به گزارش ایکنا از اصفهان، یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت اسلام اخلاق نیکو و پرجاذبه پیامبر(ص) بود که قرآن کریم نیز در تعدادی از آیات خود به نقش اخلاق ایشان در جذب قلوب مردم تصریح کرده است. پیامبر به ارزشهای اخلاقی ارج مینهاد و خود نیز تجسم فضایل اخلاقی و ارزشهای والای انسانی بود. در تاریخ نیز نمونههای فراوانی از سیره کریمانه و سلوک اخلاقی پیامبر ثبت و ضبط شده است. به مناسبت سالروز میلاد حضرت محمد مصطفی(ص) و روز اخلاق و مهرورزی، خبرنگار ایکنا درباره نقش اخلاق در سیره پیامبر، چرایی فاصله گرفتن جوامع اسلامی از خلق و خوی کریمانه ایشان و درسی که میتواند از اخلاقیات و نحوه رفتار پیامبر برای امروز خود بیاموزد، گفتوگویی را با عصمت همتی، استاد حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان اصفهان، انجام داده است که متن آن در ادامه میآید.
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
اخلاق از مهمترین دلایل توفیق پیامبر در جامعه جاهلی بود
خُلق کریمانه لازمه دعوت به دین است
پیامبر با دشمنان نیز کریمانه برخورد میکرد
ملاک دینداری اخلاق دینی است
پیام پیامبر دعوت به وحدت و رحمت است
ایکنا: با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) هدف رسالت خود را تکمیل مکارم اخلاق بیان کردند و قرآن کریم پیامبر را رحمتی برای جهانیان معرفی میکند، از این دو مقوله چه پیامی میتوان دریافت کرد؟
همتی: در واقع همه منصفانی که تاریخ اسلام را تحلیل و بررسی کردهاند، بدون شک معترف بودهاند که یکی از مهمترین دلایل توفیق پیامبر در آن جامعه بدویِ جاهلیِ پر از آداب و رسوم غلط و اخلاق پیامبر اکرم(ص) بود و قرآن نیز این موضوع را در آیه 159 سوره آلعمران ذکر میکند: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...؛ پس به سبب رحمتی از جانب خدا با آنان مهربان و خوشخوی هستی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از پیرامون تو متفرق میشدند...». آیه 4 سوره قلم نیز صراحتاً درباره پیامبر میفرماید: «وَ إِنَّكَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ و به درستی که تو بر ملکات اخلاقی بزرگی مسلط هستی».
قرآن درباره تمام دنیا و متاع آن میفرماید: «... مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ...»، ولی خدای عظیم پیامبر را به خُلق عظیم توصیف میکند؛ یعنی خداوند میداند که عظمت خُلق پیامبر چیست و در واقع وقتی خدای عظیم چیزی را عظیم توصیف کند، حقیقتاً قابل توجه است و مؤمنان باید آن را مورد توجه قرار دهند. برای هر انسانی که دوستدار پیامبر بوده و دنبال این است که شیوه و سنت و منش پیامبر(ص) را گسترش دهد، پیام این است که باید خُلق کریمانه پیامبر(ص) را تبعیت کرد تا تأثیرگذاری حقیقی در حوزه اعمال و رفتار و باورها در انسانها ایجاد شود. انسانی که متصدی تبلیغ دین شده و دعوت به دین میکند، به هیچ وجه نمیتواند از داشتن خُلق کریمانه بیبهره باشد، چنین دعوتی در عمق جان انسانها تأثیر نمیگذارد.
دشمنان پیامبر نیز به کرامت خُلق ایشان معترف بودند. پیامبر با دشمنان نیز کریمانه و مهربانانه برخورد میکرد، اگر میتوانست برای آنها رفع حاجت میکرد و شاید این سخن مسامحه نباشد که بگوییم اکثر کسانی که به پیامبر ایمان آوردند، از ایشان برهان و استدلال طلب نکردند، برهان و استدلال برای کسانی بود که عناد میورزیدند، آنهایی که ایمان میآوردند، با دیدن خُلق و تحمل پیامبر(ص) متوجه بعد ملکوتی و اتصال ایشان به آسمان میشدند و میدیدند که این بشر در حوزه اخلاق، از حد عادی فراتر است. پیامبر با کسی دشمنی و کینهورزی نکردند. تاریخ مطلقاً چنین چیزهایی را درباره پیامبر(ص) ثبت نکرده است.
پیامبر(ص) انتقامگیری نکردند و سرشار از رحمت و شفقت به خلق بودند، چنانکه قرآن به قول علامه طباطبایی(ره) در قالب ذم پیامبر را مدح میکند و مثلاً به ایشان میگوید چرا تا این حد خودت را برای هدایت اینها به زحمت میاندازی؟ ما این قرآن را نازل نکردیم تا تو به سختی بیفتی. «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ؛ پس خلق را متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست»، «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ؛ و بر آنان سيطره و تسلّطى ندارى» و در توصیف پیامبر میفرماید:«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ همانا رسولی از جنس شما برای (هدایت) شما آمد که فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت میآید و بر (آسایش و نجات) شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و مهربان است».
بنابراین دین هیچگاه با اجبار و اکراه و سختی بیرونی قابل پذیرش نیست و ایمان امری قلبی است. قلب باید منعطف شود و حقی را بپذیرد و آنچه در پذیرش قلب بسیار مؤثر محسوب میشود، اخلاق دعوتکننده است، اخلاق کسی که میخواهد خیری را تبیین کند. به نظرم شاید هیچ چیز در دنیای امروز مورد نیازتر از تامل در اخلاق پیامبر نیست، چراکه جامعه اسلامی از سیره و سنت پیامبر(ص) فاصله گرفته و چهرهای که وهابیت در مقام نماینده اسلام نشان میدهد بسیار تنفربرانگیز است، خشونتی بدون منطق و آدابی به دور از فضایل اخلاقی که نه تنها هیچ جاذبهای ندارد، بلکه در انسانها تنفر نیز ایجاد میکند.
ایکنا: اشاره کردید که امروز جامعه اسلامی از اخلاق پیامبر فاصله گرفته است. چرا در جامعه خودمان نتوانستهایم اخلاق حسنه را که هدف رسالت پیامبر بوده است محقق کنیم؟ چه موانعی در این مسیر وجود داشته و چه کسانی در این زمینه کمکاری کردهاند؟
همتی: این واقعیت وجود دارد که متأسفانه در باب تبلیغ دینی برخی تصور میکنند که باید احکام و ظواهر شریعت را آموزش داد و در واقع این مسئله نماد دینداری است. کمتر کسانی از میان متصدیان امور دینی توجه کردهاند که اخلاق دینی ملاک دینداری است. اگر هدف پیامبر تکمیل مکارم اخلاق بوده و اگر در روایات به صراحت آمده است کسی که اخلاق ندارد دین ندارد، یا حسد با ایمان جمع نمیشود، یا کسی که دروغ بگوید ایمان در قلب او جاری نمیشود، اگر این تعلیمات را پررنگ کرده و مناط دینداری قرار میدادیم، آن وقت جامعهای نداشتیم که گاه افراد برای امور مستحبی مایه بگذارند، ولی اصلاً نگران دروغ، درشتی کردن، ظلم به دیگران و طرز سخن گفتنشان نباشند. این واقعاً وارونه ساختن اسلام بوده و یکی از نشانههای آخرالزمان این است که اسلام وارونه شود. در اسلامی که پیامبر معرفی کرد، دینداری با اخلاق شناخته میشده است.
امام صادق(ع) میفرماید: «شیعیان ما را از نمازهایشان نشناسید، از وفای به عهدشان بشناسید»، یا «شیعیان ما را از کثرت رکوع و سجودشان نشناسید، از صدق لسانشان بشناسید» و چقدر گفتهاند: از ما نیست کسی که دروغ میگوید، انتظار شفاعت ما را نداشته باشد، کسی که به دیگران ظلم میکند یا کسی که همسایهاش را آزار میدهد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «آنقدر پیامبر در باب همسایه به ما سفارش میکردند که منتظر بودیم آیهای در باب ارث همسایه نازل شود». توصیه پیامبر(ص) ما این است و وضعیت جامعه ما به گونهای است که متاسفانه با این ملاکها اصلا نمیتوان نمره قابل قبولی به آن داد. چه کسانی مقصرند؟ آنهایی که بلندگوها دستشان است، کسانی که مبلغ دینیاند، آنهایی که رسانه دستشان است. کسی نمیتواند اهل نماز باشد، ولی نگران ظلم کردن به دیگران نباشد، حق و ناحق را نفهمد، مرز اخلاق را رعایت نکند، مروت را نفهمد، گذشت نداشته باشد، اینها با دینی که پیامبر(ص)معرفی کرده است قابل جمع نیست.
به نظر من مشکل این است که دین را به آن ظواهر و شعائر و احکام عملی که در چارچوب رسالههای عملیه آمده است معرفی کرده و علمای درجه یک خودمان را که چقدر مراقبه اخلاقی داشتند، الگو قرار ندادیم. به زندگی شخصی علامه طباطبایی(ره) توجه کنیم که سیره نبوی و راه و رسم پیامبر را نوشته، چقدر به اخلاقیات توجه میکرده و مراقبه داشته است و به دیگران گوشزد میکرده که در این دنیا کاری جز خودسازی نداریم و خودسازی یعنی اینکه کمالات و فضایل انسانی را در خود شکوفا سازیم.
به نظرم قصور بسیار بزرگی اتفاق افتاده و در واقع دین اخلاق است. نمیخواهم بگویم دین چیزی جز اخلاق نیست، ولی اگر اخلاق از دین گرفته شود، قطعاً بخش اعظم دین از دست رفته است و به نظرم با کار جدی و وارد شدن همه علما به این میدان برای این نقصان باید تلاش کرد وگرنه اگر بر پیامبر وارد شویم و ایشان از ما بپرسند که از سیره من چه چیزی را پیروی کردید و کجا بوده است که من پیامبر رفتارهای شما را جایز اعلام کرده باشم و چه کسی چنین چیزهایی را از سیره من برای شما نقل کرده است که شما به نحوه گفتارتان و به حق دیگران توجه نکردید و نگران درونیات نفس خود نبودید، چه جوابی میتوانیم بدهیم؟ انشاءالله خداوند توفیق بدهد تا بتوانیم از پیامبر(ص) الگو بگیریم. قرآن در آیه 21 سوره احزاب میفرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...؛ البته شما را به رسول خدا اقتدایی نیکو است...». این خطی است که خدا معرفی میکند تا بندگی و اخلاق و در دام افراط و تفریط نیفتادن را از پیامبر(ص) بیاموزیم.
ایکنا: امروز چه وجوهی از شخصیت پیامبر میتواند برای جامعه ما راهگشا باشد؟
همتی: فکر میکنم رحمت و سعه صدر و چتر رحمتی که پیامبر(ص) بر سر جامعه خود کشیده بودند بهترین چیزی باشد که بتوانیم از پیامبر الگو بگیریم. این تفرقهها در جهان اسلام، اینطور اسلحه و شمشیر کشیدن مسلمانان در مقابل یکدیگر و اینطور داغ بودن بازار تکفیر و تفسیق مسلمان، چه شیعه و چه سنی، همان چیزی است که پیامبر از آن بیزار بودند و مسلمانان را به جماعت توصیه کرده و گفتند: «یدالله مع جماعه». خودشان رحمتللعالمین بودند و همه به محوریت پیامبر اختلافاتشان را تا زمانی که ایشان در قید حیات بودند کنار گذاشته بودند. پیامبر با آن سعه صدر چطور توانستند در عمق آن جامعه جاهلی، انقلابی ایجاد کرده و انسانهایی را خداپرست و دارای همه فضایل تربیت کنند، چون وجود پیامبر چنین سعه و گستردگیای داشت که توانست انسانها را جهت دهد، باورهای صحیح را به جای باورهای غلط بنشاند تا افراد اخلاق جاهلانه را کنار گذاشته و اخلاق و تعلیمات کریمانه پیامبر را بپذیرند.
امروز محبت و سوزی که پیامبر(ص) برای برپایی توحید در زمین داشتند مسئلهای است که همه باید به آن توجه کرده و در آداب جذب به دین از همان شیوههای پیامبر استفاده کنند. شیوه پیامبر جذب حداکثری بود و آنهایی که به ایشان جذب نمیشدند، کسانی بودند که فطرتشان را از دست داده بودند، همان که قرآن میفرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ...؛ خدا مهر نهاد بر دلها و گوشهای ایشان، و بر چشمهای ایشان پرده افتاده...»؛ اینها به جایی رسیدهاند که نمیتوانند حرف تو را بفهمند، نمیتوانند بشنوند و ببینند، ولی اگر درصدی از خودآگاهی در وجودشان بوده، وجدانشان بیدار و فطرتشان نمرده بود، با شیوه پیامبر تغییر کرده و جذب میشدند.
به هر حال پیام پیامبر(ص) برای جامعه ما دعوت به وحدت میان مسلمانان و دعوت به رحمت است، رحمت یعنی اینکه مسائل کوچک را بزرگ نکنیم، در واقع اختلافافکنی و فحاشی نکنیم، به معتقدات طیف مسلم اهانت نکنیم و اینها را محور شرارت نفس خود قرار ندهیم، خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) چنین نمیکردند و چنین نمیپسندیدند.
انتهای پیام