به گزارش خبرنگار ایکنا، هفتمین جلسه از سلسلهجلسات تدبر در سوره «نحل» که با همت مدرسه دعا و فقه حکومتی وابسته به مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران برگزار میشود، شب گذشته یکشنبه 21 آبانماه در مسجد کوی دانشگاه تهران به بحث و تحلیل پیرامون بخش دیگری از این سوره اختصاص پیدا کرد.
هانی چیتچیان؛ کارشناس و مدرس قرآن در این نشست نیز طبق روال نشستهای پیشین با پراهمیت خواندن این سوره، «نحل» را از جمله سورههایی معرفی کرد که سیر عجیب و پیچیدهای در آفاق و عالم داشته و از هر ساحتی اشاره به نشانهای از اعجاز پروردگار در عالم داشته است. مشروح سخنان چیت چیان در جلسه هفتم تدبر در سوره نحل را در ادامه میخوانید:
«این جلسه را با قرائت آیه 48 این سوره آغاز میکنیم که میفرماید: «أوَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ»(آیا به سوی آنچه خدا آفریده ننگریستند که سایههای آنان در حالی که فروتنانه برای خدا سجده میکنند، از راست و چپ برمیگردد؟)؛ همینجا به این نکته اشاره کنم که این آیه در قرآن به آیه ضلال یا سایه مشهور است و نقل است که سیدقطب نیز با استناد به این آیه تفسیر خود با عنوان «فی ضلال قرآن» را به نگارش درآورده است.
در این آیه سخن از سایههایی است که در حال سجده خداوند هستند، سایههایی که متأثر از شیئی که سبب به وجود آمدن آنها بودهاند، هستند و در نتیجه ابتدا به ساکن این امر به ذهن انسان متبادر میشود که حتماً شیئی آن هم فروتنانه در حال سجده بوده است که سایه آن را نیز به تبع آن در حال سجده میبینیم.
با احتساب این موضوع جای تعجب و شگفتی دارد که چرا این آیه به جای اینکه به شیء در حال سجده اشاره کند، در مورد سایه آن صحبت کرده است، چرا که همانطور که گفته شد سایه، امر تبعی است، یعنی تابع چیزی است که آن را به وجود آورده است به معنای دیگر سایه اثر آن شی است و لذا هر شیئی را اثری است که تا منشأ آن نباشد، آن نیز موجودیت نخواهد داشت.
این قانون طبیعت است یعنی آن چیزی است که ما آن را انتظار داریم در حالی که در قانون و نظام توحیدی این امر نقض میشود و خداوند به این واسطه میان شیء و اثر آن که میتواند سایه باشد، به عنوان دو امر مستقل از هم اشاره دارد و اینگونه نیست که لزوماً شیء به اثر آن الصاق شده باشد مگر به امر و اذن الهی.
تصور کنید که این ماژیکی که در دست من است و از آن برای نوشتن روی این تخته وایتبرد در این جلسه استفاده میکنم؛ عادت بصری ما براساس تجربه و تکرار چنین است که این ماژیک باید از خود اثری بر روی تخته بگذارد، ردی از جوهر داخل مخزن آن اما در واقع چنین نیست و اثر زمانی از طریق این ماژیک بر روی تخته منتقل میشود که خواستی ماورای خواست انسان در آن دخیل باشد. این اصل و اساس و یکی از ارکانهای پذیرش نظام توحیدی است که بیان میکند، هیچ چیزی در این دنیا بدون اذن خدا قابلیت وقوع ندارد.
نمونه بارز قرآنی چنین امری در قرآن را در ماجرای حضرت ابراهیم(ع) مشاهده میکنیم؛ همه ما انتظاری که از آتش داریم سوزانندگی است و طبیعی است که هر چیزی که داخل آتش گذاشته شود، خواهد سوخت، این قانون طبیعت است اما در این ماجرای قرآنی مشاهده میکنیم که به اذن پروردگار، آتش سرد میشود، پس میتوان نتیجه گرفت که میان آتش و اثرش یعنی سوزانندگی جدایی و استقلالی وجود دارد.
بینش غیر توحیدی میگوید که هر جا که شیء هست، اثر آن هم هست و نیاز به اذن خدا ندارد در حالی که از همین ماجرای قرآنی میتوان این موضوع را به اثبات رساند که اینگونه نیست. چه کسی باورش میشود که پرندگان ابابیل با داشتن جثهای کوچک بتوانند سپاه فیل ابرهه را آن هم با سنگریزههایی که در منقار دارند، شکست دهند، در حالی که اینگونه میشود، چرا که خواست و اراده الهی وقوع این امر را میخواهد.
اما این آیه چه میخواهد بگوید و اساساً منظورش از اینکه مخاطب خود را متوجه این موضوع میکند، چیست؟ مهمترین نتیجه این است که نه باید به خاطر داشتن چیزی(شیئی) در این دنیا سرخوش و خوشحال بود و نه به خاطر نداشتن آن مغموم و ناراحت؛ این از جمله خصایص یک انسان موحد است، چرا که گاه در صورت نبودن یک شیء، شاهدیم که افراد از اثرات آن نیز متنعم میشوند و عکس آن نیز صادق است و افراد متمکن با داشتن شیئی در حالی که انتظار اثرگذاری در زندگیشان را دارند، اما محروم از اثرات سازنده آن در زندگی هستند.
ماجرای دیگر قرآنی در اثبات این نظریه دچار شدن آل فرعون به بیماری استسقاء است به شکلی که آن جماعت هر چه آب میخوردند، سیراب نمیشدند و همواره تشنه بودند و دلیل آن نیز امر الهی بود که فرمانی مبنی بر اینکه از یک زمانی به بعد آب خاصیت اصلی خود یعنی سیراب کردن را از دست بدهد، صادر کرد.
ذیل این موضوع علامه فقید طباطبایی؛ صاحب تفسیر المیزان، در مقاله معرفت نفس میگوید که اگر انسان توحید را آنچنان باور داشته باشد، تمامی رذائل به ذات از جامعه انسانی رخت خواهد بست که از آن به مکتب احراق نیز تعبیر میشود، یعنی این میزان از مرتبه توحید، تمامی ریشههای رذیلتی همچون حسد، کینه را در نهاد انسان خواهد سوزاند و در این صورت، انسان متقی و موحد هیچگاه در مقام مقایسه برنیامده و ماهیت هیچ چیزی را با یکدیگر قیاس نمیکند.
در چنین وضعیتی که میان شیء و اثرش جدایی و استقلالی وجود دارد، آن زمان است که میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که اگر انجام کار ناشایست و گناه را به منزله یک امر موجود در نظر بگیریم، آنگاه به طور طبیعی باید منتظر اثرات سوء بود در حالی که به فرض استقلال میان شیء و اثر و به شرط غفران الهی، اثرات گناه از رویارویی آن با انسان سلب میشود.
نکته دیگری که در این آیه پرسشبرانگیز است، آن که در مقوله سجده سایه به درگاه خدا که در کمال خضوع و خشوع نیز به انجام میرسد، اشاره به طرفیت راست و چپ شده است(یمین و شِمال) اما جالب توجه است که از جانب راست تنها به شکل مفرد یعنی یمین سخن به میان آمده اما در مورد جانب چپ، واژه شکل جمع دارد و شمائل ذکر شده است؛ در حالیکه اگر سمت راست داریم در مقابل هم تنها یک سمت که آن هم چپ باشد، خواهیم داشت و نه اینکه از آن به چپها تعبیر شود! علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان تنها موردی را در بیان این موضوع ذکر کرده است، آنکه همه سایه اجسام و شیءها که به غیر از جانب راست آن شکل میگیرد، در هر جانب و زاویهای را باید چپ فرض کرد و به این خاطر است که از آن به شمائل در این آیه ذکر شده است.
اما این همه طول و تفصیل برای چیست و چرا در این آیه از سوره نحل و پس از آن تا این اندازه به این نکات ریز تأکید شده و نگاهی دقیقی صورت گرفته است؟ پاسخ آن را تنها در یک واژه که در آیه 51 این سوره به آن اشاره شده است میتوان یافت آنجا که میفرماید: «فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ»(پس تنها از من بترسید).
در جلسات پیشین گفته شد که جهان بدون امر معنی ندارد؛ اگر امر الهی در زندگی تک تک ما پیاده نشود در نتیجه امر غیر خداست که جایگزین آن میشود، قوانین واقعی جای خود را به قوانین دروغین و ساختگی انسانی میدهند و نتیجه آن میشود که جامعه انسانی به نیستی و نابودی سوق پیدا میکند.
وقتی قوانین غیر خدایی وضع شود آن زمان است که بنا بر مصلحت طیف و جمع خاصی از جامعه نظام و مقرراتی وضع میشود که تنها بر پایه احساسات و تأمین غرایض و نه از سر معرفت و عقلانیت آنها شکل میگیرند و همانطور که گفته شد وضع این قوانین تا آنجا پیش میرود که حتی بیم انقراض نسل بشر نیز میرود؛ همچنانکه در مقطعی شاهد آن هستیم که جامعه اعراب جاهلیت که ظهور پیامبر اکرم(ص) در آن جامعه منحط را باید اعجاز الهی به حساب آورد، بنا به مصلحتاندیشی شخصی، تنها به این خاطر که وجود زن و زایش دختر امر نکوهش شده است، چرا که جنس مؤنث را مایه دردسر و سرافکندگی خود میدیدند که مثلاً در جنگهای قومیتی کاری از دستشان ساخته نیست و تنها از سوی دشمن به اسارت میروند، لذا از همان ابتدا کار خود را راحت کرده و با زنده به گور کردن دختران، خیال خود را برای آینده از همان ابتدا راحت میکردند.
نکته همینجاست و آن هم اینکه وقتی نظام و قانون پیاده شده از جانب انسان که قوانین غیر الهی است تا به این حد به پیش برود، هیچ تضمینی وجود ندارد که بشر وقاحت را به جایی برساند که قوانینی شنیعتر از این نیز وضع کند که در نهایت به انقراض نسل بشری پیش رود.
به همین خاطر است که مثلاً در صدر اسلام گروهی نزد پیامبر آمدند و شرط پذیرش اسلام را در این قرار دادند که مثلاً ششماه از سال، خدای محمد(ص) را پرستش کنیم و ششماه دیگر بتان را بپرستیم، اما پیامبر(ص) به هیچ عنوان زیر بار نرفت که تابعیت از اسلام را مطلق دانست. از این مباحث تنها نتیجه قطعی که میتوان گرفت اینکه پذیرش و تابعیت از نظام توحیدی باید کامل و صد در صدی باشد و حتی به فرض یک قدم عقبنشینی کردن از آن عواقب بس خطرناکی جامعه بشری را تهدید میکند.»
سجاد دبیریان
انتهای پیام