شهادت امام حسین(ع) در کربلا تنها یک رویداد تاریخی نیست، بلکه درس همیشه زنده عزت و حقطلبی است. او به جهانیان آموخت که در برابر ستم، حتی اگر پیروزی ظاهری نباشد، پاسداری از حقیقت و انسانیت بزرگترین پیروزی است؛ به انگیزه ایام شهادت امام حسین(ع) و یاران وفادارش خبرنگار ایکنا از قزوین با دکتر داود معماری، استاد دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)در مفاهیمی چون، آزادگی و روشنگری در واقعه عاشورا و ارتباط آن با جامعه امروز گفتوگویی کرده است که در ادامه میخوانیم.
اباعبدالله(ع) در ظهر عاشورا و لحظاتی پیش از شهادت، خطاب به سپاهیان عمربنسعد فرمود ای طرفداران آل ابیسفیان! منظور حضرت از این خطاب این بود که شما در جبهه مقابل اسلام قرار دارید، همانطور که ابوسفیان در مقابل اسلام قرار داشت، اگر دین ندارید و اعتقادی به قیامت و معاد ندارید، در دنیای خود آزاده باشید و در جنگ مانند آزادگان رفتار کنید.
آزادگی به این معناست که در انسان خصلتی وجود داشته باشد که میتوان از آن تحتعنوان حقگرایی نام برد، یعنی انسان حتی اگر دین هم نداشته باشد، حق، عدالت و انصاف را به همه امور ترجیح دهد حتی اگر به ضرر خودش و خانوادهاش باشد و آنچه را که برای خودش میپسندد برای دیگران هم بپسندد و آنچه را که برای خود نمیپسندد، برای دیگران هم نپسندد.
این خصلت هر چند در انسانها نادر است، اما در برخی افرادی که حتی دین هم نداشته یا ندارند یافت میشود، مانند حاتم طائی که مشرک بود اما آزاده و اهل عدالت و انصاف بود.
کسی که از نظر روحیه فردی آزاده باشد، در مسائل سیاسی و اجتماعی هم اهل ظلم، ستم و تبعیض بر ملتها، اقوام و احزاب نیست و در اجتماع نیز حقوق اقتصادی، سیاسی و آموزشی را عادلانه تقسیم میکند و اینگونه نیست که با تبعیض، حقوق و امتیازات اجتماعی را به سمت خود و خاندانش بکشد و دیگران را از آنها محروم کند.
اگر در جامعهای عدالت و انصاف برپا شود و سیاستمداران، رهبران و افراد تأثیرگذار آن حقگرا و آزاده باشند، مردم آن جامعه با آرامش و آسایش زندگی خواهند کرد و تبعیض و در نتیجه درگیری در آن جامعه وجود نخواهد داشت و استعدادهای همه افراد به نحو مطلوب شکوفا میشود.
یکی از اهداف اصلی پیامبران نیز مطابق فرمایش قرآن کریم ایجاد عدالت و انصاف و رساندن حقوق برابر به همه افراد جامعه بوده است، در نهجالبلاغه هم شعار اصلی امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافت پنج سالهشان، آزاده بودن افراد و تبلیغ روحیه آزادگی و در نتیجه گسترش عدالت، انصاف، حقگرایی و دور شدن جامعه از تبعیض و ظلم و ستمی بود که در سالیان گذشته در جامعه اسلامی پدید آمده بود.
قیام امام حسین(ع) و ماجرای کربلا در نتیجه همان عدم آزادگی و عدم وجود روحیه حقگرایی در بین مردم بود، عدهای از افراد با وجود اینکه در زمان پیامبر(ص)، از صحابه آن حضرت بودند، اما از عدالت، انصاف، حقگرایی و آزادگی فاصله گرفتند و همه امتیازات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قدرت را برای خود میخواستند و سایر مردم را برده خود تلقی میکردند.
همین روحیه عدم آزادگی، عدم عدالتخواهی و عدم انصاف و مروت در سپاه دشمن بود که امام حسین(ع) را به قتلگاه رساند، امتیازطلبانی مانند یزید، شمر و عمربنسعد و ابنزیاد با عدالت میانه خوبی نداشته و اهل آزادگی نبودند و همه امتیازات را برای خود میخواستند، امام(ع) در مقابل این روحیه ارباب و رعیتی و فرعونی قیام کرد و به شهادت رسید.
یکی از بهترین و مهمترین درسهایی که از ماجرای عاشورا و کربلا میگیریم، درس آزادگی است و اینکه ما باید روحیه مروت، عدالتطلبی و حقخواهی داشته باشیم، خودمان را تبدیل به آقا و فرزندانمان را تبدیل به آقازاده نکنیم و مردم را برده خود تلقی نکنیم.
اصل قیام امام حسین(ع) به این خاطر بود که بگوید اسلام دین آزادگی، عدالت و انصاف است و اسلامی که پیامبر(ص) آن را تبلیغ و ترویج کرده بود، اسلامی بود که حتی حقوق یهودیان و مشرکین را هم رعایت کرده و پستهای سیاسی و اجتماعی را هم بر مبنای لیاقت و شایستهسالاری به افراد واگذار میکرد. بنابراین بهترین درسی که میتوانیم از حادثه کربلا بگیریم این است که اگر واقعا پیرو امام حسین (ع) هستیم باید روحیه عدالتخواهی، مروت، انصاف، حقگرایی و آزادگی را در خود تقویت کنیم.
طبق همین ملاکی، شناخت یزید و یزیدیان و جبهه یزیدی مقابل امام حسین(ع) در عصر حاضر چندان مشکل نیست، در روزگار ما و در هر زمانی هر کس و هر گروهی که روحیه آزادگی، عدالتخواهی و انصاف را داشت و همه امتیازات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را برای خود و قبیله خود نخواست، او در جبهه امام حسین (ع) است و هر کس که روحیه آزادگی نداشت و اهل عدالت و انصاف نبود، یزیدی است.
یزید زمان ما سیاستمداران گردنکلفت نظام بینالملل مانند آمریکا، اسرائیل و امپریالیسم غرب هستند که همه امتیازات را برای خودشان میخواهند، آنها خودشان دارای سلاح هستهای هستند، اما میخواهند ما را از داشتن انرژی صلحآمیز هستهای محروم کنند، در اینجا میتوان تشخیص داد که اینها یزیدیان زمان ما هستند و باید در مقابل آنان همان موضعی را بگیریم که امام حسین (ع) در برابر سپاهیان یزید و عمربنسعد در کربلا گرفت.
نقش حضرت زینب(س) در کربلا برای همگان واضح است، شاعر میگوید «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود»، مرحوم دکتر شریعتی که فرمودند زینب پیامآور کربلا و عاشورا بود، امام حسین(ع) خون داد و حضرت زینب(س) نیز با افشاگریهای خود حقایق کربلا را افشا کرده و فلسفه قیام برادرشان را بیان کردند، ایشان دلاوری، رشادت و مظلومیت امام حسین(ع) را برای مردم افشا کرده و ظلم، ستم، بیانصافی و روحیه ظلمگستری یزید و یزیدیان را برملا کردند.
اگر حضرت زینب(س) در ماجرای کربلا نبود، یا پیام عاشورا و کربلا به مردم نمیرسید، این پیام برای همیشه در کربلا دفن و فراموش میشد، یا اگر هم این پیام به مردم میرسید، تحریف میشد و یزید و یزیدیان ماجرای کربلا را به نفع و سلیقه خود روایت میکردند و جای شهید و جلاد عوض میشد.
بنابراین وجود حضرت زینب(س)، امام سجاد(ع) و سایر اسرای کربلا مصلحتی از جانب خداوند بود تا عاشورا فراموش و تحریف نشود و پیام امام حسین(ع) در طول تاریخ زنده و جاودان باقی بماند و سینه به سینه به همگان منتقل شود، ما همانطور که از امام حسین(ع) درس آزادگی میگیریم، از حضرت زینب(س) هم درس میگیریم که این آزادگی را تبلیغ و ترویج کنیم و همواره در خصوص جبهه یزیدیان افشاگری کنیم.
انتهای پیام