توجه به شرایط عصر حیرت؛ تنظیم‌کننده سقف اجرایی نظام در قبال آرمان‌های الهی
کد خبر: 3893022
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۸
مهدی نصیری تأکید کرد:

توجه به شرایط عصر حیرت؛ تنظیم‌کننده سقف اجرایی نظام در قبال آرمان‌های الهی

مهدی نصیری با اشاره به مباحث کتاب اخیرش با عنوان «عصر حیرت»، اظهار کرد: از مباحث این کتاب نتایجی گرفته می‌شود که مهم‌ترین آن نتیجه سیاسی است. اگر سقف پروازی خود را در اجرای آرمان‌های الهی تنظیم کنیم و متناسب با وسعمان حرکت کنیم، در حقیقت نظام را چابک‌تر کرده‌ایم و تعارضات نظری و عملی و ... که قبلاً داشته‌ایم، با این نگاه کاهش می‌یابد.

به گزارش ایکنا؛ مهدی نصیری، مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان و از دین‌پژوهان برجسته، دوشنبه، 1 اردیبهشت‌ماه، از طریق صفحه اینستاگرام انجمن اندیشه و قلم، به طرح بحث در زمینه کتاب اخیر خود تحت عنوان «عصر حیرت»، پرداخت که در ادامه مشروح این سخنان از نظر می‌گذرد؛

اخیرا کتابی تحت عنوان «عصر حیرت» منتشر کردم که یک زیر تیتر با نام «جستاری کلامی پیرامون حکمرانی فقهی و تمدن‌سازی دیدنی در عصر غیبت و سیطره مدرنیته» دارد. سوال اساسی که در این کتاب مطرح است و به آن پاسخ داده‌ایم این است که ما در عصر غیبت، وقتی که یک حکومت دینی تشکیل می‌دهیم، مانند اتفاقی که در جمهوری اسلامی با رهبری امام رخ داد، چه میزان وسع تحقق آرمان‌ها و ارزش‌ها و احکام دینی را داریم.

در میان فقهای شیعه در این مورد که آیا فقها در عصر غیبت می‌توانند به سراغ تشکیل حکومت بروند یا خیر، دو دیدگاه مطرح است؛ یک دیدگاه اینکه مسئله حکومت و شئون آن از مناصب امام معصوم است و در عصر غیبت، فقها یک ولایت محدودی دارند که به ولایت فقیه در امور حسبه تعبیر می‌شود که بیش از این مواردی که ذکر شده، نمی‌توانند اعمال قدرت کنند یا سیاست‌ورزی داشته باشند. اما دیدگاه دیگری که در بین فقها وجود دارد و امام خمینی هم بر این اساس نهضت خود را شروع کرد، این است که در عصر غیبت، فقیه، ولایت مطلق و تام دارد و اگر برای او امکان داشت و مردم از او حمایت کردند، باید حکومت تشکیل دهد و به اجرای حدود بپردازد و آرمان دینی را در آن جامعه اسلامی محقق کند. در این کتاب، از دیدگاه دوم دفاع می‌کنم و معتقدم که ادله دیدگاه اول، قوت لازم را ندارد.

چالش حکومت در عصر غیبت

در اینجا یک مسئله ایجاد می‌شود. یعنی ما تفاهم کردیم در اینکه در این روزگار و در عصر غیبت، فقیه می‌تواند حکومت دینی تشکیل دهد، اما اینکه این حکومت دینی چه میزان در تحقق آرمان‌های دینی و احکام فقهی و الهی می‌تواند موفق باشد، محل بحث و سوال است و اینجا می‌تواند معرکه بحث و گفت‌وگو قرار گیرد. دیدگاه مشهور در میان فقهایی که قائل به تشکیل حکومت در عصر غیبت هستند، این است که ما در این شرایط، وسع خوبی داریم و می‌توانیم 70 یا 80 درصد از احکام الهی را محقق کنیم. البته اینکه فقیهی بگوید ما در عصر غیبت تشکیل حکومت دهیم و جامعه امام زمانی درست کنیم را نداریم، اما اینکه می‌توانیم یک جامعه دینیِ رضایت‌بخش داشته باشیم و مردم بگویند با یک جامعه‌ای مواجه هستیم که احکام الهی در ابعاد فردی و ... در حد خیلی خوبی محقق شده، مورد بحث است.

من در اینجا این بحث را دارم که ما به دو دلیل وسعمان این مقدار نیست که بتوانیم مثلاً 80 درصد از احکام الهی را تحقق ببخشیم. یعنی اینکه فکر کنیم در عصر غیبت می‌توانیم یک نظام دینی محقق کنیم که رضایت مردم در حد مطلوبی فراهم شود و مردم راضی باشند و بگویند ثمره تحقق احکام مانند عدالت، معنویت و اخلاق و ... را می‌بینیم و بعد می‌توانیم این را روی دست بگیریم و به دنیا ارائه دهیم و بگوییم یک الگوی خوبی از حکومت دینی در این روزگار ارائه می‌کنیم، صحیح نیست و به نظرم وسع ما کمتر از 50 درصد است.

البته ممکن است بحث درصد را مطرح کنند که ملاک درصد چیست؟ اما مسلم این است که ما می‌توانیم با یک معیارهایی برآورد کمّی داشته باشیم. تلقی من این است که این وسع زیر 50 است و در یک برآیندسنجی می‌توان گفت که 30 درصد از آرمان‌های دینی را می‌توانیم محقق کنیم. البته ممکن است در عرصه‌ای 90 درصد موفق باشیم، مثل اینکه جمهوری اسلامی در استقلال سیاسی بیش از 90 درصد توفیق داشته است، اما در یک جایی ممکن است حتی عقب‌گرد داشته باشیم. مانند بانک‌داری ما که موفق نبوده و در این بخش 30 درصد موفقیت داشته‌ایم.

تکلیف نظام متناسب با وسع آن است

البته این مقدار در دنیای کنونی بسیار مهم است. من وقتی این بحث را مطرح می‌کنم، برخی دوستان به ویژه جوانان با شورِ انقلابی می‌گویند که این 30 درصد به چه معنا است؟ قطعاً درصد را باید روی 90 یا بالاتر دانست و این مقدار باید محقق شود. اما این‌طور نیست و بحث تکلیف دینی و بحث تشکیل حکومت و اجرای احکام، تابع صفر و صد نیست. بلکه متناسب با وسعمان است. در زندگی اهل بیت(ع) هم وقتی نگاه کنیم، معلوم می‌شود که همینطور بوده است. غیر از امام علی(ع) دیگر ائمه(ع) نتوانستند تشکیل حکومت دهند. البته وظیفه هدایت داشتند، اما وسعشان محدود بود.

امام سجاد(ع) در شرایط خفقان انشاء ادعیه می‌کنند و به فقرا کمک می‌کنند. البته فضا در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) باز می‌شود، اما محدود ا‌ست. با این حال، امام(ع) نمی‌گوید چون وسع من محدود است، پس تکلیف از من ساقط می‌شود و باید مأیوس باشم. امام کاظم(ع) زمانی که در زندان بودند، در آنجا فرصتی ایجاد شد و با زندان‌بان ارتباط گرفتند و رساله فقهی به نگارش درآوردند که آن زندان‌بان کتاب را به بیرون برد. بنابرین اینکه وسع محدود است، این اصلاً از اهمیت کار اصلاح‌گری سیاسی نمی‌کاهد.

انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوی اسلامی و استقرار و بقای آن یک اتفاق مهم در دنیا بود و این مقدار اصلاح‌گری در دنیای کنونی که تحت سیطره ایدئولوژی‌های ماتریالیستی و ... است، بسیار اهمیت دارد. پس می‌گویم وسع ما محدود است و کمتر از چیزی است که از تریبون‌ها اعلام شده و به مردم وعده می‌دهیم و این مهم است که تلقی شما از وسعی که دارید، یک تلقی 80 درصدی یا 30 درصدی باشد که در نحوه حکمرانی و برنامه‌ریزی در همه امور تأثیر دارد.

دلایل محدودیت وسع حکومت اسلامی در زمان غیبت

اما چرا و دلیل ما چیست که می‌گوییم وسع محدود است؟ دلیل این است که با دو مانع در این مسئله مواجه هستیم که این دو مانع باعث می‌شود وسع محدود باشد؛ اولین مانع اینکه اصل امر هدایت و پروژه هدایت، مبتنی بر این است که یک حجت معصوم خدا که می‌تواند نبی یا امام معصوم باشد، بعد از دوران ختم نبوت در جامعه باشد و بسط ید نیز داشته باشد. یعنی بتواند قدرت سیاسی را قبضه کند. در چنین شرایطی امر هدایت که خداوند می‌خواسته بندگانش را هدایت کند، یک روال عادی دارد و این پروژه در شرایط معمول پیش می‌رود.

اگر وضعیتی رخ دهد که این پیامبر که معصوم است و عصمت دارد، قدرت سیاسی از او سلب شود و اصطلاحاً بسط ید نداشته باشد و با حکومت جور مواجه باشد یا اصلاً حکومت جور نباشد و مردم جامعه‌ای که پیامبر به سراغشان رفته، در مقابل او مقاومت کنند یا وضع شدیدتر شود که این حجت معصوم به پرده غیبت برود، یعنی اتفاقی که در مورد اهل بیت(ع) رخ داد و حجت دوازدهم شیعه به دلیل شرایط پیش آمده به پرده غیبت رفت، مسئله متفاوت خواهد شد.

مثلاً در زمان امام صادق(ع) ایشان بسط ید نداشت و شرایط تقیه حاکم بود و در ادامه نیز غیبت ایجاد شد. معنایش این است که امر هدایت‌گری فردی و اجتماعی با یک مشکل اساسی مواجه می‌شود. اگر فرض کنید هدایت را به خیمه‌ای تشبیه کنیم که قرار است برافراشته شود و مردم زیر آن خیمه هدایت شوند، عمود این خیمه پیامبر یا امام است که باید باشد و مانعی هم وجود نداشته باشد. حالا اگر باشد و بسط ید نداشته باشد یا غایب باشد، گویا عمود با شکست مواجه شده است. البته خیمه کاملاً فرو نمی‌ریزد، اما این خیمه برافراشته نیست و دچار شکستگی است و شرایط هدایت از حالت معمول خارج شده است.

شرایط حیرت

در روایتی از این شرایط به حیرت یاد شده و نام کتاب را نیز از این روایات گرفته‌ام. یعنی فرمودند که وقتی حجت معصوم به غیبت برود، شما دچار تحیر و سرگردانی و شبهه می‌شوید. یعنی در برخی از مسائل تکلیف شما روشن نیست و این حیرت و سرگردانی نتایجی هم دارد که از جمله مهم‌ترین آنها بروز اختلافات نظری در ابعاد مختلف بین مسلمین و شیعیان است. با آغاز غیبت، اولین اختلافات کلامی بین دو عالم بزرگ شیعه، یعنی شیخ صدوق و شیخ مفید روی می‌دهد که صدوق استاد مفید است و بر اساس برخی روایات، هر دو از جانب امام(عج) موید بودند. اما اختلافات در می‌گیرد و گاه تند هم می‌شود. یعنی وقتی تاریخ کلام شیعه و فقه شیعه از آغاز تا امروز را می‌بینید، از طرفی تاریخی است که سراسر کوشش و تلاش و جهاد علمی برای سامان دادن یک نظام اعتقادی است و دستاوردهای مهمی هم داشته است، اما اگر از زاویه دیگری ببینید، تاریخی از سلسله‌‌ای از اختلاف قرائت‌ها و اختلاف اجتهادها و آرای کلامی و فقهی است.

وقتی قرار است یک نظام دینی تشکیل بدهید و مدعی شوید که می‌خواهید در عرصه سیاست و ... الگوی دینی را محقق کنید، لازمه تدوین یک الگوی دینی،  این است که مشخص باشد که روی این الگو، تفاهمی بین فقهای شیعه باشد و اختلاف‌های حاد فقهی وجود نداشته باشد. یعنی مشخص باشد که در عرصه‌های مختلف، حکم خدا چیست. در فقه ما این بحث مطرح است که فراتر از مسلمات و قطعیات فقهی و دینی، یعنی مواردی نظیر نماز که واجب است و شراب که حرام است، فراتر از اینها، وقتی در عرصه‌های دیگری می‌آییم، در کمتر مسئله‌ای است که تفاهم داشته باشیم. با فتاوای مختلفی مواجهیم و نمی‌دانیم که کدام‌یک از این فتاوا حکم خدا است.

معضل کشف مسائل و حکم آن در عصر غیبت

همیشه این مثال را دارم که شیعه در مورد نماز جمعه در عصر غیبت سه فتوا دارد؛ یکی اینکه اقامه آن حرام است و آنان که تشکیل حکومت را جایز نمی‌دانند، می‌گویند این از مناصب امام است. یک فتوا اینکه نماز واجب عینی است. مانند فتوای برادران اهل سنت و فتوای مشهور اینکه واجب تخییری است، یعنی یا نماز جمعه یا نماز ظهر باید خوانده شود و فقیهی نمی‌تواند بگوید چه چیزی حکم واقعی خدا است.

به هر کدام عمل شود، مشکلی ندارد و مومنین ثواب می‌برند و اگر معلوم شود مجتهد خطا کرده نیز مصونیت دارد، اما در صورتی می‌توانیم نتیجه عینی و ملموس یک حکم الهی را ببینیم و آثارش را درک کنیم که روشن باشد آن حکم واقعی چیست. یعنی اگر حکم واقعی خدا در مورد نماز جمعه آن چیزی باشد که وجوب عینی دارد، الآن که وجوب تخییری داریم، یعنی یک مصلحت و ثواب بزرگی را داریم از دست می‌دهیم. پس چون به هادی و فصل‌الخطابِ معصوم دسترسی نداریم، گریزی از اجتهادات مختلف نداریم و در خیلی مسائل ابهام داریم و نمی‌دانیم که حکم واقعی خدا چیست.

سیطره مدرنیته؛ مانع تحقق آرمان‌های الهی

یک مانع دیگر هم برای تحقق 80 درصدی آرمان‌های الهی وجود دارد که مربوط به روزگار ما است که در یک قرن اخیر شاهد آن بوده‌ایم که عبارت از سیطره مدرنیته است. با تمدن غرب، در حقیقت، رنسانس منتج به تمدن جدید می‌شود و این تمدن به مثابه یک مکتب است که جهان‌بینی، ایدئولوژی، سبک زندگی و بایدها و نبایدهای خود را دارد. این تمدن که بنیادش بر انکار غیب و فاصله‌گیری از خدا و اومانیسم است و در تقابل بنیادین با نگاه دینی قرار دارد، در دنیا وارد می‌شود و در دو قرن اخیر، بر تمام عالم سیطره پیدا می‌کند و متناسب با هر کشوری، سیطره آن قوی‌تر یا ضعیف‌تر است. اما یکصد سال است که تأثیرات زیادی بر شئون جامعه ما گذاشته است. از نحوه اندیشیدن ما تا ساختارهای سیاسی، اجتماعی، نظام غذایی و ... . بحث ما این است که سیطره مدرنیته، برای تحقق مطلوب بسیاری از آرمان‌های دینی مانعی ایجاد کرده است. در برخی مواقع اصلاً اجازه نمی‌دهد و 40 سال است که نتوانستیم مسئله ربا را از بانک‌داری مدرن حذف کنیم. بنابراین، با دو مانع در شرایط فعلی مواجه هستیم. برای اینکه یک جامعه‌سازی دینی در حد مطلوب یا رضایت‌بخش داشته باشیم، این دو مانع سر راه ما است.

اما نتیجه‌ای که گرفته می‌شود چیست؟ از این بحث عصر حیرت، نتایجی گرفته می‌شود، اما نتیجه سیاسی، مهم‌ترین نتیجه آن است. در این شرایط که جمهوری اسلامی تشکیل شده و از اصل آن دفاع می‌کنم و وجود این نظام را در دنیا بسیار مهم می‌دانم و از جهاتی شبه‌اعجاز است، بحث ما این است که خداوند بر دوش این نظام، تکلیف تحقق یک جامعه اسلامی 80 درصدی را نگذاشته است. یعنی خداوند تکلیف تحقق یک تمدن طراز دینی که مثلاً 90 درصد همه احکام دینی در آن محقق شود را بر عهده آن نگذاشته است. چون امکان ندارد و دلیل این عدم امکان نیز این است که با غیبت امام(عج) مواجه هستیم.

تنظیم سقف پروازی نظام در اجرای آرمان‌های الهی

خداوند می‌فرماید «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» و این آیه در مورد فرد و نظام است. خدا بر یک حکومت بیش از وسع آن تکلیف نکرده است. همه حکومت‌ها سعی دارند دوش خود را از زیر بار تکالیف دینی و ... خالی کنند، اما ما داریم بار خود را سنگین‌تر می‌کنیم. به همین دلیل فکر می‌کنم اگر سقف پروازی خود را در اجرای آرمان‌های الهی تنظیم کنیم و متناسب با وسعمان حرکت کنیم، در حقیقت نظام را چابک‌تر کرده‌ایم و تعارضات نظری و عملی و ... که قبلاً داشته‌ایم، با این نگاه کاهش می‌یابد و واقعاً بنده معتقدم که این تئوری عصر حیرت، تئوری چابک‌سازی جمهوری اسلامی و تداوم آن است.

همچنین، بنده یک فرض ارزش‌مندی دارم و آن اینکه در روزگار کنونی، استقرار یک نظام دینی مانند جمهوری اسلامی که از نظر من بیش از 30 درصد وسع اصلاح ندارد، حاوی مصلحت مهمی است. این نظام چنان ارزشمند است که با هیچ مصلحتی نمی‌تواند تقابل کند. اما چه باید کرد که این را حفظ کنیم و این نظام حفظ شود. اینکه شما یک تلقی از جامعه‌سازی دینی و نظام‌سازی فقهی داشته باشید که از عهده آن برنیایید، یعنی بار را سنگین کرده‌اید و دچار مشکل شده‌اید و ممکن است دچار شکست شوید.

انتهای پیام
captcha