سرزمین قزوین از دیرباز خاستگاه دانشوران و پژوهندگان حوزههای مختلف علم و هنر به ویژه دانشهای فلسفه و کلام، حدیث، تفسیر، فقه، شعر و ادب، تاریخ، جغرافیا، رجال و... بوده است و آوازه فضل و شایستگی عالمان و دانشمندانش در سراسر ایران کهن پیچیده است.
چنانکه «ابن حوقل» جغرافینویس و شهرنگار نامآور سدهٔ چهارم بدینگونه بر آن انگشت تأکید نهاده است: «قزوین را در میان شهرهای دامنهٔ کوهستان همانندی نیست. زیرا مردم این شهر، توانگر و اهل دانش و تحقیقاند و در رشتههای گوناگون علم آگاهی دارند».
عبدالکریم رافعی قزوینی فهرستی از آنان تا سدهٔ ششم را در سه جلد کتاب نفیس «التدوین فی ذکر اخبار اهلالعلم بقزوین» فراهم آورده و آقارضی قزوینی نیز در کتاب شریف «ضیافهالاخوان» مستدرکی بر عالمان شیعی که رافعی نامشان را از قلم انداخته نگاشته است.
اینک به مناسبت ماه مبارک رمضان نگاهی گذرا به کارنامه تنی چند از قرآنپژوهان قزوینی داریم و هر روز به معرفی مختصر دانشوران پیشین و معاصر، که در قلمرو ترجمه، تفسیر یا تتبّع در مفردات و واژهشناسی، اعلام، کتابت، قرائت، بلاغت و سایر علوم و هنرهای قرآنی قلم زده و اثری آفریدهاند، خواهیم پرداخت.
بیشتر بخوانید:
«رضیالدین ابوالخیر احمدبن اسماعیلبن یوسفبن محمدبن عباس حاکمی طالقانی قزوینی»، فقیه، مفسر، محدث و واعظ شافعی اشعری در سال ۵۱۲ هجری قمری در خانوادهای اهل علم که از طالقان به قزوین هجرت کرده بودند و در این شهر سکونت داشتند به دنیا آمد و بزرگ شد. جد اعلای او «محمدبن عباس» که در بغداد فقه آموخته بود در طالقان منصب قضاوت داشت و در عین حال برای مردم مجالس ذکر و موعظه و حدیث هم برقرار میکرد. پدرش اسماعیل هم فقیهی پارسا و پرهیزگار بود و رافعی از او ستایش فراوان کرده و گفته که نزد «قاضی شهید ابوالمحاسن رویانی» و «ابوخلف مرزبان فقیه» شاگردی کرده و درباره او گفتهاند که به خاطر نداشته که چهل سال سپیدی سحرگاه را دریافته و در خواب بوده باشد. در طی این چهل ساله به اتاقی که قرآن در آن بود بدون وضو وارد نمیشده است.
ابوالخیر در کودکی به تحصیل مقدمات علم پرداخت و در هفت سالگی قرآن را به صورت کامل از بر کرد. در نوجوانی بنا بر روش آن روزگار که آوازه هر دانشمندی را از هر شهری میشنیدند به آن سو میشتافتند عازم نیشابور شد و در آنجا تحت آموزش و تربیت «محمدبن یحیای نیشابوری» که از شاگردان خاص «امام محمد غزالی» بود قرار گرفت و در عین حال از شیوخ طوس و نیشابور بهرهمند شد.
ابوالخیر به تصوف و عرفان هم گرایش داشت و از دست «امام ابوالصدر هبهالرحمانبن عبدالواحد قشیری» در مهمانسرا و خانقاه پدربزرگش «استاد ابوعلی دقّاق نیشابوری» خرقه به تن کرد و بعدها کتاب «الاربعون» و «سننالصوفیه» اثر «ابوعبدالرحمان سلّمی» را به درس میگفت. کراماتی هم برایش قائل شدهاند که به نظر میرسد از اسطورهسازی خالی نیست. بهویژه آنکه مأخذ بسیاری از کرامات منسوب به او خواهرزادهاش «رافعی قزوینی» است که از منسوبان و همفکران خود با تعصب یاد میکند.
وی بعد از اینکه متون مشهور فقهی آن روزگار و آموزههای صوفیانه را فرا گرفت به قزوین بازگشت و تا سال ۵۵۵ در قزوین به تدریس و تعلیم اشتغال داشت و در همین سال به حج رفت. وی یک بار در دوره نوجوانی مشرف به حج شده بوده و در سفر دومش در بغداد از شیوخ آنجا حدیث استماع کرد. در سال ۵۶۹ برای تدریس در نظامیه بغداد دعوت شد و تقریباً حدود یازده سال با نفوذ و اعتبار تمام در نظامیه و جامعالقصر تدریس و مجلس وعظ و خطابه داشت.
«ابن جبیر» جهانگرد اسپانیایی که در این سالها از بغداد عبور میکرده به شکوه مجلس وعظ او در نظامیه پرداخته و اشاره کرده که نخستین خطیبی بود که در باب «بدرالشریف» بغداد به وعظ میپرداخت و ديدم كه خلیفه در پای وعظ او مینشست. البته میدانیم که فضای بغداد فضایی دوقطبی بود و قدرت شیعیان از زمان آل بویه در بغداد همچنان محفوظ بود تا در روز عاشورای سال ۵۸۰ هجری هنگامی که بالای منبر مشغول به وعظ و خطابه بود، از او خواستند که به لعن یزید بپردازد. او که تحت تاثیر آموزههای غزالی بود از این کار استنکاف کرد و با اعتراض مردم از سمت موعظه در بغداد معزول و ماندن در آنجا برایش دشوار شد و در سال ۵۸۱ به بهانه حج تا شام رفت و به قزوین برگشت.
ابوالخیر قزوینی در سال ۵۹۰ در قزوین درگذشت و در آستانه امامزاده حسین (ع) در کنار آرامگاه بزرگانی مثل «ابنماجه» و «احمد غزالی» به خاک سپرده شد.
در اینکه ابوالخیر واعظی سخنور و بسیار مسلط به علوم مختلف بوده تردیدی نیست. گفتهاند که بهخصوص در فقه شافعی و خلاف در بین مذاهب سرآمد بود و با تسلطی که بر علون تفسیر و قرائت داشت، از ارجاعات قرآنی و اشاره به تفاسیر روائی مختلف به ویژه «اسبابالنزول» واحدی، تفسیر کلبی و تفسیر ثعالبی در مباحث و مواعظش بهره میگرفت.
سُبکی گزارشهای دقیقی از شیوه تدریس تفسیر او در نظامیه داده و به نقل از «ابننجار» و «ابوالقاسم صوفی» گفته: در شبهای ماه رمضان انبوه نمازگزاران به امامت او حاضر میشدند و ابوالخیر پس از نماز به تفسیر قرآن میپرداخت و چون سورهای پایان مییافت از سورهای دیگر آغاز میکرد و مردم چنان شیفته بیان او بودند که گذشت زمان را درک نمیکردند. سپیده میدمید و مردم نماز صبح را با وضو نماز عشاء شب پیش بجا میآوردند.
ضمن اینکه وی به علم قرائت هم توجه فراوانی داشته و از محضر «ابراهیمبن عبدالملک شحاذی» از شاگردان «ابومعشر طبری» مقری نامدار بهره داشته و در نیشابور کتاب «الغایه ابن مهران» را که شامل قرائات دهگانه است فرا گرفته و در قزوین به تدریس آن پرداخته است و خیلیها در این علم شاگردان او به حساب میآمدند.
ابوالخیر آثار فراوانی تألیف کرده که متأسفانه بیش از هشت عنوان از کتابهایش الان در دسترس نیست. کتاب قرآنپژوهانهای دارد با عنوان «التبیان فی مسائلالقرآن» که دیدگاههای حلولیه و جهمیه و قائلین به خلق قرآن را در آن رد کرده و یک کتاب هم دارد به نام «حظائرالقدس» که ۶۴ نام برای ماه مبارک رمضان برشمرده و حدیث قدسی که گفته میشود «روزه از من است و من پاداش روزهگیران هستم» را با ۵۵ قول مختلف در این کتاب نقل کرده است. یک کتاب هم به نام «مفاتیحالعطیات و مغالیقالبلیات» در باب دعا و اذکار دارد که به فارسی هم ترجمه کرده است.
وی یک کتاب هم با عنوان «الاربعونالمنتقی فی فضائل علیالمرتضی» تألیف کرده؛ این کتاب چاپ شده و اتفاقاً «سید ابن طاووس» و برخی از محدثین شیعه به این کتاب مراجعه و فضائل امیرالمؤمنین را از زبان کسی که به مذهب شافعی و مخالفت با شیعیان شهرت داشته نقل کردهاند.
درباره زهد و پرهیزگاری ابوالخیر قزوینی هم نقل قول فراوان وجود دارد؛ اینکه هر روز و شب یک ختم قرآن میکرده، کم غذا میخورده، وقتی که روزه میگرفته با یک قرص نان افطار میکرده است...
ابوالخیر قزوینی در روزهای پایان عمرش، دوازدهم محرم سال ۵۹۰ در قزوین به منبر میرود و آیه «اتّقوا یوماً ترجعون فیه» را تفسیر میکند. روایت است وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد، ایشان هفت روز بعد از آن از دنیا رفتند، از این روی، این مورد را هم جزو کرامات ابوالخیر به حساب آوردهاند که اشارتی به مرگش دارد که در روز جمعه بیستم محرم سال ۵۹۰ از دنیا رفته است.
یادداشت شفاهی از محمدعلی حضرتی
انتهای پیام