نظریاتی درباره «حروف مُقطّعه» در قرآن
کد خبر: 4175122
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۵

نظریاتی درباره «حروف مُقطّعه» در قرآن

حروف مقطعه مشتمل بر اسرارى است که میان خدا و رسولش بوده و اُمَناى وحى بر آن آگاهند و اگر امکان داشت دیگران از آن آگاهى یابند، از آغاز به صورت رمز در نمى‌آمد.

نظریاتی پیرامون «حروف مُقطّعه» در قرآندرباره «حروف مُقطّعه» در قرآن 3 نظر وجود دارد: ۱) حروف مقطّعه از متشابهات قرآن است که هرگز قابل حلّ نبوده و از جمله مجهولات مطلق است و راه علم به آن، کاملا بر مردم بسته است. ۲) رموزى هستند میان خدا و رسولش، که جز اولیاى مقرّب الهى کسى به آن راه ندارد. ۳) این حروف صرفا حروف مجرده هستند با همان خاصیّت آوائى که دارند و چیزى جز آن در بر ندارند. سپس مرحوم «معرفت» می‌نویسد: این حروف مشتمل بر اسرار و اشاراتی است که میان خدا و رسولش بوده و اُمناى وحى بر آن آگاهند.

در ابتداى ۲۹ سوره از سوره‌هاى قرآن، یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که مجموعا ۷۸ حرف است که با حذف مکررات، ۱۴ حرف مى‌شود. یعنى نصف حروف هجاء که ۲۸ حرف است. این حروف (واقع در اوایل سوره‌ها) را «حروف مُقطّعه» گویند. یعنى حروفى که پیش هم چیده شده‌اند؛ اما کلمه‌اى را تشکیل نداده‌اند؛ اگرچه در کتابت سرهم نوشته شوند؛ ولى در قرائت، جدا از هم خوانده مى‌شوند، مانند «ا ل م ص». مجموع حروف چهارده‌گانه عبارتند از: (أ. ح. ر. س. ص. ط. ع. ق. ک. ل. م. ن. ه. ی). «بدرالدین زرکشى» گوید: «از ترکیب این حروف مى‌توان این جمله را ساخت: «نصٌّ حکیمٌ قاطعٌ له سرٌّ». «فیض کاشانى» جمله «صراطُ علیٍّ حقٌ نُمْسِکُهُ» را ساخته است.

نظریّه‌هاى مختلف درباره حروف مقطعه

درباره حروف مقطعه سخن بسیار گفته شده و آراء و نظریات گوناگونى اِرائه گردیده است. شاید بیش از بیست نظریه، چنانچه «فخر رازى» در تفسیر خود گرد آورده است، در این زمینه وجود دارد. ولى زیر بناى اساسى این گفته‌ها را مى توان به سه دسته تقسیم کرد:


1. حروف مقطعه از متشابهات قرآن است که هرگز قابل حلّ نبوده و از جمله مجهولات مطلق است و راه علم به آن، کاملا بر مردم بسته است. از «ابوعمرو عامر بن شرحبیل شعبى تابعى مشهور» (متوفاى ۱۰۴) نقل شده که گفته: «به ظاهرِ آن ایمان داریم و علم به آن را به خدا وا مى‌گذاریم». ولى اهل کلام این باور را مورد نکوهش قرار داده، جهل مطلق را به گونه‌اى که حتّى پیامبر(ص) و دیگر اولیاء الهى از آن بى‌خبر باشند، در هیچ کجاى قرآن نمى پذیرند؛ زیرا چگونه ممکن است در کتابى که با وصف «مُبین»(آشکار) آراسته شده، چیزى یافت شود که کاملا رو پنهان داشته است.

خداوند مى فرماید: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ»(۱)(این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند). آرى اگر مقصود بسته بودنِ راه علم بر عامّه است که اهل دقّت و نظر نیستند، شامل اولیاى مخلص خداوند نمى‌گردد. در این صورت فرض عوض مى‌شود و نظریّه دوّم به شرح زیر پدید مى‌آید.

2. رموزى هستند میان خدا و رسولش، که جز اولیاى مقرّب الهى کسى به آن راه ندارد. «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(۲)(و جز پاکان نمى‌توانند به آن دست زنند [و دست یابند]). ارباب ذوق گفته‌اند: سخن گفتن با رمز و اشارت شیوه أحباب است، که در راه و روش دوستى به کار برند. حبیب را برآن آگاه و رقیب را از آن بیگانه مى‌دارند. «میان عاشق و معشوق رمزى است، چه داند آن که اشتر مى چراند».

«سیّد رضی الدین ابن طاووس» (متوفاى ۶۶۴) از کتاب «حقائق التفسیر» نوشته «ابو عبدالرحمان محمد بن الحسین سُلَمى» (متوفاى ۴۱۲) روایتى از امام جعفر بن محمد صادق(ع) آورده، که فرموده است: «الم، رمز و اشارتى است میان خدا و حبیب او محمد(ص)؛ خواسته تا کسى جز او بر آن آگاه نگردد. آن را به صورت حروف درآورده تا آن رموز را از چشم اغیار دور نگاه دارد و تنها بر دوست روشن و ظاهر سازد»(۳).

«علّامه بلاغى» گوید: «جاى شگفتى نیست که در قرآن گفتگوهاى رمزى و اشارت به اسرار خصوصى باشد که تنها با رسول گرامى(ص) و اُمناى وحى انجام گرفته باشد»(۴). «ابن بابویه ابو جعفر صدوق»(متوفاى ۳۸۱) گوید: «دیگر سبب در فرو فرستادنِ اوایل برخى سوره‌ها به حروف مقطعه آن است که شناخت آن‌ها ویژه اهل عصمت و طهارت باشد تا به وسیله آنها، دلیل‌ها اقامه کنند و معجزات بر دست آنان ظاهر گردد و اگر شناخت آن براى همه مُیسَّر بود، هرآینه بر خلاف حکمت و موجب فساد در تدبیر شمرده مى شد»(۵).

بیشتر اهل نظر بر همین راه رفته‌اند؛ حروف مقطعه را رمز و اشارتى مى‌دانند که جز اولیاى مقرّب، کسى را بدان راه نیست. در میان عرب نیز چنین شیوه‌اى وجود داشته که با رمز و اشارت سخن مى‌گفتند(۶).

3. این حروف صرفا حروف مجرّده هستند با همان خاصیّت آوائى که دارند، چیزى جز آن در بر ندارند؛ نه رمز و اشاره‌اند و نه معنایى جز خاصیّت آوائى دارند. آرى حکمتِ آوردنِ این حروف در اوایل این سوره‌ها از محدوده ألفاظ و أصوات تجاوز نمى‌کند. «زمخشرى» گوید: «این چهارده حرف که نصف حروف هجا هستند کاملا نیمى از صفات حروف را دارا هستند: نیمى از «حروف مهموسه»: «ص. ک. ه. س. ح» و نیمى از «حروف مجهوره»: «أ. ل. م. ر. ع. ط. ق. ى. ن» و نیمى از «حروف شدیده»: «أ. ک. ط. ق» و نیمى از «حروف رخوه»: «ل. م. ر. ص. ه. ع. س. ح. ى. ن» و نیمى از «حروف مطبقه»: «ص. ط» و نیمى از «حروف منفتحه»: «أ. ل. م. ر. ک. ه. ع. س. ح. ق. ى. ن» و نیمى از «حروف مستعلیه»: «ق. ص. ط» و نیمى از «حروف منخفضه»: «أ. ل. م. ر. ک. ه. ى. ع. س. ح. ن» و نیمى از «حروف قلقله»: «ق. ط»، سپس گوید: «چه بزرگ است خداوندى که حکمتش در هر چیزى دقّت نشان داده است»(۷).

برخى گفته‌اند: از آن جهت نصف حروف الفبا را آورده تا به عرب بگوید اگر راست مى‌گویید که این کلام بشر است و از همین حروف ترکیب یافته، پس شما نصف حروف دیگر را بیافزایید و سخنى این چنین بیاورید. «بدرالدین زرکشى» این قول را از قاضى «ابوبکر باقلانى» نقل مى‌کند. سپس مى‌گوید: «این حروف به گونه‌هاى مختلف آورده شده است: «کاف و نون» بیش از یک بار نیامده. «عین و یاء و هاء و قاف» دو بار. «صاد» سه بار. «طاء» چهار بار. «سین» پنج بار. «راء» شش بار. «حاء» هفت بار. «الف و لام» سیزده بار. «میم» هفده بار».

«زرکشى» اضافه مى‌کند: «یکى از اسرار دقیق این حروف، آن که هر سوره بیشترین کلمات آن با همان حرفى که در ابتداى آن واقع شده، ترکیب یافته است. مثلا سوره «ق» بیشترین کلمات مشتمل بر حرف «قاف» را داراست؛ مانند: قول، قرب، تلقى، رقیب، سابق، قرین، القا، تقدم، متّقین، قلب، قرن، تنقیب، قتل، تشقّق، بُسُوق، رزق، قوم و امثال آن، و این خود نکته‌اى است نهفته در پس پرده این حروف.

نکته دیگرى که در سایه این حروف خفته، معانى وارده در این سوره‌ها است؛ مثلا در سوره «قاف»، معانى وجود دارد که با حرف قاف تناسب دارند، مانند: شدّت. جهر. قلقله. انفتاح. هم چنین در سوره «ص» که مشتمل بر چند خُصومت است: خُصومت کفّار با پیامبر اسلام(ص)، خُصومت نزد داوود(ع)، خُصومت اهل جهنّم، خُصومت در ملأ أعلى بر سر علم و خُصومت ابلیس.

در سوره «قلم» نیز، آخرین حروف آیات آن بر «ن» است و کلمات آن بیشتر با نون مى باشد. همچنین «زرکشى» مى‌گوید: «سوره هایى که با دو حرف یا بیشتر آغاز شده، همین رابطه را با کلمات و معانى هر سوره دارند». وی اضافه مى‌کند: «این از جهت لفظى این حروف است و چه بسا از جهات معنوى اسرار بزرگى در آن نهفته باشد»(۸).

«جلال الدین سیوطى» مى‌گوید: «هر سوره که به یک یا چند حرف از این حروف آغاز شده، بیشتر کلمات و حروف آن، از همان حرف تشکیل شده است؛ لذا هر سوره همان حرفى که در آغاز دارد، خورند او است؛ و اگر «ق» را جاى «ن» یا بالعکس قرار دهیم خورند آن نیست. سوره «ق» بیشترین کلمات آن با حرف قاف ترکیب یافته است. همچنین حرف «راء» در سوره «یونس» که در بیش از ۲۰۰ کلمه واقع گردیده، با این حرف آغاز شده است. سوره «اعراف» که «ص» بر «أ. ل. م» اضافه شده، بدین سبب است که کلمات مشتمل بر حرف صاد در این سوره بسیار است»(۹).

برخى گفته‌اند آواى این حروف در آن روزگار هنگام تلاوت قرآن موجب جلب توجّه حاضرین بوده تا به قرآن گوش فرا دهند؛ زیرا معاندین پیوسته در این صدد بودند که سر و صدا ایجاد کنند تا نواى قرآن به گوش رهگذرانِ عرب نرسد: «لَا تَسْمَعُوا لِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»(۱۰)(به این قرآن گوش فرا ندهید؛ و به هنگام تلاوتِ آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید).

برخى آن را سوگند گرفته‌اند. خداوند به این حروف سوگند خورده است، مانند دیگر اشیاء که مورد سوگند خدا قرار گرفته است: تین، زیتون، شهر مکّه و غیره؛ زیرا سوگند خوردن به حروف به جهت آن است که اصل کلام در تمامى زبان‌ها بر پایه این حروف است.

«علّامه طباطبایى»(ره) در تفسیر سوره «شورى» درباره این حروف فرموده: «چنانچه در سوره‌هایى که به حروف مقطّعه افتتاح شده تدبّر شود؛ مانند «الم»ها، «الر»ها، «طس»‌ها و «حم»ها، هر آینه مى‌یابى که این سوره‌ها از حیث محتوا مشابه یکدیگرند، سیاق آن‌ها یک نواخت است؛ لذا ممکن است حدس زده شود که میان این حروف و محتواى سوره‌هاى مربوطه رابطه‌اى وجود دارد. مثلا سوره «اعراف» به «المص» مُصدَّر گشته، شاید جامع بین محتواى سوره‌هاى «الم» و سوره «ص» باشد. هم چنین سوره «رعد» که مُصدَّر به «المر» گشته شاید جامع بین محتواى سوره هاى «الم» و سوره هاى «الر» باشد و ... لذا چنین استفاده مى‌شود که این حروف رموز و اشارت‌هایى باشند میان خدا و رسولش، که از دید ما پنهان است و بیش از این نحو ارتباط، چیزى از آن نمى دانیم. باشد که دیگران بیشتر و بهتر از آن دریابند. شاید به همین معنا اشارت باشد آنجا که مولا امیرمؤمنان(ع) فرموده: «هر کتاب گزیده‌اى دارد و گزیده این کتاب [قرآن]، حروف الفبایى است که در آغاز سوره‌ها واقع گردیده است»(۱۱).

رأى مختار همان اشارات رمزى است. یعنى این حروف مشتمل بر اسرارى است که میان خدا و رسولش بوده و اُمَناى وحى بر آن آگاهند و اگر امکان داشت دیگران از آن آگاهى یابند، از آغاز به صورت رمز در نمى‌آمد. آرى امکان دارد آثار و فوایدى بر آن حروف مترتّب باشد، از قبیل آنچه «زمخشرى» و «زرکشى» گفته‌اند. شاید این برداشت‌ها نمودى باشد از آنچه در این حروف نهفته است. باشد تا دیگران در آینده فواید ارزنده‌ترى از آن دریابند؛ لذا هرچه باشد، این حروف یکى از موارد شگفت‌انگیز قرآن به شمار مى‌آید، که اسرار بزرگى را براى همیشه، در بر خواهد داشت.

استفاده از رایانه درباره حروف مقطعه

اخیرا یکى از دانشمندان مصرى مقیم آمریکا «دکتر رشاد خلیفه» سعى کرده از رایانه درباره حلّ رموز «حروف مقطعه» استفاده کند و به گمان خود به نتیجه‌هایى رسیده است. مجله «آخر ساعة» مصر (شماره ۱۹۹۶ ـ ۲۴ نوامبر ۱۹۷۳ ـ ۲۰ ذوحجه ۱۳۹۲) شرحى از کار وى نگاشته که اجمالى از آن به شرح زیر است:

«با تغذیه رایانه تمامى حروف قرآن را در مدت دو سال مورد بررسى قرار داده و با گرفتن آمارهاى متعدد، چنین به دست آورده که حروف واقع در اوایل سوره‌ها، بیشترین حروف واقع شده در آن سوره‌ها است. مثلا حرف قاف در سوره «ق» بالاترین آمار حروف آن سوره را تشکیل مى‌دهد و حتى بالاترین آمار را در این سوره بر سایر سوره‌ها نشان مى‌دهد. یعنى نسبت حرف قاف در این سوره از نسبت آن در سایر سوره‌ها هم بالاتر است؛ و هم چنین حرف صاد در سوره «ص» بالاترین آمار را در این سوره و سایر سوره‌ها نشان مى‌دهد و نیز حرف «نون» در سوره «قلم» بالاترین آمار را در این سوره و سایر سوره‌ها نشان مى‌دهد.

جز یک سوره (سوره حجر) که رقم «ن» در این سوره بالاتر از سوره «قلم» است. ولى، چون در ابتداى سوره «حجر» حروف «الر» واقع شده و این سوره با چهار سوره دیگر (یونس، هود، یوسف و ابراهیم) که در ابتداى آن‌ها نیز «الر» واقع شده، مشابه است؛ اگر مجموع پنج سوره را یک سوره فرض کنیم و یک‌جا حساب کنیم، مى‌بینیم که نسبت حرف «ن» در سوره قلم» از نسبت آن در این پنج سوره روى هم رفته بیشتر است.

در سوره‌هایى که با دو حرف آغاز شده مانند سوره «طه» مشاهده مى‌کنیم که نسبت این دو حرف در این سوره بالاترین آمار را نشان مى‌دهد. وی اضافه مى‌کند: ولى رایانه در مقابل «حم» اندکى توقف نموده است. این دو حرف در ابتداى هفت سوره واقع شده (غافر، فصّلت، شورى، زخرف، دخان، جاثیه و احقاف). نسبت برترى این دو حرف نه فقط در این هفت سوره مراعات شده؛ بلکه در تمامى سوره‌هاى مکى (۸۶ سوره) مشاهده مى‌شود. یعنى تمامى سوره‌هاى مکّى را که ۸۶ سوره‌اند باید یک‌جا به حساب آورد، آنگاه برترى و بالاترین رقم این دو حرف مورد ملاحظه قرار گیرد.

همچنین در سوره «یس» دو حرف «ى. س» برترى آن‌ها در تمامى سوره هاى قرآن که پیش از سوره «یس» نازل شده مشاهده مى‌شود. قابل ملاحظه است که پیش از سوره «یس»، ۴۰ سوره در مکّه نازل شده است. پس مجموع ۴۱ سوره مکّى را باید یکجا حساب کرد، تا برترى این دو حرف (ى. س) در آن‌ها مشاهده شود. اما سوره‌هایى که به «الم» افتتاح شده‌اند، چهار سوره مکّى (عنکبوت، روم، لقمان و سجده) و دو سوره مدنى (بقره و آل‌عمران) هستند. برترى این سه حرف در چهار سوره مکّى روى هم رفته است و، اما نسبت به دو سوره مدنى باید تمامى سوره‌هاى قرآن را در نظر گرفت»(۱۲).

خلاصه آن قدر تبصره و تقیید در مدّعاى خویش آورده که خاصیّت قاعده بودن را از بین برده است. بعد‌ها گفته‌هاى وى مورد سوء ظنّ قرار گرفت. وى برخى ادعاهاى ناروا نمود که از جانب مراجع مکّه مکرّمه مورد نکوهش قرار گرفت، مردم را از وى برحذر داشتند و او را با نام «دجّال» یاد نمودند(۱۳). در جاهاى دیگر نیز کوشش‌هاى فراوانى در این زمینه انجام گرفته که برخى تا حدودى موفق و بیشتر ناموفق بوده‌اند. در «التمهید» به برخى از آن‌ها اشارت رفته است(۱۴)(۱۵).

 منابع:

(۱). قرآن کریم، سوره ص، آیه ۲۹.

(۲). همان، سوره واقعه، آیه ۷۹.

(۳). سعد السعود للنفوس منضود، ابن طاووس، على بن موسى‏، دار الذخائر، قم‏، بى تا، چاپ اول‏، ص ۲۱۷.

(۴). آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن‏، بلاغى نجفى، محمد جواد، تحقیق: واحد تحقیقات اسلامى بنیاد بعثت، ‏بنیاد بعثت‏، قم‏، ۱۴۲۰ هـ ق‏، چاپ اول، ‏ج ۱، ص ۶۴.

(۵). کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، اسلامیة‏، تهران‏، ۱۳۹۵ هـ ق چاپ: دوم‏، ج ۲، ص ۶۴۰.

(۶). ر. ک: التمهید فی علوم القرآن‏، معرفت‏، محمد هادى، مؤسسة النشر الاسلامى‏، قم‏، ۱۴۱۵ هـ ق، چاپ دوم‏، ج ۵، ص ۳۱۰ الی ۳۱۵؛ المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، انتشارات اسلامى، قم، ۱۴۱۷ هـ ق، چاپ پنجم، ج ۱۸، ص ۶۹.

(۷). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل، زمخشرى، محمود، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ هـ ق، چاپ سوم، ج ۱، ص ۲۹ الی ۳۱ با کمى اختصار. البته برخى صفات را فروگذار کرده که در پاورقى تفسیر تکمیل شده و ما آن را به طور کامل در التمهید، همان، ج ۵، ص ۳۰۶ آورده ایم.

(۸). البرهان فی علوم القرآن‏، الزرکشى، محمد بن عبد الله، دار المعرفة، بیروت‏، ۱۴۱۰ هـ ق/ ۱۹۹۰ م، چاپ اوّل‏، ج ۱، ص ۲۵۶.

(۹). معترک الأقران فی إعجاز القرآن، عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۸ هـ ق / ۱۹۸۸ م، الطبعة الأولى، ج ۱، ص ۵۵.

(۱۰). قرآن کریم، سوره فصّلت، آیه ۲۶.

(۱۱). ر. ک: المیزان، همان، ج ۱۸، ص ۶.

(۱۲). مشروح طرح او را در التمهید، همان، ج ۵، ص ۳۱۶ الی ۳۲۱ آورده ایم.

(۱۳). ر. ک: هفته نامه «اخبار العالم الاسلامی» صادره مکّه ۲۴، ج ۱، ۱۴۰۹ ه ق/ ۲ نوامبر ۱۹۸۹ م سال ۲۳، شماره ۱۱۰۳.

(۱۴). التمهید، همان، ج ۵، ص ۳۰۵ الی ۳۲۳.

(۱۵). برگرفته از کتاب: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، ۱۳۸۱ هـ ش، ص ۲۷۹ الی ۲۸۵.

برگرفته از آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی دفتر حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی

تهیه و تنظیم: زهرا رضازاده

خبرنگار ایکنای اردبیل

انتهای پیام
captcha