به گزارش ایکنا، جلسه دهم از سلسله جلسات تدبر در سوره نحل که به همت مدرسه دعا و نظامسازی وابسته به مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران برگزار میشود، شب گذشته یکشنبه 19 آذر در مسجد کوی دانشگاه و با سخنرانی هانی چیتچیان برگزار شد.
در جلسه نهم از تدبر در سوره نحل، چیتچیان با استناد به آیات 75 به بعد این سوره، به قیاس معالفارق گروهی از بهانهجویان میپردازد که قدرت خدا را در قیاس با قدرت بنده خدا مورد سنجه قرار میدهند و اینگونه ذکر میکند که چگونه میتوان توان و قدرت یک فرد را که صاحب خدم و خشم و ثروتی است با فردی که در اصل مملوک است و هیچ اختیاری از خودش ندارد، مورد قیاس و مقابله قرار داد؟
در ادامه آیات این سوره به درجهای پایینتر از مقام الوهی میرسیم و این سوره در قالب آیاتی موضع و منظر افرادی که به دنبال استخفاف مقام و جایگاه پیامبران الهی هستند نیز مورد نقد جدی قرار میدهد؛ تعبیری به این مضمون که مقایسه میان این دو نیز شدنی نیست و مانند این است که فردی ناشنوا و نابینا که هم قدرت فهم و هم قدرت مفاهمه پائینی دارد(مردم عادی) را با فردی مقایسه کنیم که شنوا و دانا و بیناست(پیامبر) و از طریق وحی الهامات و اشرافاتی نسبت به عالم هستی دارد که یک فرد عادی فاقد چنین بینشی است.
در اصل خداوند در این آیات میانی سوره مبارکه نحل تا قبل از آیات 84 که به بیان شاهدان و گواهان امت در میان خودشان به عنوان حجتهای الهی میپردازد، نسبت به این امر هشدار میدهد که با وجود برشمردن این همه نعمات و مواهب که به نمونههای شاخص آن در آیات پیشین اشاره شد، همچنان بهانهجویی برای تمرد از فرمان حق در میان امت وجود دارد و لذا باید به دنبال ادله دیگری بود از میان خود امت بود که حجت را تمام کرده و جای هیچگونه بهانهای باقی نماند.
جلسه دهم از تدبر در سوره مبارکه نحل را با آیه 84 آغاز میکنیم که خدا میفرماید: «وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ»؛ یعنی روزگاری از میان امت، خداوند شاهد و گواهی برمیانگیزد؛ شاهدی که حجت را بر امت تمام میکند و نکته اینجاست که این شاهد و گواه نه از جای دیگر و مثلاً از میان امت و مردمی برگزیده که از میان خود مردم برگزیده و برانگیخته میشود.
در میان عوام شاهد و شهید به فردی اطلاق میشود که در راه خداوند مجاهدت کرده باشد و به شهادت رسیده باشد در حالی که این امر نیز خود یکی از مصادیق شاهد و گواه است و کسی که در راه خداوند مجاهدت و به شهادت رسیده باشد، علاوه بر گواه بودن، یک شاخص است و به مقامی رسیده است که نهایت مرتبه انسانیت است، چرا که در راه اثبات حقانیت جبهه حق، عزیزترین چیز خود یعنی جانش را نثار کرده است.
اینکه خدا از میان امت، کسی را به عنوان شاهد و گواه برمیگزیند بدان خاطر است که این موضوع را به اثبات برساند که آن فرد، دارای وجوه شخصیتی بارز و متفاوت از سایر امت نیست؛ در میان خود آنها زیست کرده و اینگونه نبوده است که عنایت خاصی به ایشان شده باشد. دلیل این امر آن است که خدا به این واسطه حجت را بر همگان تمام کرده باشد و از این به بعد است که دیگر هر فردی که با وجود آورده شدن این حجت، از فرامین الهی تمرد کرد، دچار عذاب قهری میشود، چرا که حجت بیّن بوده است و هرکس که خود را به نافهمی زده باشد، دیگر هیچ عذری برای او نبوده و به قول معروف خود کرده را تدبیر نیست.
در مقابل آورده شدن این حجت و شاهد و گواه، گاه شاهد این مسئله هستیم عدهای که بنا بر مخالفت و نافرمانی دارند، بهانهجویی کرده و مثلاً شرایط و اقتضائات زمان و مکان را دلیلی بر این مسئله ذکر میکنند که چون مساعد نبوده است، لذا تکلیفی بر ما نیست و این مسئولیت از گردن ما ساقط است؛ در جواب این عده باید گفت که اتفاقاً وقتی خدا این شاهد و گواه را از میان خود امت برمیگزیند و او را معرفی میکند، دلیل بر آن است که هیچ عذری موجه نیست.
اگر خواسته باشیم برای تقریب ذهن به نمونههایی معاصر اشاره کنیم، بهانهجویی مردم را طی این یکی دو دهه اخیر میتوان به عنوان نمونه ذکر کرد و به طور مثال از آنجا که زمانه تغییر کرده و سبک زندگی مردم شکل و شمایلی خاص دارد، لذا نباید به دنبال نمونه و شاخص در چنین جامعهای به عنوان شاهد و گواه بود؛ در حالی که در همین عصر و زمان با مطرح شدن نمونههایی همچون شهیدان مصطفی صدرزاده یا محسن حججی، به روشنی میتوان دریافت که دیگر دوران چنین بهانهجویی و بهانهتراشیها سر آمده است.
خدا در این سوره تا آیه 83 که به آن طی جلسات گذشته اشاره شد، با ذکر نمونههایی از نعمات الهی و مظاهری از مواهب رحمت و کرامت بیکران خود، زمینه را فراهم میآورد تا اذهان آماده شود تا هر زمان و مشخصاً از آیه 84 به بعد که به ظهور حجت، شاهد و گواه اشاره میکند، دیگر جای هیچ اما و اگر و بهانهجویی و عذر و تقصیری وجود نداشته باشد، یعنی به این شکل نیست که ابتدا به ساکن به حجت و گواه الهی بدون هیچ پیشزمینهای اشاره کند.
نکته جالب اینکه وقتی چنین شاهد و گواهی از جانب خدا مطرح و معرفی میشود و دیگر هیچ راه گریزی برای گروه خاطیان و متخلفان باقی نمیماند، باز این عده برای فرار از این اتهامی که بر آنها وارد است به دنبال فرافکنی هستند و مثلاً عنوان میکنند همانهایی که ما آنها را به عنوان شریک برای خدا قائل بودهایم، زمینه را برای تغافل و انحراف ما از مسیر حق فراهم کردند در حالی که همان عده منافق و مشرک هم اذعان میدارند که ما راه خودمان را رفتیم و اصلاً و اساساً با ایشان کاری نداشتیم و آنها به اختیار خود این راه را به جای راه حق و راستی انتخاب کردهاند.
ذکر این نکته اینجا لازم و ضروری است که بنا به سنت الهی اینگونه نیست که خداوند با چنین ادعایی از جانب جبهه شرک، از گناه مشرکان نیز درگذرد همچنان که در آیه 88 این سوره میفرماید: «الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يُفْسِدُونَ» به این معنی که به سبب فراهم آوردن زمینه و بستر برای گمراهی امت، برای آنها نیز عذابی سخت و دردناک در نظر گرفته شده است.
در روز قیامت خداوند افرادی را به عنوان شاهد و گواه نشان میدهد که بسیار شبیه به خودمان هستند؛ شاید عنوان شود که این افراد پیامبران و رسولان باشند که شرایطی متفاوت از سایر افراد دارند در حالی که براساس ادله قرآنی پیامبران نیز همچون سایر امت بوده؛ دغدغه و مشکلات اجتماعی، خانوادگی خودشان را داشتهاند، هر چند که اگر برای شاهد و شهید مراتبی را بتوان در نظر گرفته و همه آنها را در یک مرتبه قرار ندهیم، پیامبران در میان شاهدان و گواهان روز قیامت سرآمد آنها هستند.
اما شهید با زندگی ما در این دنیا چه میکند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت شهید و گواه وظیفه مهمی که دارد این است که به مردم نشان میدهد که میتوان به آنچه که به نظر دستنیافتنی است دست پیدا کرد؛ آنها به ما نشان میدهند که برای رسیدن به یک مقصد متعالی که تصور میشود باید زمینه و شرایط خاصی برای آن فراهم شود، نیاز به آن نیست و از کوچکترین موقعیت برای قرارگیری در مسیر ارشاد میتوان استفاده کرد.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که معمولاً در روز قیامت چنین افرادی به عنوان شاهد و گواه به انسان معرفی میشود، یعنی در شرایطی که معمولاً کار از کار گذشته و دیگر راه جبرانی وجود ندارد، اما گاه ممکن است که این افراد در این دنیا به سبب هدایت انسان معرفی و به عنوان شاخص مطرح شوند، در این صورت تکلیف چیست؟ که باید در جواب گفت معمولاً با وجود مطرح شدن شاهد و گواه در این دنیا باز انسان در گیر و دار هوای نفس و زرق و برق دنیوی، تأثیرپذیریش از مواجهه با چنین حجتی مقطعی است درست مانند فردی که از دندان درد عاصی است و به خود قول میدهد که به شرط رهایی از آن دیگر همه موارد بهداشتی در مورد دهان و دندان را مو به مو رعایت کند اما به محض خلاصی از آن، مجدد به همان راهی میرود که پیشتر رفته است.
اما باید دید که چرا چنین است و انسان به راحتی و خیلی زود فراموش میکند که باید به خود آمده و مسیر رستگاری را انتخاب کند؟ دلیل اصلی این امر آن است که چنین رفتاری از ناحیه انسان تبدیل به یک معرفت و شناخت نشده است، تبدیل به یک عادت رفتاری شده که گاه ممکن است در شرایطی سفت و سخت آن را رعایت کند و گاه بنا به مصالح و اقتضائاتی آن را فراموش کرده و ترک کند. نکته مهمی که از این ادله میتوان به آن دست یافت آن است که اساساً تسلیم در هر یک از ما باید از معرفت و شناخت حاصل شود و هیچکسی را نمیتوان از سر اجبار و زور تشویق به آوردن اسلام و تسلیم شدن در برابر خداوند کرد.
امری که مورد تأکید است این است که ما در پذیرفتن این راه تنها نمی توانیم به شاهد و گواهی که خداوند آن را معین و به ما معرفی کرده است بسنده و اتکا کنیم بلکه باید در این مورد کتاب(قرآن) را نیز به عنوان یک اصل اساسی در نظر بگیریم چرا که شاخصها برای مواجهه با شاهد و گواه به عنوان حجت در کتاب معرفی شده است و اگر کتاب را رها کنیم و تمام استنادات خود را تنها بر زندگی و خط و مشی شاهد و گواه دز زندگی قرار دهیم دیگر متشابهاتی خواهیم شد که شک و شبهه ایجاد شده در آن، اتفاقاً موجب انحراف بیشتری میشود.
مثال بارز در مورد شاهد و گواهی که خداوند به آن در این سوره عنوان میکند وجود نازنین پیامبر است و مگر میتوان در خلق و خو و رفتار و سبک زندگی، شاخصی بهتر از پیامبر اسلام یافت؟ با این وجود حتی در مورد شخصیت پیامبر(ص) نیز عنوان میشود که اغلب رفتارها،کار و اعمال آن حضرت مبتنی بر اقتضائات زمان و مکان بوده است و تصمیماتی که ایشان در هر زمان گرفته و در ادامه دستوری صادر کرد و یا عمل انجام دادهاند تابع شرایطی و فضای حاکم بوده است و نباید تمام ادله و استناد ما سیره نبوی باشد.
وقتی چنین فرضی مطرح میشود تکلیف ما در مورد سایر افرادی که در هر مقطع زمانی به عنوان شاهد و گواه معرفی میشوند، کاملاً مشخص است و صرف مطالعه و غور در زندگی آنها تحت هر تعبیری که معمولاً الگوبرداری از زندگی آنهاست نمیتواند سبب رستگاری ما شود بلکه آن چیزی از زندگی آنها شاخص است که انطباق با قرآن داشته باشد.
در این مورد هم میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد چرا که برخی از ایشان استناد به این صحبت حضرت امیر دارند که وقتی از ایشان پرسیده می شود که این میزان از علم شما ناشی از کجاست؟ ایشان میفرمایند علم ما چیزی فراتر از آن چیزی که قرآن میگوید نیست؛ به این معنی که هر آنچه که انسان نیازمند آن است در قرآن به هر نحوی و شکلی عنوان شده است و البته برخی از مفسران هم اعتقاد به آن دارند که اشارات قرآن در امر هدایت پیرامون هر آن چیز و یا شیئی است که زمینه هدایت در آنها وجود دارد و بسیاری از مسائل تحت عنوان لقویات هستند که اساساً قرآن هیچ الزامی نسبت به ورود به آنها و اظهار نظر پیرامونشان ندارد.
انتهای پیام