صبر و استقامت؛ آنچه از حضرت زینب(س) باید بیاموزیم
کد خبر: 3942005
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۳

صبر و استقامت؛ آنچه از حضرت زینب(س) باید بیاموزیم

سرپرستار بخش کرونای بیمارستان آتیه همدان از انگیزه‌اش برای انتخاب رشته پرستاری می‌گوید از اینکه با رتبه کنکورش محدودیتی در انتخاب رشته نداشته است، اما به‌دلیل ارتباط مداوم با بیمارانی که می‌توانست بر روی لبشان لبخندی بنشاند این رشته را انتخاب کرده است.

پرستاری که می‌تواست پزشک باشد/ مبتلا شدن به کرونا؛ تجربه‌ای که در روحیه‌دهی به بیماران مؤثر بودبه گزارش ایکنا از همدان، به این فکر می‌کنم که اگر در رشته تجربی تحصیل کرده بودم برای ورود به دانشگاه رشته پرستاری را انتخاب می‌کردم؟

فارق از اینکه قبولی در رشته‌های پزشکی و درمانی کار ساده‌ای نیست و باید برای رسیدن به آن تلاش زیادی کرد، به سختی‌های این شغل که فکر می‌کنم می‌بینم روحیه لازم برای قرار گرفتن در این شغل را نداشتم.

اینکه در شغلی خدمت کنی که دارای شیفت‌های شبانه است و باید شب‌هایی در هفته را بیدار باشی و مشغول به خدمت، اینکه در خدمت بیماران باشی که علاوه بر توانایی جسمی باید روحیه بسیار بالایی داشته باشی شرایطی است که هرکسی نمی‌تواند آن را بپذیرد و با آن کنار بیاید.

پرستاری تنها به خاطر سختی‌های فیزیکی‌اش جزو مشاغل سخت و طاقت‌فرسا دسته‌بندی نمی‌شود، این را وقتی در بیمارستانی برای درمان خود یا عضوی از نزدیکانت حضور پیدا می‌کنی درمیابی که حتی شاید تحمل آن فضا را هم نداشته باشیم.

در تمام مشاغل افراد توانمند یا کم‌تجربه، خوش‌برخورد یا بی‌حوصله هستند، در شغل پرستاری که مستلزم حوصله و صبر زیادی است شاید پیش آمده باشد با افرادی روبرو شده باشیم که به‌دلیل سختی‌های زیاد این شغل کمی بی‌حوصله شده باشند.

سرپرستار بخش کرونای بیمارستان تأمین اجتماعی آتیه همدان و پرستار نمونه سال 1392 در همدان، که به خبرگزاری ایکنا معرفی شده است، نمی‌دانم برخورد این پرستار چه خواهد بود، اینکه به‌دلیل فشار و خستگی ناشی از 10 ماه مبارزه با ویروس کرونا یا از اینکه مناسبتی از آن‌ها یاد می‌شود گلایه کند و بگوید فرصت زیادی برای وقت گذاشتن برای مصاحبه ندارد و هزار کار روی سرش ریخته است.

اما پس از معرفی خودش انرژی زیادی به ما می‌دهد خوش برخوردی و خوش‌کلامی او مرا از این افکار دور کرده و اجازه می‌دهد که روند مصاحبه را به‌خوبی دنبال کنیم.

الهام‌السادات فاطمی نوین در معرفی خود به خبرنگار ایکنا می‌گوید: دارای مدرک کارشناسی رشته پرستاری و کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی هستم، سال 82 به‌عنوان دانشجوی رشته پرستاری پذیرفته شدم و از سال 87 در این حرفه و در بیمارستان تأمین اجتماعی همدان مشغول به کار شدم، 12 سال است که در این حرفه هستم.

اکثر خانواده من از کادر درمان بودند و خودم نیز به این رشته یعنی پرستاری علاقه‌مند بودم با اینکه رتبه‌ام در کنکور 890 شد و می‌توانستم رشته‌های دیگری همچون پزشکی را انتخاب کنم اما به‌دنبال علاقه خود رفتم.

پرستاری را از این بابت دوست داشتم که بتوانم بر لبان یک انسان دردمند لبخندی بیاورم و او را خوشحال کنم، با اینکه رشته پزشکی هم سختی‌های خود را دارد اما دیدار کوتاهی با مریض در حد زمان ویزیت دارد و یک پزشک خیلی با بیمار در ارتباط نیست، پرستار با شیفت‌های شش ساعته و گاهی 12 ساعته‌ای که دارد با بیمار خود ارتباطی گسترده‌تر دارد، علاوه بر آن با تعداد بیشتری از بیماران حدود 10 تا 12 نفر در بخش مرتبط است و آن‌ها را کاور می‌کند، این ارتباط برای من بسیار خوشایند است.

در ابتدای ورود به رشته پرستاری در ترم اول و دوم اساتید سختی‌های این حرفه را برای ما گوشزد می‌کردند و می‌گفتند اگر کسی تحمل این سختی‌ها را ندارد انصراف دهد، گروه ما 35 نفره بود و خوشبختانه کسی انصراف نداد و همه تا آخر این رشته را ادامه دادند و در حال حاضر تمام هم‌گروهی‌هایم در بیمارستان‌های سطح شهر مشغول به فعالیت هستند، به نظر من افرادی که در این حرفه می‌مانند شاید بتوان گفت که به‌نوعی برای این کار انتخاب شده هستند، چراکه حرفه سختی است.

نیاز بیماران به پرستار تنها نیاز جسمی نیست

پس از اتمام کارشناسی به‌دنبال رشته روانشناسی بالینی رفتم چراکه پرستاری به‌تنهایی پاسخ‌دهنده نیاز بیماران نبود آن چیزی که برای بیماران نیاز بود علاوه بر مراقبت جسمی، نیازهای روحی بود که بتوان به آن‌ها پاسخ داد.

این نیاز در دوران کرونا بیش از گذشته احساس شد چراکه بیمارانی که ما با آن‌ها در ارتباط بودیم به مرگ فکر می‌کردند و امیدی به اینکه خوب شوند، نداشتند.

در حین خدمت به بیماران کرونایی خودم نیز مبتلا شدم

از همکارانم می‌خواستم بیش از هر چیزی به این افراد روحیه بدهند تا اینکه در مردادماه و به‌دلیل ارتباط با بیماران کرونایی خودم نیز به این ویروس مبتلا شدم، علائم من همچون بسیاری از افراد با تب و لرز و بدن‌درد آغاز شد، هفت روز اول بیماری وضعیت خیلی بدی داشتم و واقعاً فکر می‌کردم آخرین روزهای عمرم را می‌گذرانم، پس از گذراندن دوره قرنطینه و پس از 10 روز استعلاجی به‌دلیل کمبود نیروی درمانی با اینکه هنوز احساس ضعف، ناتوانی، تنگی نفس و سرفه داشتم به سر کار خود برگشتم یعنی این فضا در بین تمام همکاران من وجود داشت، به‌طور مثال در یک ماه حدود 42 نفر از همکاران ما در استعلاجی ناشی از کرونا بودند، اما در هر صورت با اینکه بیشتر آنان به این ویروس مبتلا شدند پس از گذراندن دوره درمان سریعاً به محل کار برگشتند چراکه نیاز مردم و بیماران کرونایی به وجود آنان را درک می‌کردند.

پس از آن، این تجربه من در امید بخشی و روحیه‌دهی به بیماران بسیار اثرگذار بود به بیماران می‌گفتم که خود من نیز سخت به این بیماری مبتلا شدم و آن‌ها از من می‌پرسیدند آیا ممکن است که ما هم خوب شویم و من خودم را مصداق این حرف می‌دانستم و می‌گفتم در حال حاضر من خوب شده‌ام که در خدمت شما هستم پس حال شما هم خوب می‌شود.

به هر حال به نظر من روحیه‌دهی به بیمار جزء اصولی است که باید رعایت شود و لازم است که در هر بیمارستان فرد یا افرادی که در رشته روانشناسی تحصیل کرده‌اند حضور داشته باشند.

پدرم اهل کارهای سخت بود، مادرم می‌گوید تو جای پای او گذاشته‌ای

پدر من سیدیحیی فاطمی نوین معلمی بود که به‌صورت داوطلب در دفاع مقدس حاضر شد و به مبارزه با حزب کومله در بانه و سردشت پرداخت، در نهایت در سال 66 در جاده بانه ــ سردشت، به دست کومله‌ها به شهادت رسید، من نیز با الگوگیری از او انجام کارهایی که با سختی همراه باشد را دوست دارم مادرم همیشه می‌گوید تو جای پای پدرت گذاشتی و همچون او به‌دنبال سختی هستی و کارهای سخت را دوست داری.

مدیریت خوب بیمارستان آتیه در ایام کرونا

ابتدای شیوع کرونا که از قم آغاز شد تیمی از بیمارستان ما به‌صورت نیروهای داوطلب و جهادی از بسیج بیمارستان برای امداد به قم اعزام شدند و پس از آنکه کرونا در همه‌ جا و در همدان نیز شیوع پیدا کرد بخش ما به بخش بیماران کرونا اختصاص پیدا کرد.

در ابتدا که کمتر کسی جرئت ارتباط با این بیماران را داشت بیشتر همکاران برای حضور در این بخش داوطلب می‌شدند، البته اشخاصی هم بودند که بیماری زمینه‌ای داشتند و حضور در این بخش برایشان خطرناک و دشوار بود.

مدیریت بیمارستان نیز امکانات لازم برای حفاظت شخصی را به‌طور کامل در اختیار ما قرار داد و از این بابت تاکنون مشکلی نداشته‌ایم، لازم است که از مدیریت درمان، ریاست بیمارستان و مدیریت دفتر پرستاری در این راستا تشکر کنم.

همسرم در بحران کرونا کمک حالم بود

در دوره‌ای که به کرونا مبتلا شدم خانواده‌ام بسیار کمک‌ حالم بودند، با اینکه همسرم شغل سختی داشت، در آن بازه 14 روز مرخصی گرفت و به من بسیار کمک کرد، قبل از آن یا حتی بعد از آن هم مخالفتی با حضور من در بخش کرونا نداشت، با اینکه دو فرزند کوچک دارم که نگران سلامتی آن‌ها نیز بودم به من می‌گفت در حال حاضر دچار بحران هستیم و همه باید به‌نوعی با آن بجنگیم.

سخت‌ترین و شیرین‌ترین لحظات در حرفه پرستاری

از سختی‌ها بخواهم بگویم باید در مورد این ویروسی بگویم که پیر و جوان سرش نمی‌شود، البته شاید همکارانم که در بخش مراقبت‌های ویژه آی سی یو کار می‌کنند حرف‌های بیشتری داشته باشند چراکه بیماران بدحال در آنجا هستند، اما سخت‌ترین حالت برای من و همکاران پرستارم زمانی است که کاری از دستمان برای بیماری برنمی‌آید و اینکه در نهایت آن بیمار از دست می‌رود.

چندی پیش یک بیمار کرونایی خانم که به‌تازگی زایمان کرده بود در بخش ما بستری بود که روزبه‌روز حال او وخیم‌تر می‌شد، همه نگران حال او بودیم و حال او خیلی برایم ناراحت‌کننده بود تا اینکه به لطف خدا و به‌صورت معجزه‌واری خوب شد.

حدود یک ماه است که بیمارستان ما از افراد جهادگر و طلاب برای افزایش حال معنوی و روحی بیماران کمک گرفته است که می‌توانم بگویم حضور این افراد بسیار مؤثر بوده است.

یکی از این افراد جهادی خانمی است که در اردیبهشت‌ماه سال جاری همسر خود را در همین بخش کرونایی بیمارستان آتیه از دست داد اما حالا او بدون هیچ چشمداشتی در این طرح جهادی حضور پیدا کرده و حتی از جان خود دست کشیده و به خدمت در این بخش پرداخته است. وقتی با او صحبت می‌کنیم که فرزندان کوچکی دارد می‌گوید من اینجا آمده‌ام که اگر کسی همچون همسرم به کمک احتیاج دارد دست او را بگیرم، برایم خیلی جالب بود که حتی ذره‌ای نگران خودش نبود.

سختی دیگر مربوط به اوضاع روحی بیمارانی است که ملاقات ممنوع هستند و ما با خانواده‌های آن‌ها در ارتباط هستیم و به خاطر سلامتی خود آنان مجبوریم که به آن‌ها نه بگوییم و اجازه ملاقات ندهیم و با تماس تلفنی آن‌ها را از احوال بیمار خود مطلع می‌کنیم.

اما از خاطرات شیرینم که باز هم با سختی همراه بود باید به تولد فرزند اولم اشاره کنم، هنگام تولد دخترم حال جسمی بدی داشتم، همکارانم همه ‌چیز را مهیا کرده بودند و به شوخی می‌گفتند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد، حتی تختی در آی سی یو هم برایم آماده کرده بودند که به لطف خدا دخترم به سلامت به دنیا آمد.

اصول مهم و کلی پیشگیری از کرونا

با گذشت 10 ماه از شیوع کرونا باید بگویم که مهم‌ترین اصل در پیشگیری از این ویروس شست‌وشوی مرتب دست‌ها است، دوم ماسک زدن، و سوم ایجاد تهویه مناسب در منزل و محل کار، به صورتی که هر دو یا سه ساعت یک‌بار 10 دقیقه در و پنجره‌ها را باز کرده، هم‌چنین رعایت فاصله اجتماعی یک تا دو متر نیز بسیار اثرگذار است.

پس از موج سومی که واقعاً به‌سختی گذرانده شد در این بیمارستان توانستیم از 90 تخت به 20 تخت اشغال شده در بخش کرونایی برسیم، اما در این یکی دو روز و هم‌زمان با شب یلدا نگران افزایش دوباره آمار هستیم چراکه در این 10 ماه هر زمان که تعطیلی یا مراسمی بود که مردم دورهم جمع شدند دقیقاً یک یا دو هفته پس از آن ما شاهد افزایش چشمگیر مبتلاها شدیم و امروز واقعاً استرس یک یا دو هفته بعد را داریم که امیدوارم مردم رعایت کنند.

صبر و استقامت مهم‌ترین الگوی حضرت زینب(س) برای پرستاران

از اینکه میلاد حضرت زینب(س) روز پرستار نامگذاری شده است احساس غرور می‌کنم، صبر و استقامت دو واژه‌ای است که در وجود حضرت زینب(س) خلاصه می‌شود گاهی که شرایط کاری سخت می‌شود به همکارانم می‌گویم به خاطر همین روزی که به‌عنوان روز پرستار نام‌گذاری شده و به بزرگی مقام حضرت زینب(س) باید این دو ویژگی صبر و استقامت را در خود تقویت کنیم و کمتر غر بزنیم.

آرزو در روز میلاد حضرت زینب(س)

آرزوی شخصی من تعجیل در فرج امام زمان(عج) است که با ظهور ایشان تمام مشکلات بشر حل خواهد شد، آرزوی دیگرم که سال‌هاست در طلب آن هستم زیارت خانم حضرت زینب است، همسرم نیز سید هستند و از آنجا که حضرت زینب(س) عمه سادات هستند معمولاً ایشان را در خانه عمه جان خطاب می‌کنیم.

آرزوی دیگرم ریشه‌کن شدن این بیماری منحوس است تا همه به روزهای قبل کرونا بازگردیم و بیش از گذشته قدر نعمت‌های خود را بدانیم و کادر درمان نیز به شرایط سخت قبل از کرونا باز گردند و از این وضعیت خیلی سخت رهایی پیدا کنند.

گفت‌وگو از اکرم یوسفی پارسا

انتهای پیام
captcha