در تقویم فرهنگی کشورمان ۱۵ تا ۲۲ مهر به عنوان «هفته ملی کودک» نامگذاری شده است.
نداشتن آزادی عمل؛ تعدد بیرویه خط قرمزها؛ خودسانسوری؛ وضعیت بد اقتصادی و معیشتی یا به تعبیری «غم نان»؛ عدم درک و شناخت کارشناسان و دستاندرکاران نهادهای ادبی دولتی از کودک و ادبیات کودک؛ عدم تعامل نویسندگان با مخاطب؛ سفارشنویسی؛ ورود بیرویه و ترجمه کتابهای بیکیفیت و کمارزش آنسوی آب؛ ترجمههای موازی؛ حضور بیرویه افراد با نگاه آزمون و خطایی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان و دیگر مواردی که در قالب آسیبشناسی ادبیات کودک و نوجوان با تمام قدرت تاثیرگذاری و جریانسازی آن در رشد و تعالی فرهنگ جامعه مبتنی بر آیندهسازان کشور؛ بازتاب نگاه صریح محمدرضا شمس؛ نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان کشور در گفتوگو با ایکنا در آسیبشناسی این گونه ادبی است.
وی جدا از نویسندگی سریال خاطرهانگیز «هادی و هدی» که سهم بالایی در حافظه کودکان و نوجوانان دهه 60 خورشیدی دارد؛ «یک سبد سیب»؛ «افسانه روباه حیلهگر»؛ «اگر این چوب مال من بود»؛ «روباه و خروس»؛ «قصه آهو کوچولو»؛ «دامنی پر از ستاره»؛ «خواب گمشده مادر بزرگ»؛ «قصه بهار»؛ «حسنی و دیو»؛ «پهلوان پنبه»؛ «مراد شمر»؛ «قصههای علمی»؛ «صیادان ماه»؛ «قصههای بترس برای بچههای نترس» و «قصههای الفبا» تنها بخشی از کارنامه پُر بار محمدرضا شمس در حوزه تالیف و ترجمه ادبیات کودک و نوجوان است.
نویسندهای که قصه «روباه و خروس» او در کتاب «بخوانیم و بنویسیم» دوم دبستان چاپ شده است و در کارنامه جوایز ادبی ملی و بینالمللی او میتوان عناوینی چون کتاب سال شورای کتاب کودک در بخش قصه برای «دیوانه و چاه»؛ دیپلم افتخار IBBY و ثبت داستان «دیوانه و چاه» در فهرست کتابخانه مونیخ در سال 2004؛ کتاب فصل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتاب سال جایزه شهید حبیب غنیپور و کتاب سال جشنواره برای کتاب «یک اسم و چند قصه»؛ دریافت دیپلم افتخار نویسنده برتر 40 سال اخیر از سوی مرکز مطالعات ادبیات کودک و بسیاری دیگر از سیل افتحارات را به نظاره نشست.
در ادامه مشروح گفتگوی ایکنا با محمدرضا شمس را میخوانید.
ایکنا- جناب شمس اگر موافقید بحث را از اینجا آغاز کنیم که عموماً با دوگانهای در برابر مناسبتهای تقویمی مواجه هستیم. عدهای از فعالان حوزه ادبیات به این نکته اشاره میکنند که نگاه مناسبتی مثل هفته کودک؛ روز ادبیات کودک یا روز جهانی ادبیات کودک باعث میشود تمرکز نگاهها از مسئولان گرفته تا فضای رسانهای و نویسندگان به مناسبتها ختم شود؛ درحالیکه ادبیات مفهومی جاری و ساری است. عدهای دیگر کاملاً موافق این نگاه هستند و میگویند با وجود جاری بودن ادبیات در تمام لحظات، این دسته از مناسبتها باعث میشود که همان دامنه مسئولان، مخاطبان، رسانهها، نویسندگان و مترجمان توجه بیشتری به این حوزه داشته باشد و این تلنگر ها به قوت و استمرار حوزه ادبیات منتج میشود. در این دوگانه شما در کدام سمت قرار دارید و دلیل شما چیست؟
من میان این دو نظرگاه قرار دارم و معتقدم ادبیاتمان باید هر روز و هر لحظه بهسان همان نگاه ساری و جاری مورد توجه قرار گیرد. یعنی تفاوتی نمیکند که مناسبتی باشد یا نباشد. به فرایندی فکر کنید که در حوزهای در حال انجام است و حال مناسبتی نیز برای آن تعریف میشود. تعریف این مناسبت اگر به توقف آن فرایند منتج شود و صرفاً در همان مناسبت تقویمی شاهد حرکت آن باشیم، خوب نیست.
آن فرایند باید در تمام لحظات جاری باشد. مانند رودخانهای که باید همواره روان باشد وگرنه تبدیل به مرداب میشود. به عنوان مثال اگر روزی را برای پاکسازی و لایروبی آن رودخانه قرار دهند، نشان از درک عمیق و توجه درست برای ادامه حیات آن رودخانه است.
حال تصور کنید که تنها یک روز را برای ادبیات کودک و نوجوان در تقویم ثبت کرده باشیم و تنها در آن روز به ادبیات بپردازیم و بقیه روزها را رها کنیم؛ مسلم است که چنین نگاهی با خود آسیب کلانی در جریان ادبیات در تمامی حوزهها ازجمله حوزه ادبیات کودک و نوجوان به همراه خواهد داشت. جریان ادبیات ما در تمامی حوزهها باید فرآیند شکلی، رفتاری و مضمونی خود را مانند تمام کشورهای جهان طی کند. حال مناسبتهایی مانند «روز ادبیات کودک» یا «روز بزرگداشت نویسنده کودک و نوجوان» در تقویم فرهنگی ما وجود دارد که خوب است و باعث میشود توجه بیشتری به حوزه ادبیات از سوی کسانی که تا به حال به آن فکر نکردهاند جلب شود و مخاطبان جدیدی را در این عرصه وارد میدان کند. البته ذکر این نکته ضروری است که نامگذاری این روز، فقط در حد یک شعار باقی نماند و واقعا تدابیری برای بهتر شدن و تسریع این فرایند اندیشیده شود. متاسفانه در این چهل و چند سال بیشتر ما با شکل دوم روبهرو بودهایم و تلاشی برای بهبود این روند و جذب مخاطب بیشتر ندیدیم. به قول دوستی ادبیات کودک و نوجوان روز زیاد دارد اما زور ندارد. از این روی معتقدم که باید آن روز به عنوان روزی تکمیلکننده که باعث شود نگاهها به شکلی ویژه بر ادبیات جاری و ساری ما خاصه ادبیات کودک و نوجوان استوار شود. از دیگر سو چنین اتفاقات تقویمی سبب شود که توجه مسئولان به آن حوزه نیز بیش از پیش معطوف شود.
مثال دیگر برای درک اهمیت و جایگاه مناسبتهای تقویمی به محیط زیست بازمیگردد. در این مسئله تردیدی وجود ندارد که محیطزیست برای سلامت انسانها باید همواره مورد توجه، حفظ و نگهداری قرار گیرد. اگر بخواهیم به اهمیت محیطزیست، پاسداشت و نگهداشت آن تنها برای یک روز به عنوان «روز محیطزیست» که در تقویم است بپردازیم؛ قطعاً آینده خود و نسلهای فردا را به خطر انداختهایم. چرا که نگهداری، حفظ، پاسداشت و انتقال محیطزیست سالم به نسلهای آینده رسالت تمامی ابناء بشر بوده و در این مسئله نباید هیچ خللی وارد شود.
ایکنا- ادبیات کودک و نوجوان خاصه ادبیات کودک در حوزه نظم و نثر از گونههای پیشرو در ادبیات معاصر ما به شمار میرود. اما طی دو، سه دهه اخیر به ویژه از میانه دهه 70 تا اواخر دهه 90؛ حلقه مفقودهای به نام ادبیات نوجوان از یکسو به عنوان چشم اسفندیار این گونه ادبی مطرح شد و از سوی دیگر حضور افرادی که با نگاه آزمون و خطا وارد این حوزه ادبی شدند؛ پیشرو بودن را از این گونه ادبی سلب کرده است. اگر بخواهید عیارسنجیای طی این شش، هفت دهه طلایهداری ادبیات کودک و نوجوان داشته باشید به چه فراز و فرودهایی از نقاط قوت و ضعف اشاره میکنید؟
ما در هر حرکت و فرایندی همواره با موانعی مواجه هستیم که مانع حرکت اصلی میشود. همان رودخانه را اگر در نظر بگیرید، گاه یک سنگ بزرگ یا وجود مانعی ممکن است که جلوی حرکت آب روان را بگیرد اما آن رودخانه با اتکا به قدرت روان و سیال بودن خود، سنگ را کنار میزند و راه خود را باز میکند.
ادبیات ما و به تبع آن ادبیات کودک و نوجوان، در این چند دهه که اشاره کردید فرازونشیبهای زیادی داشته است. یکی از علتهای مهمی که باعث حاکم شدن رکود در ادبیات کودک و نوجوان شد مسئله تورم است. تورم ضربه مهلکی به ادبیات وارد کرد. از طرف دیگر بیماری کرونا ضربه مهلک دیگری بر بدنه ادبیات وارد ساخت. این اتفاق باعث شد تا ناشرها سراغ چاپ آثار جدید نروند، انبار خود را حفظ کنند و فعالیت را برای سالهای بعد بگذارند. اینها دستبهدست یکدیگر داد تا شاهد ضربه به صنعت نشر باشیم.
با وجود تمام این اتفاقات اما جریانی را در بطن جامعه شاهدیم که در حال حرکت است. درست است این جریان ممکن است در جایی متوقف شود، اما دوباره به حرکت خود ادامه میدهد. بهشخصه امیدوارم این جریان با وجود موانع فراوان به سلامت مسیر خود را طی کند و به جاییکه باید برسد.
ایکنا- برای تسریع حرکت آن چه باید کرد؟
برای تسریع این حرکت یک اراده ملی نیاز است. باید جامعه فرهنگی و تمام کسانی که دستی بر حوزه فعلیت و فعالیتهای فرهنگی دارند، دلسوزانه وارد میدان شوند. شاید این یک نگاه ایدهآلیستی باشد اما من معتقدم در این حوزه برای برونرفت از آسیبهای مطرح شده باید «نگاه ملی» شکل گیرد. نگاهی که تمامقد به کودک و نیازهای او اهمیت دهد.
ما در شعارها و از زبان مسئولان مدام میشنویم که کودکان و نوجوانان؛ آیندهسازان فردای جامعه هستند. ادبیات یکی از مهمترین ابزارهای تربیت فرهنگی و هنری همین کودکان و نوجوانان است. وقتی ادبیات کودک و نوجوان در مهجورترین حالت خود باشد مطمئناً نمیتواند به ابزار مهمی برای تربیت نسلهای فردا و آیندهساز کشور بدل شود.
تا وقتی به کودکان اهمیت ندهیم و برای برآورده شدن نیازهای آنها تلاش نکنیم، این مهم عملی نخواهد شد. اگر کودک؛ کودکی نکند و دوران کودکی را سپری نکند، وقتی بزرگ شود، نمیتواند رهبری کند! نمیتواند یک اداره، مدرسه یا مغازه را رهبری کند. اگر در این اجتماعات کوچک، آسیبی و مشکلی پیش آید، او توان رهبری، اداره و گذر از آن آسیب و مانع را نخواهد داشت و نمیتواند از آن معضل و آسیب به سلامت رد شود. چرا؟
پاسخ روشن است؛ چون دوران کودکی خود را سپری نکرده؛ بازی نکرده؛ رؤیا نداشته؛ از اول به دنبال آن بوده که پول دربیاورد و کمک خرج خانواده باشد و مَرد باشد؛ «کودکمَرد» باشد به جای آنکه کودک باشد! از نظر من تعریف جهان سوم این است؛ جهانی متشکل از کشورهایی که کودکان و نوجوانان آن کودکی و نوجوانی نکردهاند.
وقتی ما به کودک و نوجوان اهمیت ندهیم، مطمئناً به ادبیات کودک و نوجوان که یکی از ابزارهای مهم تربیت فرهنگی و اجتماعی کودک و نوجوان آیندهساز کشور است نیز اهمیت نخواهیم داد و شرایط به گونهای رقم خواهد خورد که محصولات فرهنگی از سبد خانواده حذف خواهد شد. شاهدیم کتابی که قرار است بیرون بیاید و وارد سبد فرهنگی خانواده شود قیمتش در کمترین حالت 100 و تا 400 الی 500هزار تومان ارزشگذاری میشود. به تحقیق خانوادهای که نیازهای معیشتی خود را اولی میداند و محق هم هست؛ در مسیر انتخاب و خرید مایحتاج زندگی خود و خانوادهاش، کتاب را از سبد خانواده حذف میکند و سراغ نیازهایی میرود که زندگی خانوادهاش را نجات میدهد. چه زمانی این اتفاق میافتد؟ زمانی که دولت و نهادهای ادبی به بهبود شرایط و التهابات جامعه فرهنگی، ادبی، نویسندگان، مترجمان، تصویرگران کمک نکنند. همه اینها سبب میشود که ادبیات کودک و نوجوان مهجور شود.
باید طی این چهار دهه شاهد شکلگیری اراده ملی برای کتابخوان کردن بچهها بودیم. چون توسعه فرهنگی، اجتماعی و ر شد فرهنگ جامعه از کتابخوان شدن بچهها به کل کشور و جامعه تسری پیدا میکند. کودکان و نوجوانان کتابخوان وقتی بزرگ شوند، خود به افرادی کتابخوان بدل شده و فرزندان آنها نیز به فرزندانی کتابخوان بدل میشوند.
وقتی پدر و مادری در خانه کتاب بخوانند، حتماً فرزند آنها نیز کتابخوان و حتما فرزندان آن فرزند نیز کتابخوان خواهند شد.
میخواهم بگویم مشکلات ادبیات کودک و نوجوان زنجیروار به یکدیگر وابسته است. مشکلات زیاد است و کمتر نهاد دولتی را میتوان یافت که به دنبال حل این مشکلات باشد. اگر حرکتی هم دیده میشود از سوی نهادهای ادبی غیردولتی است که توان مالی اندک آنها اجازه دلسوزی بیشتر را نمیدهد.
ایکنا- جناب شمس، در حوزه تنوع کتابهای کودک و نوجوان در چه وضعیتی قرار داریم؟ میدانیم که صنعت نشر ادبیات کودک و نوجوان در جهان طی دهههای اخیر پیشرفت چشمگیری کرده است و امروز حتی برای نوزاد یا خردسالان یک، دو، سه، چهار و پنج ساله هم شاهد چاپ کتابهای مختص این گروه و سنین هستیم.
ادبیات کودک و نوجوان ما با توجه به حرکت لاکپشتواری که دارد و حرکت خرگوشسان ادبیات کودک و نوجوان آنسوی آب که با سرعت در حال پیشروی هستند، قابل مقایسه نیست! کمبودهای فراوانی داریم که اجازه رقابت با ادبیات دنیا را به ما نمیدهد.
اگر به حوزه ادبیات خردسال و کودک وارد شویم با جهانی از کتابهای داستانی و غیرداستانی تصویری و مصور مواجه میشویم که گونههای متفاوتی از آنها را شاهد هستیم. امروز طیف وسیعی از کتابهای حمام، کالسکهای، شکلی، مفهومی، الفباآموز و... در آن سوی آب چاپ میشود که ما جز مواردی اندک؛ اصلا به سراغ آنها نرفتهایم.
متاسفانه در ایران چنین دست آثاری با وجود نویسندههای بسیار خوب و تصویرگران بسیار قدرتمندی که داریم، وجود ندارد. دلایل متعددی برای این موضوع میتوان متصور شد. عدم شناخت صحیح ادبیات کودک و نوجوان چه از طرف ناشر و مجموعهاش و چه از طرف نویسندگان و تصویرگران این حوزه. هزینه سنگین چاپ این گونه کتابها و ترس از برنگشتن سرمایه، ترجمه به صرفه این گونه آثار به دلیل نبود کپی رایت. با توجه به این دلایل متاسفانه گونههای مختلف ادبیات کودک و نوجوان کمتر در کشور ما مجالی برای بروز و عرضه داشتهاند.
در کنار مجموعهای از علتها باید غم نان را هم اضافه کرد. وضعیت نویسندگان در ایران اصلا خوشایند نیست و نویسندگان به سختی زندگی خود را میگذرانند. وقتی نویسنده «غم نان» داشته باشد چگونه میتواند بنویسد؟ چگونه میتواند پابهپای نویسندگان آنسوی آب که آثار بسیار درخشانی در گونههای مختلف ادبی دارند حرکت کند؟ چگونه میتواند همدوش آنها باشد و با آنها رقابتی سالم داشته باشد؟
ایکنا- به نسل دهه 40 و 50 اشاره میکنم؛ وقتی آن نسل را مورد کاوش قرار میدهیم هنوز هم نامهای بزرگی از نسل نویسندگان اول یا برخی نویسندگان نسل دوم، در حافظه ادبیات کودک و نوجوان ما شناسا هستند. اما در میان نویسندگان نسل سوم به بعد کمتر میتوانیم نامهایی مثل آذر یزدی، رحماندوست، شمس، هجری، مرادیکرمانی، اصلانی و ... پیدا کنیم؟ بنا به گفته شده «غم نان» باعث این کمرنگی نامها شده یا حضور بیرویه افرادی که آزمون و خطایی وارد حوزه ادبیات کودک و نوجوان شده و این آسیب منتج و مشتق شده از این علت است؟
همان طور که قبلا هم گفتم مجموعهای از عوامل باعث این آسیب شده است. نداشتن آزادی عمل؛ تعدد بیرویه خط قرمزها؛ خودسانسوری؛ وضعیت بد اقتصادی و معیشتی؛ عدم درک و شناخت کارشناسان و دستاندرکاران نهادهای ادبی دولتی بهخصوص وزارت ارشاد از کودک و ادبیات کودک؛ عدم تعامل نویسندگان با مخاطب؛ سفارشنویسی؛ ورود بیرویه و ترجمه کتابهای آن سوی آبی که گاهی بیکیفیت و کمارزش هستند -چندین ناشر فقط کتابهای ترجمه با ترجمههایی متوسط و گاهی ضعیف چاپ می کنند-؛ حضور بیرویه افرادی که آزمون و خطایی وارد حوزه ادبیات کودک و نوجوان شدهاند، با این تصور که ادبیات کودک و نوجوان سهل و ممتنع است. درصورتیکه اتفاقا این مسئله برعکس است. کسی که دنیای کودک را نشناسد، کسی که با دنیای کودک آشنا نباشد؛ نتواند از منظر کودکان دنیا را ببیند؛ نمیتواند نویسنده کودک و نوجوان شود. هرچه سن پایینتر میآید کار سختتر و کارشناسانهتر میشود.
اگر در دهه 60 و 70 کتابهای خوبی چاپ شد به این دلیل بود که آزادی عمل بیشتر بود. خط قرمزها کمتر بودند. کارشناسان با این حوزه آشنا بودند. تیراژ کتابها بالا بود و قیمتها پایین و... متاسفانه هرچه جلوتر آمدیم این دایره تنگتر شد و محدودیتها بیشتر. تمام اینها دستبهدست هم دادند تا نتوانیم مثل نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان کشورهای توسعه یافته باشیم. چرا که آنها دغدغههای اینچنینی ندارند.
از دیگر موارد میتوان به عدم تعامل با نویسندگان و ناشران آن سوی آب اشاره کرد که میتواند به اعتلای ادبیات کودک ما کمک زیادی کند. ما نویسندگان، توان و گاهی توانایی آن را نداریم که به نمایشگاههای خارجی برویم یا کتابهای خود را ترجمه کنیم و به این نمایشگاهها بفرستیم. حداقل کاری که نهادهای ادبی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد میتوانند انجام دهند آن است که هر سال 10 اثر برجسته از نویسندگان را ترجمه و به نمایشگاههای مختلف ارسال کنند.
نبود تعامل نویسندگان با مخاطب یکی دیگر از دلایلی است که به حوزه ادبیات کودک و نوجوان آسیب زده است. سالها قبل شاهد بودیم که نویسندگان کودک و نوجوان را به مدارس میفرستادند. با این اقدام حداقل منِ نویسنده با مخاطب خود مواجه میشدم، نظرات آنها را درمییافتم اما این اتفاق الان یا کم شده یا وجود ندارد! سفرهای استانی وجود داشت که دیگر شاهد آن نیستیم. در دهههای پیشین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هر سال یکی، دو نویسنده را به سفرهای ملی و بینالمللی میفرستاد تا آنها بتوانند نمایشگاههای جهانی را از نزدیک ببیند.
به شخصه وقتی در نمایشگاه فرانکفورت حضور پیدا کردم در آنجا با اقیانوسی عظیمی از نویسنده، مترجم، کتاب، ناشر، ویراستار، طراح و تصویرگر مواجه شدم و از نزدیک شاهد اوج سرمایهگذاری عظیمی بودم که کشورهای جهان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان انجام دادهاند. ما سرمایهگذاری نمیکنیم و بههمین سبب حرکت ما لاکپشتوار است. اما با تمام اینها به عنوان یک نویسنده معتقدم با وجود کُند بودن این حرکت، جریان آن ادامه دارد و متوقف نشده است. مانند ترافیکی است که به سختی ماشینها در آن آمد و شد میکنند اما بههرحال کسی که در آن ترافیک گیر کرده خود را به مقصدش میرساند.
ایکنا- حال ورودی به حوزه ادبیات کودک و نوجوان با محور مسائل دینی و قرآنی داشته باشیم. در نگاهی جهانشمول، بسیاری از مفاهیمی که در دین اسلام و کتاب آسمانی ما وجود دارد؛ مفاهیمی مانند صلح، صداقت، ایثار و ایستادن در برابر ظلم؛ به تمامی مفاهیمی جهانی هستند که میتوانند به جهانیشدن حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان کمک کنند. نویسندگان کودک و نوجوان ما در نظم و نثر تلاشهایی انجام دادهاند اما هنوز هم شاهد جهانی شدن این گونه ادبی نبودهایم. ارزیابی شما از ادبیات دینی کودک و نوجوان ما چیست و چرا در این حوزه با اینهمه موضوع و تمهای جهانی نتوانستیم در بازار ادبیات کودک و نوجوان جهان جایی برای خود و به نام ایران داشته باشیم؟
در یک کلام و ساده باید گفت که متولی دلسوز نداریم! اگر متولی دلسوز داشتیم در این حوزه سرمایهگذاری و برنامهریزی میکردند. اکثر کتابهایی که در این حوزه چاپ شده و یا میشوند بیشتر سفارشی بوده و به همین دلیل در سطح باقی مانده است. معدود کتابهای خوبی که چاپ شده، کتابهایی بوده که نویسنده از سر عشق و علاقه نوشته است .
نگاه ما به ادبیات دینی نگاه تجاری و نه دین محور بوده است. کتابهایی که در این حوزه چاپ میشود به علت استقبال نهادهای دینی و دولتی با تیراژ بالا چاپ و فروخته میشود، برای ناشر سودآور است و بازگشت سرمایه او را تضمین میکند. به همین دلیل کتابها شتابزده با عدم درک و شناخت صحیح و دقت لازم نوشته میشود. بدون آنکه برنامهریزی شود و از کارشناسان معتبر دینی کمک گرفته شود.
معتقدم در این 40 سال به ادبیات دینی ضربه زدهایم. قطعاً آثار و نوشتههای بسیار خوبی وجود داشته اما آنها تکستارههایی بودند که در حوزه ادبیات دینی درخشیدهاند. حرکتی مستمر، حرکتی حساب شده، دقیق و فکر شده در این میان وجود نداشته و به همین سبب جهانی نشده است. خیلی از کارها را میتوانستیم انجام دهیم تا ادبیات دینی خود را جهانی کنیم.
وقتی به آسیبشناسی ادبیات کودک میپردازیم باید سلسله عواملی را در نظر بگیرید که زنجیروار به هم پیوستهاند. مهمترین مسئله آن است که باید نهادی برای متولیگری و حمایت از ادبیات کودک و نوجوان و آسیبشناسیها وجود داشته باشد.
امروز باید ببینیم که بعد از گذشت 40 سال چه اتفاقی افتاده است. چرا برخی از دههها موفقتر بوده و برخی از دههها این توفیق را با خود همراه نداشتند. نویسندگان، نظریهپردازان، منتقدان، تصویرگران، مترجمان زبدهای داریم که میتوانیم آنها را دور هم جمع کنیم و به صورت جدی به آسیبشناسی ادبیات کودک و نوجوان بپردازیم.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام