یکی از مسائل مهمی که به نظر میرسد در نظام اسلامی و در سطح حاکمان به بوته فراموشی سپرده شده و علیرغم سر دادن شعارهای بسیار اما در عمل با بیمهری و بیتوجهی مسئولان نظام مواجه شده است مسئله اخلاقمداری و توجه به مسئله حکمرانی اخلاقی است.
در عین حال حکمرانی هم اخلاق و آدابی دارد که از آن به عنوان اخلاق حکمرانی تعبیر میشود که در حقیقت بیانگر شاخصها و اصول حکمرانی است که این شاخصها در حکمرانی دینی و غیر دینی غالباً مشترکند اما در عین حال حکمرانی دینی شاخصهای متفاوت و مخصوص به خود نیز دارد که این از جهت اهمیت مؤلفه اخلاق در حکمرانی دینی است لذا میتوان گفت اخلاق حکمرانی در حکومت دینی ایجاب میکند که حکمرانی به سمت اخلاقیتر شدن حرکت کند.
اخیراً هم رهبر معظم انقلاب در دیدار تصویری با مداحان اهل بیت(ع) با توجه دادن همگان به مسئله اخلاق فرمودند: «ادب اسلامی را در جامعه بگسترانید. عزیزان من! یکی از چیزهای بسیار مهم، حفظ ادب اسلامی در سخن گفتن است که متأسّفانه امروز با گسترش فضای مجازی بتدریج این ادب اسلامی دارد کمرنگ میشود. بدزبانی، بدگویی و مانند اینها بایستی در جامعه جمع بشود. امروز بعضی سعی میکنند یا بیتوجّهی میکنند و این در جامعه، بخصوص در بعضی از رسانهها -چه رسانههای صوتی، چه رسانههای تصویری- و بخصوص در فضای مجازی رو به گسترش است. شما بایستی در بیان خودتان، در شیوهی کار خودتان، به نحوی عمل بکنید که گسترش این [بدزبانی و بدگویی] وجود نداشته باشد. مکتب ائمّه (علیهم السّلام) و مکتب علوی و فاطمی از این چیزها مبرّا است.»
توصیه مهم ایشان را میتوان در سطحی کلانتر به حاکمیت یافتن اخلاق در حکمرانی تسری داد و لذا با توجه به نزدیک شدن به ایام انتخابات ریاست جمهوری 1400 فرصت مناسبی است که به ضرورت تحول در امر حکمرانی با محوریت اخلاق و ویژگیهای دولت آینده برای حکمرانی اخلاقی در سطح قوه مجریه پرداخته شود.
در این راستا ایکنا گفتوگویی با شریف لکزایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، انجام داده است که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ـ برای شروع گفتوگو بفرمائید اصولا! چه نسبت یا تفاوتی میان اخلاق حکمرانی و حکمرانی اخلاقی وجود دارد؟
ـ اخلاق حکمرانی همان وظایف حرفه ای است که فرد در حوزۀ مسئولیت سیاسی خود باید به آن عمل کند اما حکمرانی اخلاقی به معنای آن است که سیاست موازین اخلاقی را رعایت کند و در واقع همان ادب، آداب و قواعد اخلاقی است که حکمران باید به آن پایبند باشد. البته ممکن است تلقی های دیگری از این دو مفهوم وجود داشته باشد و به صورت دقیق تری قابل تفکیک و تبیین بیشتری بشود.
ایکنا ـ مفهوم حکمرانی اخلاقی به چه معناست و چقدر ضرورت دارد که در گام دوم انقلاب تحول حکمرانی به سمت حاکمیت اخلاق حرکت کند؟
ـ حکمرانی اخلاقی به معنای آن است که سیاست موازین اخلاقی را رعایت کند. اساسا نوع حکمرانی در یک جامعه اسلامی و دینی باید اخلاقی باشد. امام خمینی(ره) زمانی که در زندان بودند وقتی میخواستند آزاد شوند به ایشان گفتند همه این سیاست «پدرسوخته بازی» است چرا میخواهید در سیاست دخالت کنید که امام فرمودند این سیاست شماست و ما چنین سیاستی را نمیخواهیم. لذا این تفاوت در ذات است؛ حکمرانی در اسلام و اندیشه سیاسی اسلامی، شیعی و اهل بیتی و در اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی، وجود دارد که بالکل متفاوت با سیاست های رایج و معمول است و اصل انقلاب اسلامی نیز بر حکمرانی اخلاقی مورد بوده است. من نمی دانم چرا بعضی افراد این مسئله مهم را در حکمرانی دینی فراموش کردهاند. اصلا انقلاب برای این انجام گرفت که فقر و تبعیض نباشد و استقلال ملی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی محقق شود و همه این مسائل ذیل حکمرانی اخلاقی قرار میگیرد .
به یاد دارم در چند دوره قبل مجلس، حدود سال 1387، آییننامهای تحت عنوان منشور اخلاقی انتخابات تهیه و تدوین شد که متأسفانه با این که وزارت کشور هم در تولید آن دخیل بود اما به آن عمل نشد. در این منشور تمام آداب، اخلاق و اصولی که باید در انتخابات رعایت شود، وجود داشت و از نوع رقابت، نحوه تبلیغات، نحوه دریافت کمکهای مالی، نحوه جذب کمکهای مردمی برای تبلیغات و ...در آن ذکر شده بود و متأسفانه بدترین انتخابات به لحاظ اخلاقی و اخلاق سیاسی در آن دوره رقم خورد که البته واجد واکاوی است. اینها نشان میدهد خیلی از وقتها ما خیلی مسائل را میدانیم اما این در روح و جان ما رسوخ پیدا نکرده و به عبارتی «وجودی» ما نشده است. در واقع ممکن است اراده ای در اجرا هم باشد اما چون سیاستمداران ما اینگونه تربیت نشدهاند و آموزش ندیدهاند، مسائل به نحو دیگری پیش می رود و مباحث خوبی در سطح ایده مطرح میشود، اما عملی نمیشود و این آسیب بسیار زیادی را به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد کرده و میکند و از سوی دیگر هم به دین مردم ضربه زده است. زیرا اساسا قرار نبود اینگونه عمل شود.
به اعتقاد من مشکل ما به لحاظ نظری نیست، مشکل به لحاظ عملی هست. به عبارتی مشکل اصلی در حکمت عملی و سیاست عملی است و چون این شعارها و ایده ها در وجود ما نهادی نشده در همان سطح آثار، مکتوبات و شعارها باقی میماند. کسانی که در این عرصههای میدانی کار سیاسی ورود پیدا میکنند باید واجد حداقل صلاحیتهای اخلاقی باشند. علت اصلی برخی اتفاقاتی که در کشور میافتد همین بداخلاقیهای سیاسی است. در حالی که اخلاق جزو ذاتیات انقلاب اسلامی است و اصلا وجه تمایز سیاست و حکمرانی در جمهوری اسلامی با سایر مدلهای حکمرانی، اخلاق است و اگر این اتفاق نیفتد تفاوت مشهودی میان حکمرانی دینی با حکمرانی و سیاستهای مبتنی بر دروغ و فریب سایرین وجود ندارد. برای نمونه موضوع برجام و نحوۀ برخورد سیاست مداران امریکایی قابل تحلیل است. در حالی که همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند ایران براساس آموزههای دینی به تمامی تعهدات خود پیشاپیش عمل کرد اما طرف مقابل غیر اخلاقی عمل و بدعهدی کرد. ما براساس آموزههای دینی موظف هستیم اخلاقی عمل کنیم و هرچقدر این مسئله مورد توجه قرار گیرد شود هم انقلاب اسلامی تقویت میشود و هم اعتماد مردم به حاکمیت بیشتر میشود.
من بارها به مسئله صداقت در حکمرانی و اهمیت آن در حکمرانی دینی اشاره کردهام. نمیتوان دروغ گفت و وعدههای دروغ داد که بعدا نتوان به آن عمل کرد. این از حکمرانی اسلامی فاصله دارد. همچنین شاخصهایی مانند شفافیت، پاسخگویی و مسئولیت پذیری، خرد جمعی، مشارکتی بودن، تبعیت از قانون، کارایی و اثربخشی، برابری و فراگیری و...که از شاخصهای حکمرانی خوب است و از سوی نهادهای بینالمللی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مطرح شده، مورد توجه و تأیید آموزههای دینی هم هست که باید در حکمرانی به آن توجه کرد. به ویژه اینکه بیشترین آسیبهای اخلاقی در همین ایام انتخابات به کشور وارد میشود و با شکلگیری دوقطبیها، طرفین اتهامات زیادی به هم میزنند و معلوم نیست این رفتارها به کجا میرسد.
ایکنا ـ ویژگیهای مهم دولت برآمده از انتخابات ۱۴۰۰، به عنوان اولین انتخابات گام دوم انقلاب، برای اینکه بتواند اخلاق را پایه و مبنای حکمرانی قرار دهد چیست؟
ـ به اعتقاد من اگر یک نکته مهم مورد توجه قرار گیرد خیلی از مسائل حل میشود و آن هم فاصله بین مسئولان و مردم است. الان این فاصله به اندازهای زیاد شده که نه مسئولان از آنچه در جامعه میگذرد اطلاع دارند و نه مردم می دانند مدیران و مسئولان جامعه چه برنامهای در سر دارند و دنبال میکنند. نوعی بی اعتمادی و نااطمینانی وجود دارد. لذا اولین اقدام شفافتر شدن رابطه و تعامل بین مردم و مسئولان است؛ منظور از شفافتر شدن هم مردمیتر شدن مسئولان و شفافیت در تصمیم گیری و برابری و ... است. مسئولان باید حضور بیشتری بین مردم داشته باشند و مسیرهای خاص و ویژه و به دور از حضور مردم برای خود در نظر نگیرند. این باعث میشود ارتباط و مناسبات مردم و مسئولان بازسازی شود و به صورت درستی شکل بگیرد. افزایش فاصله مسئولان با مردم، اخلاق ها را هم متفاوت کرده و گاهی مسائل جالبی در فهم نظر مردم از سوی مسؤولان مطرح می شود که بسیار عجیب است و این مسئله خیلی عجیبی است و سوال این است که چرا مسئولان در بین مردم؛ مسجد، بازار، ورزشگاه، خیابان، نباشند، مردم را نبینند و با آنها ارتباط بدون واسطه نداشته باشند تا گرفتار یک تنهایی خودخواسته نشوند و بتوانند به وظایف خود به درستی عمل کنند. وقتی این اتفاق نمی افتد اعتماد مردم روز به روز کاهش پیدا میکند.
موضوع دیگری که به دور از حکمرانی اخلاقی است و بر مردم اثرگذار است، این است که دولت به واسطه مشکلات اقتصادی و عدم توانایی در تأمین اعتبارات و هزینهها، به گونه ای عمل می کند که بیشتر به مردم و معیشت مردم ضربه وارد می شود. مصداق این گفته بورس و ارز و ... است که ارزش دارایی مردم را را به شدت کاهش داده است. این نوع رفتارهاست که فاصلهها و بیاعتمادیها را بیشتر و بیشتر میکند. راه حل این مسئله توسل به اخلاق، رعایت اخلاق سیاسی و توجه به اخلاق و آداب حکمرانی است که در صدر آن شفافیت، پاسخگویی و صداقت قرار دارد. لذا هرچقدر شاخصهای حکمرانی خوب رعایت و اجرا شود و نحوه اتخاذ و اجرای تصمیماتی مانند چگونگی هزینه کرد ارز 4200 تومانی شفاف شود، اعتماد مردم جلب میشود و این شفافیت هم باید به نحوی باشد که همه به صورت برابر از این امتیازات بهرهمند شوند و تنها شایستگیها تفاوت ایجاد کند. برای نمونه همه فعالان اقتصادی بتوانند در این مسیر وارد شوند و این مسیر شفافی باشد تا مشکلات کاهش پیدا کند. اما این مسیرها به گونهای است که هر چقدر هم صحبت میشود و رسانهها نسبت به آن انتقاد میکنند اما این مسیرها همچنان غیرشفاف است. اینها تجربههای جهانی است و ما هم باید از آنها استفاده کنیم و نمیتوانیم خود را از دنیا جدا کنیم. رهبری هم در بیانیه گام دوم درخصوص استقلال ملی تصریح کردند که این بدان معنا نیست که کشور را محصور در داخل کنیم و دوگانهای وجود ندارد که یا خود را ذیل غرب تعریف کنیم یا خود را محصور به داخل کنیم و این هر دو نادرست است.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام