج در خیابان مولوی برویم.

وی بیان کرد: به همراه عده‌ای از مردم به سمت کوچه دیمج رفتیم و به مسجد «سرگُل» رسیدیم، مردم در خانه‌های خود را باز کردند و تعدادی از ما وارد خانه‌ای شدیم و تا صبح هم آنجا بودم، صاحب آن خانه خودش پاسبان و به رجب پاسبان معروف بود چون در آن محله بزرگ شده بودم او را می‌شناختم. فردای آن روز وارد خیابان مولوی شدیم و دیدیم تخریب و آتش‌سوزی بسیاری انجام شده بود.

نصری ادامه داد: خاله‌ای داشتم که جنب حلیمه خاتون سکونت داشت، دیدم خانمی سراسیمه اعلامیه و عکسی از امام (ره) در دستش بود که مأمور ساواک با مشاهده عکس او را تعقیب کرده بود، کمک کردم این خانم وارد خانه خاله‌ام شد و مأمور ساواک او را پیدا نکرد و بازگشت.

وی گفت: تظاهرات بسیاری در قزوین بود، در آن روزها عده‌ بسیاری از مردم از صبح تا شب در صحنه بودند و در تمام منطقه شهر تظاهرات و اجتماعات داشتند.

استاندار اسبق قزوین مطرح کرد: از ابتدای سال ۱۳۵۲ تا دی‌ماه ۱۳۵۷ در زندان قصر، اوین، قزل قلعه، کمیته مشترک ضدخرابکاری معروف به موزه عبرت بودم و پس از آزادی از زندان، مردم به دیدار زندانیان سیاسی می‌رفتند تا ضمن تشکر، از وضعیت زندان‌های پهلوی چه می‌گذرد و سؤالات خود را نیز می‌پرسیدند.

انقلاب اسلامی ایران با خون‌های شهدای این سرزمین به ثمر نشسته است؛ طی ۴۵ سال گذشته نیز شهدای بسیاری برای حفاظت از کشور جان خود را فدا کردند و اکنون به‌عنوان میراثی ماندگار به دست ما رسیده و لازم است زحمات مبارزان انقلابی برای نسل جدید بازگو و تبیین شود تا نسل جدید به آنچه در گذشته کشور رخ داده آگاه شوند و با افتخار به تاریخ جمهوری اسلامی ایران از آن پاسداری کنند.

گزارش: سیده زهرا حسینی فلاح

انتهای پیام
captcha