محمدعلی آقامیرزایی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات است. او در زمینه زندگینامه شهدا و دفاع مقدس آثار زیادی دارد که رمان یحیا تازهترین آنهاست. تألیف چندین مجلد از مجموعه کتابهای «قصه فرماندهان» در سوره مهر از کارهای دیگر این نویسنده و شاعر است. وی اکنون کارشناس و نویسنده دفتر ادبیات پایداری است.
به مناسبت روز بزرگداشت شهدا گفتوگویی با او در زمینه الگوسازی صحیح از شهدا داشتهایم که با هم میخوانیم.
در روز بزرگداشت شهدا هستیم و این اختصاص نشان از اهمیت موضوع دارد. برای شروع به عنوان یک نویسنده و پژوهشگر زندگی شهدا بفرمایید آثار مختلف منتشره در زمینه شهدا تا چه حد توانسته در الگوسازی قابل استفاده از شهدا در زندگی ما موفق باشد. با توجه به اینکه شهادت بالاترین تجلی ایثارگری است چون گذشتن از جان عزیز است.
شهدا قبل از هر چیزی قهرمانان ملی هستند. جنگی ناخواسته و تحمیلی شروع شد و عدهای با ترک هر آنچه داشتند به جبهه رفتند و دفاع کردند و در این راه جان خود را فدای وطن و دین خود کردند. آنها قشنگترین کار موجود را حتی از منظر انساندوستی انجام دادند. هر یک از این شهدا پدر، مادر، همسر و کسانی را داشتند که برایشان مهم و عزیز بودند اما با ترک آرامش و راحتی قدم در راهی گذاشتند که هیچکس نمیتواند منکر ارزش آن باشد. حتی رسانههای مخالف با جمهوری اسلامی هم آنها را قهرمان میدانند و کسی اصلاً نمیتواند با ارزش کار آنها مخالف باشد. آنها جان خود را فدا کردهاند که عزیزتر از آن وجود ندارد و در قبالش هیچ پاداش مادی معنا پیدا نمیکند. همین الان افرادی هستند که حاضر نیستند برای ایستادن در برابر اعتقاداتشان یک چک بخورند یا حتی دشنام بشنوند. پس کلاً بحثی در اهمیت موضوع برای هیچکس باقی نمیماند. اصلاً کمتر کسی است که در خانواده و آشنایان شهید نداده باشد.
حالا میرسیم به اینکه آیا در نمایش این ازخودگذشتگی که مقبول همه انسانهای دنیاست موفق بودهایم یا نه؟ متأسفانه به دلایل مختلفی نبودهایم. چون در اینجا بحث ما درباره شهدای دفاع مقدس است باید از همان زمان شروع کنیم. در زمان جنگ لازم بود که از کارکرد تهییجی و ترغیبی ادبیات و سینما و کلاً رسانههای مختلف حتی سرودهای مشهور آن رمان استفاده کنیم که کار درست و به جایی در زمان خودش بود. تهییج روحیه دفاع در برابر دشمن بود که باعث شد یک وجب از خاک کشور را به دشمن ندهیم و البته در این راه شهدای بسیاری دادیم که متأسفانه بهندرت تبدیل به الگوی قابل لمس برای مردم شدهاند. دلیل آنهم این است که کار دست گروههای نظامی بود که همین حالا هم همچنان دنبال ترویج تهییجی زمان جنگ هستند و همان را ادامه میدهند درحالیکه با پایان جنگ ما باید وارد تحلیل آن میشدیم و به الگوسازی ایثارگری شهدا میپرداختیم نه اینکه از آنها آدمهای دور از دست و بسیار آسمانی بسازیم که جوانان ما رسیدن به شخصیت و منش آنها را بسیار سخت و دستنیافتنی ببینند.
میفرمایید که اصلاً کارهای مناسبی برای الگوسازی از شهدا نداشتهایم؟
کارهای خوب و مؤثر داشتهایم اما آنقدر کار ضعیف و شعاری و سطحی داشتیم در بین آنها گم شد و در جامعه ایجاد دافعه کرد. همان روند زمان جنگ به ویژه در تولید کتاب انجام شد و شیوه تغییر نکرد. یک تلاشهایی هم شد که جواب داد مثل دفتر ادبیات مقاومت که آقای سرهنگی راه انداختند و یکی از مؤثرترین و خودجوشترین اقدامات در ثبت خاطرات و زندگی شهداست. مجله کمان با حداقل امکانات راهاندازی شد اما به سرعت مخاطب پیدا کرد و هنوز که هنوز است منبع بسیاری از پژوهشهای دانشجویی و سازمانی است که متأسفانه با بیمهری مسئولانی مواجه شد که خودشان مسئولیت انجام چنین کارهایی را بر عهده داشتند. کتابهای این دفتر هم در حال بهبود روندند اما با همه اینها هنوز نتوانستهایم در شان و عظمت شهدا کار فرهنگی و زیربنایی انجام دهیم و الگوسازی مناسبی داشته باشیم. بااینحال برخی هنوز هم اصرار به تولید کارهای سطحی دارند.
جدا از کارهای افراد متعهد اما غیرمتخصص که برخی مواقع منجر به سوءتبلیغ شده و نتیجه عکس داده، با توجه به رسانههای نوین و سوءاستفادههای مختلف از آن و زحمات شما و دوستانی که در اقلیتند اما درست کار میکنند، عملکرد سازمانهایی که مثل بنیاد شهید در راسند یا بودجه اختصاصی دارند چگونه بوده است؟
اگر عملکرد خوبی داشتند که این وضعیت را نداشتیم. بودجه در جایی است که متخصص این کار را ندارند. انگار شما ماشینتان را برای تعمیر پیش قصاب ببرید خب نتیجه معلوم است. ما که رسانهای هستیم میدانیم چه خبر است و چه هجمهای به همه چیزمان در جریان است. متأسفانه برخی موارد را با هم در هم میآمیزند و ملغمهای نامفهوم میآفرینند. اگر یادتان باشد در رویداد شهادت سردار سلیمانی دولت از مردم عقب مانده بود بس که شور و شوق مردم به سردار زیاد بود. حالا مقایسه کنید با امسال که دو سال گذشته و تبلیغات سوء را در این زمینه مشاهده کنید.
متأسفانه آدمی را میآورند که متخصص کار نیست. در رسانه بسیار ضعیفیم. صدا و سیما مدام دارد دلزدگی ایجاد میکند بس که در یک هفته خاص یک موضوع را مرتب تکرار میکند و مخاطب خسته میشود. این ضدتبلیغات اینگونه در کنار فعالیت رسانههای رقیب ما را دارد به یک جنگ مغلوبه میکشاند که پایان آن ترسناک است.
فکر میکنید اگر مرکزی با افراد کار بلد و باتجریه ایجاد شود و بودجههای منفک در آن تجمیع شود میشود این معضل را حل کرد؟
متأسفانه برونسپاریهای بخش خصوصی در پایان و بهترین شکل نیمهدولتی شده و باز هم ردپای سیاستهای قبلی دولتی بر آن حکمفرمایی میکند. این موضوع باید از سازمانهای متولی چون وزارت ارشاد شروع شود. صدا و سیمایی که خیلی از برنامههایش را نمیبینیم بودجه دولتی و بیتالمال را دارد. مگر ما میتوانیم بگوییم این پول از جیب ماست و نمیخواهیم صرف ساخت فلان برنامه شود؟
فقط افرادی چون آقای سرهنگی و آقای احمد دهقان که با اعتقاد و کمترین امکانات و گاه حتی رایگان خود را وقف کردهاند باعث شده همین کارهای اندک هم باقی بمانند و اثرگذار باشند. چرا مقام معظم رهبری به آقای سرهنگی فرمودند که بروید برای بیست سال آینده برنامهریزی کنید و به مسئولان بودجه دار نفرمودند؟ چون میدانند که کار چه کسی مؤثر است و در این راه با جانودل کار میکند و کار را انجام میدهد. هزار کتاب تاکنون منتشر شده تا این فرهنگ زنده بماند. توجه به فرهنگ ایثارگری و شهادتطلبی بسیاری از مشکلات امروز ما را حل میکند اما متأسفانه مسئولان مربوطه فقط در این مورد شعار میدهند.
در جنگ شایستهسالاری بود و هیچکس با توصیه در جایگاهش نبود. مرگ حاکم بود و هیچکس برای منفعتطلبی فرمانده نمیشد یا مسئولیتی را قبول نمیکرد مگر آنکه میدانست که توانایی انجام وظایف موکول را دارد. اگر همین فرهنگ امروز بین مسئولان ما رواج پیدا کند بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد.
چقدر از این کارهای خوبی که انجام شده استفاده یا اقتباس و منتشر شده تا بر مخاطب خود تأثیر بگذارد. اگر هم نشده چه کسانی باید پا پیش بگذارند؟
چند سال است که دارم اختصاصی بر محور مقاومت کار میکنم. هشتاد درصد شهدای مدافع حرم تربیتیافته همین کتابها هستند. نهضت صدبرابری کردن این کتابها که آقا چند سال پیش فرمودند حالا خود را نشان داده حتی اگر قشر خاصی خوانده باشند. سعی کردهاند مانند شهید همت یا رستگار باشند. این خودش نوعی نهضت ملی است. مسئله این است که بقیه کار، کار رسانه است که نمیآید مرزبندیها را مشخص کند و بین مردم نفوذ کند.
الان با آقای سرهنگی و دوستان بارها و بارها بر کتابهایی که قرار است چاپ شوند نظارت میکنیم و درباره آنها حرف میزنیم تا کار تاثیرگذاری در کنار داشتن سندیت و جلوگیری از انحراف مستند آن باشد. کاری که از کتاب یحیا به بعد کردیم این بود که خاطره را با کار مستند درآمیختیم تا هم خواننده داشته باشیم هم استناد کار حفظ شود. یک دفتر پنجاه متری داریم و سه نفر هستیم که در حد توانمان سعی در به بار نشستن کارها داریم.
با تشکر از شما، اگر صحبتی باقی مانده بفرمایید.
مناسبت این گفتوگو روز شهید است. من از کسانی بودم که قبلها عنایتی به این عظمت کار شهدا و تأثیرشان بر زندگی اجتماعی نداشتم اما خیلی مؤثر است. اگر این فرهنگ جا بیفتد که ما در همین حد که یک جایی یک ذره به یکی راه دهیم و فقط نخواهیم سبقت بگیریم. به این ایمان دارم که اگر فقط پنج درصد از فرهنگ شهادت و ایثار در جامعه ما نهادینه شود بسیاری از مشکلات کنونی از بین خواهد رفت.
گفتوگو: عباس کریمی عباسی
انتهای پیام