کیومرث حبیبزاده، مفسر قرآن کریم در یادداشتی که در دو شماره در اختیار ایکنای قزوین قرار داده به وضعیت اقوام گذشته در قرآن کریم پرداخته است که اولین شماره آن تقدیم مخاطبان ایکنا میشود.
در مورد رفتار اقوام گذشته و عذاب خداوند در حق آنها، بهتر است ابتدا نگاهی به آیه ۴۰ سوره مبارکه عنکبوت داشته باشیم. بعد از آنكه خداى سبحان در آغاز سوره عنکبوت این معنا را بیان فرمود كه فتنه، سنتى الهى است كه به هیچ وجه و در حق هیچ كس از آن چشمپوشى نمیشود، در همه امتهاى گذشته اجرا كرده، در این امت نیز اجرا میكند، اینک در این آیات به هفت داستان از انبیاى گذشته، و امتهاى آنان اشاره میكند كه ایشان عبارتاند از: نوح، ابراهیم، لوط، شعیب، هود، صالح و موسى(ع) كه خداى تعالى همه امتهاى آنان را با فتنههایى كه برایشان پیش آورد آزمود، جمعى از آنان نجات یافته و جمعى دیگر هلاک شدند.
پس از ذکر هفت داستان از انبیای الهی و امتهای آنان، خداوند در آیه ۴۰ سوره عنکبوت ابتدا خلاصه قضیه آن امتها را با عبارت «فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ» بیان میفرماید، یعنی هر یک از امتهاى نامبرده را به جرم گناهى كه داشتند گرفتیم. پس معلوم میشود هر کدام از آن امتها مرتکب گناهی شده بودند.
سپس خداوند متعال در آیه ۴۰ سوره عنکبوت آن خلاصهگویی را در قالب دستهبندی ارائه کرده و میفرماید:
۱- «فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیهِ حاصِباً؛ بعضىها را حاصبى بر او فرستادیم»؛ حاصب به معناى سنگ است، بعضى هم گفتهاند: به معناى بادى است كه سنگریزه ببارد و بنا به معناى اول جمله مورد بحث با قوم لوط منطبق میشود و بنا بر معناى دوم با قوم عاد.
۲- «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیحَةُ؛ و بعضى از آنها را صیحه گرفت» و این قوم «ثمود»، و قوم شعیب است.
۳- «وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ؛ و بعضى از آنها را در زمین فرو بردیم»، این اشاره به داستان قارون است.
۴- «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا؛ و بعضیها كسانى بودند كه غرقشان كردیم» و این هم قوم نوح را شامل است و هم قوم فرعون و هامان را.
خداى سبحان بعد از تفصیل آن اجمال، به همه داستانهایى كه تا اینجا بیان كرده بود برگشته، عاقبت امتهاى نامبرده را با بیانى عام بخشی از آیه ۴۰ سوره عنکبوت را چنین شرح میدهد و میفرماید: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِیظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ»؛ آنچه این اقوام را گرفتار به بلایى كرد كه بدان مبتلا شدند، تنها ظلم خود آنها بود، نه ظلم خدا.
پس معلوم شد که قرآن بهطور کلی علت عذاب اقوام گذشته را ظلم معرفی میکند و گاهی از آن تعبیر به فسق و جرم میکند. این ظلم در قالب سه عنوان کلی کفر و شرک به خدا، تکذیب رسول الهی و پیروی از جباران و عاصیان و طاغیان مطرح شده است.
این یک قانون عمومی الهی است، یک نسبت و برنامه همیشگی است که هر قوم و ملتی دست به ظلم و ستم بیالایند و پا را از مرز فرمانهای الهی فراتر نهند و به رهبری و راهنمایی و اندرزهای پیامبران خدا اعتنا نکند سرانجام خداوند آنها را در پنجه عذاب میفشارد. این واقعیت که برنامه فوق یک برنامه عمومی و یک سنت همیشگی است از سایر آیات قرآن نیز بهخوبی استفاده میشود و درواقع هشداری است به تمام مردم جهان که گمان مبرید شما از این قانون مستثنی هستید یا این حکم مخصوص اقوام پیشین بوده است.
و اما مصداق این ظلم و جرم و فسق در هر قوم متفاوت بوده که در قرآن از این مصادیق تعبیر به ذنوب یاد شده است.
قوم نوح(ع):
گناه قوم: ظلم
عذاب قوم: طوفان
قوم عاد با حضرت هود(ع):
گناه قوم: مجرم بودن
عذاب قوم: ابر بارانزا بهصورت تندباد بهطوری که همه چیز را در هم کوبید و نابود کرد. بادی دارای سنگریزه
قوم ثمود با حضرت صالح(ع):
گناه قوم: سرباز زدن از فرمان پروردگار
عذاب قوم: صیحه آسمانی و صاعقه بهطوری که در خانههای خود به زمین افتادند و بیحرکت و بیجان شدند.
قوم مدین با حضرت شعیب(ع):
گناه قوم: ستم، بهطورى كه بعضى از مورخان در تاریخ قوم مدین گفتهاند عمدهترین فسادانگیزى آنان در زمین عبارت بوده از كمفروشى و خیانت در كیل و وزن.
عذاب قوم: صیحه آسمانی و رجفة(زلزله) بهطوری که در دیار خود به رو افتادند و مردند.
گناه قوم: ظلم، فسق، لواط
عذاب لوط: بارانی از سنگ
قوم فرعون با حضرت موسی(ع):
گناه قوم: عدم پذیرش دعوت حضرت موسی(ع)
عذاب قوم: غرق کردن در مورد فرعون، و فرو بردن در زمین (خسف در زمین) در مورد قارون
اگر بخواهیم کمی مفصلتر به موضوع اقوام گذشته بپردازیم، به قوم عاد و قوم «ثمود» اشاره میکنیم. آنچه قرآن كریم از سرگذشت این قوم آورده چند كلمه است: یكى اینكه قوم عاد مردمى بودند كه در «احقاف» زندگى میكردند. احقاف جمع «حقف» به معنای شنزار و ناهموار است؛ احقاف بیابانى بین عمان و سرزمین مهره واقع در یمن بوده و بعضى گفتهاند بیابان شنزار ساحلى بین عمان و حضر موت و مجاور سرزمین ساحلى شجر و ضحاک نیز گفته احقاف نام كوهى در شام بوده است. نام این قوم و سرزمین در آیه ۲۱ سوره احقاف آمده است، از آیه شریفه ۶۹ سوره اعراف و آیه ۴۶ سوره ذاریات نیز برمیآید كه این قوم بعد از قوم نوح بودهاند.
در آیات ۵۰ تا ۶۰ سوره هود به داستان قوم عاد و پیامبرشان حضرت هود(ع) اشاره شده است. براساس آیات قرآن کریم قوم عاد مردمى بلندقامت، بسیار فربه، درشت هیكل، نیرومند و قهرمان بودهاند و براى خود تمدنى داشته و مردمى مترقى بودهاند، داراى شهرهایى آباد و سرزمینى حاصلخیز و پوشیده از باغها و نخلستانها و زراعتها بودهاند و در آن عصر مقامى برجسته داشتهاند. در پیشرفت و عظمت تمدن آنان همین بس كه در آیات ۶ تا ۸ سوره فجر آمده است: «أَلَمْ تَرَ كَیفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ.»
حضرت هود(ع) اولین پیغمبر بعد از نوح(ع) است كه خداى تعالى در كتاب مجیدش از ایشان نام میبرد و از كوشش او در اقامه دعوت حقه و قیامش بر علیه بتپرستى تشكر میكند؛ در چند جا از كلام مجیدش بعد از شرح داستان قوم نوح، داستان قوم عاد را ذکر میکند.
قوم هود(ع) بهطور دوام، غرق در نعمت خدا و متنعم به نعم او بودند تا اینكه وضع خود را تغییر دادند و مسلک بتپرستى در بینشان ریشه دوانیده و در هر مرحلهاى براى خود بتى بهعنوان سرگرمى ساختند و در زیرزمین مخزنهاى آب درست كردند به امید اینكه جاودانه خواهند بود. طاغیان مستكبر خود را اطاعت میكردند، در تفسیر آیه ۱۳۰ شعرا باید گفت که خداى تعالى بهخاطر همین انحرافهایشان برادرشان هود(ع) را مبعوث كرد تا بهسوى حق دعوت و اینگونه ارشادشان كند تا خداى تعالى را بپرستند و بتها را ترک گویند و از استكبار و طغیان دست برداشته به عدل و رحمت در بین خود رفتار كنند.
قوم هود مدتی را گرفتار خشكسالى بودهاند و آسمان از باریدن بر آنان دریغ میورزیده و در نتیجه گرانى و قحطى بر آنان پدید آمده بود. هود(ع) آنها را به توحید و پرستش خدا و دوری از شرک دعوت کرد و شرک و بتپرستی را جرم و معصیتی دانست که عذاب الهی را به دنبال خواهد داشت؛ حضرت هود(ع) از آنها خواست استغفار کنند و به خدا ایمان بیاورند تا خداوند رحم کرده و ابرهاى بارنده را با بارانهاى مفید برایشان بفرستد و نیرویى بر نیروى آنان بیفزاید.
از اینجا معلوم میشود که ارتباطى كامل بین اعمال انسانها با حوادث عالم برقرار است:
- اعمال صالح باعث میشود كه خیرات عالم افزایش یابد و بركات نازل شود.
- اعمال زشت باعث میشود بلاها و محنتها پشت سر هم بر سر انسانها فرود آید و نقمت و بدبختى و هلاكت به سوى او جلب شود.
حضرت هود (ع) از مردمش دو موضوع خواسته بود، نخست آنکه خدایان دروغین را ترک کرده و به عبادت خداى تعالى برگردند و یكتاپرست شوند. دوم آنکه به او ایمان بیاورند و اطاعتش كنند و خیرخواهیهایش را بپذیرند.
مردم در پاسخ حضرت هود(ع) او را به نقصان عقل و دیوانگی متهم کردند و دعوتش را نپذیرفتند. از آنجایی که قوم هود(ع) خواستهاند بهطور قطع بگویند كه ایمان نخواهند آورد و بر انكار خود دوام و استمرار خواهند داد، هود(ع) فرمود «اگر از ایمان آوردن به من اعراض میكنید و به هیچ وجه حاضر نیستید امر مرا اطاعت كنید، ضررى به من نمیزنید زیرا من وظیفه الهى خود را انجام داده و رسالت پروردگارم را ابلاغ نمودم و حجت بر شما تمام شده و نزول بلا بر شما حتمى شد.»
وقتی امر پروردگار مبنی بر نزول عذاب آمد، خدا هود(ع) و مؤمنان به او را از عذاب غلیظی که كفار قوم هود(ع) را به كام خود كشید نجات داد. قوم هود(ع) به سه خصلت نكوهیده انكار آیات الهى، نافرمانى انبیا و اطاعت كردن از جباران مبتلا بودند که به خاطر آن سه خصلت، لعنت در همین دنیا و در قیامت دنبالشان كرد و از رحمت خداوند دور شدند.
در روایاتی از اهل بیت(ع) نیز آمده است: «خانهها و بلاد قوم عاد در بیابان بود و داراى زراعتى گسترده و باغهاى خرما بودند، عمرهایى طولانى و هیكلهایى بلند داشتند و بتان را مىپرستیدند، خداى تعالى جناب هود(ع) را بهسوى آنان مبعوث كرد تا به اسلام و خلع شركایى كه براى خدا درست كرده بودند دعوتشان كند، مردم زیر بار نرفته و به آن جناب ایمان نیاوردند، در نتیجه خداى تعالى آسمان را از باریدن باران بر آنان بازداشت، هفت سال باران بر آنان نبارید تا دچار قحطى شدند.»
مسئله نیامدن باران براى قوم عاد از طرق اهل سنت همچنین روایت شده است «سه سال باران نبارید، هود به مردم فرمود: از پروردگارتان طلب مغفرت نموده، از شرک ورزیدن توبه كنید تا خدا باران را به سوى شما گسیل دارد. اما آنها زیر بار نرفتند و هم چنان به شرک خود ادامه دادند.»
هود(ع) در پند و اندرز آنان نهایت سعى خود را كرد و خیرخواهى خود را به همه نشان داد، برایشان راه روشن را از بیراهه مشخص كرد و هیچ عذرى براى آنان باقى نگذاشت، با این حال مردم خیرخواهى آن جناب را با اباء و امتناع مقابله كردند و با انكار و لجبازى با او روبهرو شدند و به جز عده كمى ایمان نیاوردند و اكثریت جمعیت بر دشمنى و لجبازیهاى خود اصرار ورزیدند و به آن حضرت نسبت سفاهت و دیوانگى دادند و اصرار و پافشارى كردند كه آن عذابى كه ما را از آن میترسانى و به آن تهدید میكنى بیاور که براساس آیه ۴۲ سوره ذاریات حضرت هود(ع) در پاسخ این اصرار و شتابزدگى آنان چنین فرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّی أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ.»
چیزى نگذشت كه خداى تعالى عذاب را بر آنان نازل كرد به این صورت كه بادى عقیم از باران (باد بدون باران) بهسوى آنها گسیل داشت، بادى كه در سر راه خود هیچ چیزى بر جاى نگذاشت، همه را مانند استخوان پوسیده كرد، بادى صرصر که داراى صدایى مهیب بود و در ایامى نحس به مدت هفت شب و هشت روز پشت سر هم وزید كه اگر آنجا بودى، میدیدى كه مردم به حال غش افتادهاند، گویى تنههاى خرما سرنگون شدهاند، بادى كه مردم بلند بالاى آن قوم را مانند نخل منقعر از جاى میكند.
قوم عاد در آغاز آنچه از این باد دیدند خیال كردند ابرى است كه براى باریدن به سویشان میآید برای همین به یكدیگر بشارت و مژده میدادند و میگفتند «عارض ممطرنا؛ ابرى است كه ما را سیراب خواهد كرد» ولى اشتباه كرده بودند بلكه این همان عذابى بود كه در آمدنش شتاب میکردند، بادى بود كه عذابى «الیم» با خود میآورد عذابى كه به امر پروردگارش هر چیزى را نابود میکرد و آن چنان نابود میکرد كه كمترین اثرى از خانههاى آنان باقى نگذاشت، در نتیجه خداى تعالى تا آخرین نفر آن قوم را هلاک كرد و به رحمت خود هود و مؤمنان به وى را نجات داد.
انتهای پیام