به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «رسانه و رفتارهای انتخاباتی» از سلسله نشستهای سواد انتخاباتی و فضای مجازی که در آستانه انتخابات و از سوی مرکز ارتقای سواد فضای مجازی سازمان سراج در حال برگزاری است، شامگاه روز گذشته دوم خردادماه با ارائه بحث از سوی سید مجید امامی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و کارشناس حوزه فرهنگ و ارتباطات در بستر اسکای روم برگزار شد. مشروح صحبتهای سیدمجید امامی در نشست شب گذشته را در ادامه میخوانید.
طی صد سال گذشته و هرچه که جلوتر آمدهایم، اهمیت رسانهها در انتخابات بیشتر شده و برخی معتقدند سرنوشت انتخابات با رسانهها رقم میخورد، کمااینکه در کشور ما پس از مناظرات انتخابات، بسیاری از رأیها جابجا میشود. همانطور که در انتخابات سال ۹۶ این اتفاقات افتاد. در سال ۹۲ هم از مناظرات دور دوم به طور محسوسی سبد رأی رئیسجمهور منتخب بالا رفت. همین موضوع نقش مدیریت رسانهها و مدیریت کمپین در انتخابات را نشان میدهد. اگر بگوییم انتخابات و نتایج آن دستاورد رسانهای است، حرف درستی است.
انتخاباتپژوهی در میدانهای تجربی مختلف در دنیا وجود دارد و علوم مختلفی ذیل آن تعریف میشوند. روانشناسی اجتماعی و روانشناسی سیاسی در زمینه تبیین رفتار انتخاباتی ایفای نقش میکند و به شناخت عوامل مؤثر و فرایندهای تحقق و تحول رفتار انسان میپردازد. علم ارتباطات سیاسی، به مدیریت اقناع و مدیریت نفوذ و مدیریت نمایش برای اهل قدرت و کسب آن و پایدارسازی قدرت میپردازد. در زبانشناسی، بلاغت مهم است. رسانهشناسی نیز متغیرهای مربوط به رسانهها و زیستبوم رسانهها و تغییرات آنها را بررسی میکند. جامعهشناسی سیاسی هم نسبت بین کنش سیاسی و تغییرات سیاسی را بررسی میکند. بازاریابی سیاسی نیز به چگونگی فروش یک تصمیم و خرید توجه میپردازد. همه این عرصهها زیر موضوعات انتخابات است.
در کشور ما انتخاباتپژوهی در وضعت بسیار ضعیف و فقیری قرار دارد. البته جامعهشناسان سیاسی پژوهشهای خوبی انجام دادهاند، اما در سایر عرصهها کارها متفاوت است. بر همین اساس، موضوع جدیدی که مطرح شده، سواد انتخاباتی است و کسی که میخواهد ابعاد مختلف انتخابات را درک کند باید دارای چنین سوادی باشد، کسی که میخواهد برای مثال به عنوان فعال سیاسی، شهروند، روشنفکر، محافظ جامعه و دلسوز آن فعالیت کند، باید از آبشخور این علوم استفاده کند. در این فرایند، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی سیاسی مهم است. خود انتخابات یک رفتار عام، بسیار واضح و بدون شک و شبهه و تردید و حاشیه و تفسیر است. کمتر میتوان رفتار انتخاباتی مردم را تفسیر به رأی کرد. روانشناسی اجتماعی و سیاسی از این جهت حائز اهمیت است.
از منظر جامعهشناسی سیاسی، انتخابات نمایش نسبت مردم با نظامهای سیاسی است. البته به این معنا نیست که همه مشارکت در انتخابات است، مشارکتهای غیرانتخاباتی هم داریم و طبق نظریه جامعهشناسان، مشارکتهای غیر انتخاباتی خیلی مهمتر است. پرسشی که در این زمینه در نظام جمهوری اسلامی مطرح است این است که آیا مهمترین مشارکت مردم، مشارکت انتخاباتی است؟ و یا پر نمودترین و فعلاً پر اثرترین مشارکت مردم انتخابات است؟
نگرش رفتاری جامعه، به امر سیاسی و به مشروعیت نظام سیاسی و کارآمدی نهادی در انتخابات اهمیت دارد. اگر بخش مهمی از جامعه ایران بگویند در انتخابات شرکت نمیکنیم و در نظرسنجی اعلام کردهاند که با تغییر رئیسجمهور چیزی عوض نمیشود، نه اینکه انتخابات امر بدی است و حتی نه به خاطر اینکه اساس مشروعیت نظام جمهوری اسلامی مشکل دارد، که البته بخشی از اینها همین عقیده را دارا هستند، در حدود ۲۰ درصد جامعه ایران از سال ۵۷ مشروعیت جمهوری اسلامی را قبول ندارند. همانطور که در دوران پهلوی بیش از این درصد مشروعیت نظام پهلوی را قبول نداشتند و این مسئله بسیار مهمی است.
چگونه رأی دادن یک رفتار است، رأی ندادن هم یک رفتار است. یعنی اگر انتخابات یک کنش است، رأی دادن یک واکنش به اتفاق در جامعه است. برخی رأی میدهند که کاندیدای دیگری روی کار نیاید، نه اینکه کسی که روی کار میآید برای او مهم باشد! حمایت میکنند، اما به این دلیل که فلانی رأی نیاورد. رأی ندادن هم یک واکنش برای تضعیف نظام و مشروعیت آن است. مهمترین موضوعی که رسانهها باید روی آن کار کنند این است که انتخابات در بهبود و تغییر اوضاع مؤثر است؛ این در تعلقات انتخاباتی ما مؤثر است.
سال ۲۰۰۶ در آمریکا، پروژه ملی بسیار مهمی درباره کسانی که رأی نمیدهند، انجام شد. تقریباً ۵۰ درصد مردم آمریکا در انتخابات شرکت نکردند. در روانشناسی انتخابات و روانشناسی اجتماعی، چهار عرصه بزرگ مطالعه میشود، از جمله کلیت مشارکت، ترجیح، چگونگی ساخت افکار عمومی و چگونگی شکلگیری کمپینها. در این فرایند رسانهها نقش بسیار مهمی دارند و این نقش به شدت تغییر پیدا کرده است. بعد از جنگ جهانی دوم و از سال ۱۹۶۰، تلویزیون نقش جدیای در انتخابات آمریکا و کشورهای دیگر ایفا کرد.
پرسشی که مطرح میشود این است که آیا واقعاً رسانهها تأثیر دارند؟ در تحول نظام رسانهای این را تجربه کردیم که رسانهها نقش تعیینکننده دارند. رسانهها مشخص میکنند دستور کار چه باشد. اگر جریان انقلابی و جوان امروز، نقش رسانه را جدی نگیرد، نمیتواند در این عرصه موفق عمل کند. تلویزیون بر جریان روشنفکری اثر میگذارد و برای آنها فضایی ایجاد میکند که مرجع مردم باشند.
گروههای مرجع نیز تغییر پیدا کردهاند و دیگر معلمها و متخصصان مرجع نیستند اگر چه در زمره گروههای منزلت قرار دارند، اما اکنون گروههای مرجع، شامل سلبریتیها و شخصیتهای رسانهای هستند. شبکههای اجتماعی تحول زیادی پیدا کرد و نقش زیادی در این تغییرات داشتهاند و خیلی از افراد در این بسترها تبدیل به کاربر و یوزر شدند. تعاملی شدن و نقش انباشتی مصرف بیشتر شده است. همه این موارد میدان بازی انتخابات را تغییر داده است.
سیاست رسانهای شده مفهوم دیگری در این بحث است که معنای آن این نیست که تبلیغ در تلویزیون باشد، البته در کمرنگ شدن نقش جوامع، ریش سفیدها و ... مؤثر بوده است، بلکه سیاست رسانهای به این معناست که اساساً جانمایه سیاست در فضای رسانهای شکل میگیرد. سیاست دارای قدرت نیست که رسانه از او خواهش کند اجازه بدهید به این موضوع بپردازیم. سیاست در همین قالب شکل میگیرد و توزیع قدرت در همین جا اتفاق میافتد. پاستور یک محله است، اصل قدرت در رسانه است و باید در جستجوی آن بود. کسی موفق است که بر آن سوار شود.
اینکه بازتولید رسانهای چگونه اتفاق میافتد، مهم است. حقیقت را در تماشای یک حرف و جریانی در تلویزیون میبینند، لذا دیگر مهم نیست راست بگویید یا دروغ. در عصر واقعیت رسانهای به سر میبریم و این امر ما را به سیاست رسانهای شده متصل میکند. واقعیت وجود مستقلی از رسانه ندارد که رسانه بیاید و پنجرهای به بیرون باز شود. واقعیت در رسانه و در کنش رسانه، بزک و بستهبندی و عرضه میشود و در این جریان کسی برتر و حاکم بر یک گفتمان است که حضور فعالتر و تحلیل بهتری داشته باشد.
در فرایند انتخابات سال ۸۸، عدهای توسعه آزادی را در عین نیاز ما به توسعه در حوزه عدالت مانع و باعث شدند تا چندین سال امکان دستیابی به آزادی سیاسی سخت شود به خاطر آنکه ما را درگیر مسئله امنیت کردند. اشتباهاتی که جنبش سبز انجام داد تحقق آزادیهای سیاسی را در ایران حداقل ۲۰ سال به تعویق افتاد.
آنچه در فضای شبکههای اجتماعی شاهد هستیم این است که مثلثی در انتخابات ایجاد شده است؛ کلاب هاوس منبع امر سیاسی در انتخابات فعلی است، در فضای توییتر پرورش پیدا میکند و در اینستاگرام اجتماعی میشود. این اتفاق بسیار مهمی است. هر کسی که نتواند از کلاب هاوس استفاده کند حتماً در انتخابات پیش رو ضعف خواهد داشت. توییتر عرصه طعنه است، زبان و بلاغت در این فضا استعاری است. هر که بهتر طعنه بزند موفقتر است. اما در اینستاگرام عرصه تصویری و اطاله بیشتر موضوع برای عموم است. تلویزیون را باید در خدمت این مثلث قرار داد. یکی از کارکردهایی که کلاب هاوس دارد این است که بتوان به وسیله آن طبقه متوسط به بالا را که اعلام عدم مشارکت در انتخابات کردهاند به صحنه کشاند.
هویتسازی و سازهانگاری در فهم رفتار انتخاباتی نیز مهم است. این جریان یک نگاه جدیدی به مسئله انتخابات دارند و در چارچوب عقلانیت محدود، رفتارهای انتخاباتی را تعریف میکنند. بر همین اساس رسانهها سعی میکنند هویت و نگرشهای جمعی را شکل دهند که بیشترین تأثیر را بر مردم دارد و فهم رفتارهای انتخاباتی مبتنی بر مراجع هویتی فعلی است. در روانشناسی اجتماعی دو مفهوم اقناع و بسیجگری بسیار مهم است و رسانهها قادرند در عرصه انتخابات بسیجگری کنند. در اقناع به جای نظام دلایل و نگاه حکمی نگاه عاطفی بسیار پررنگتر است.
از سوی دیگر، در نظام رسانهای ایران در انتخابات پیش رو، به لحاظ مالکیت و همیاری رسانهها رادیو و تلویزیون متعلق به بخش عمومی است اما در واقعیت در عین حال که رسانههای عمومی متعهدترند، در رقابت با رسانههای خصوصی و شبکههای اجتماعی عقب میمانند. اگر نتوانیم از انتخابات برای احیای حوزه عمومی، گفتوگو، باور و باهمگویی، تحمل مخالف و فهم حرف دیگری استفاده کنیم، وضعیت حوزه عمومی و سرمایه اجتماعی از آنچه که هست هم بدتر خواهد شد. در این شرایط رسانه میتواند آیینه حوزه عمومی باشد، به این دلیل که تأثیر کاذب آنها کم میشود و خدمترسانی آنها در این عرصه بیشتر میشود.
انتهای پیام