مردی که میراث انسانی ایران‌دوستی بود
کد خبر: 4183468
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۸
یادداشت

مردی که میراث انسانی ایران‌دوستی بود

محمدعلی اسلامی ندوشن از همان کسانی است که می‌توان او را میراث انسانی ایران‌دوستی خواند؛ جدای از کارهای فراوان او درباره ایران، فردوسی و شاهنامه، مجموعه‌‌ای را برای جوانان سرپرستی کرد که آنها را با تاریخ و جغرافیا و میراث طبیعی و میراث معنوی و رویدادها و بزرگان کشور آشنا سازد.

احمد مسجد جامعیاحمد مسجدجامعی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی که در روزنامه اطلاعات منتشر شده است به وصف ایران دوستی استادمحمدعلی اسلامی ندوشن پرداخته است؛ شرح این یادداشت را با هم می‌خوانیم:

چندی پیش، بزرگداشت آقای پاپلی یزدی مؤلف کتاب شاهزاده حمام، در خانۀ اندیشمندان بود؛ کتابی خواندنی که تاریخ اجتماعی نیم‌قرن گذشته را با جزئیات روایت کرده است و تاکنون، بارها و بارها، تجدید چاپ شده و روشن است که در نظر خوانندگان، بسیار مقبول افتاده است.

آقای پاپلی یزدی چهره نام‌آشنای علم جغرافیا و استاد دانشگاه فردوسی مشهد و برنده کتاب سال کشور است و تألیفات و تصنیفات بسیار دارد. مؤلف در بخشی از جلد نخست، خاطراتی از دوره مدرسه آورده و گزارشی از کتاب‌های جغرافیا و تاریخ کلاس‌های پنجم و ششم ابتدایی داده و تأثیر آن را بر رفتار دانش‌آموزان ذکر کرده است.

آن کتاب‌ها، که ما هم صفحه‌به‌صفحه و سطر‌به‌سطرشان را خوانده‌ایم، در قطع سلطانی با خط زیبای نستعلیق و با همکاری بزرگ‌ترین خوش‌نویسان و نقاشان و با چاپ و صحافی نسبتاً نفیس تدوین شده بود و خط و نقاشی‌ و انشای آن را الگو و سرمشق تکالیف، بازی‌ها و دیگر کارهایمان قرار می‌دادیم.

پدیدآوردندگان و مؤلفان این آثار از بزرگان این رشته‌ها در ایران و گاه حتی در جهان بودند؛ همچون استاد حسن گنجی و استاد محمد احصایی. کسانی که هم، سرزمین و گذشته و کلیت ایران را خوب می‌شناختند و هم، به جایگاه اسلام و تشیع اشراف داشتند و همچنین، به اهمیت تعلیمات عمومی و به گفته خودشان «علم‌الاشیاء» واقف بودند.

البته این قضایا ریشه‌دار است؛ زمانی در قانون مشروطه، تشکیل شورای عالی معارف در محل مدرسه عالی سپهسالار، که تباری حوزوی داشت و نهاد آموزش سنتی در آنجا برقرار بود، تصویب شد.

اعضای دور نخست این شورا، کسانی مانند علامه دهخدا، بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرای بهار، سیدمحمد مشکات و سیدمهدی مجتهد لاهیجی بودند که چندین سیاست‌گذاری فرهنگی را برای تدوین کتاب‌های درسی به تصویب رساندند که «حب وطن» و «حب دیانت» از محوری‌ترین آنها بود.

ذیل چنین اهدافی بود که کتاب‌های درسی شکل گرفت. حال به گزارش شاهزاده حمام بر‌گردیم که می‌گوید در مدرسه دولتی یزد، دو گروه یکی به فرماندهی اسکندر مقدونی و دیگر با فرماندهی آریوبرزن ایرانی تشکیل شده بود و بنابر قرار، هریک از کلاس‌های پنجم و ششم نمایندگی یکی از دو لشکر ایرانی و یونانی را عهده‌دار بودند.

آقای پاپلی از دانش‌آموزی نام می‌برد که بنابر تقسیم‌بندی مدرسه، جزو لشکر یونانی‌ها بود؛ اما حاضر نبود در برابر آریوبرزن ایرانی قرار گیرد؛ از این‌ رو، به سپاه ایران پیوست و در کنار آنها، با اسکندر مقدونی جنگید. همین دانش‌آموز بعدها، در برابر بعثی‌ها ایستاد و تا فیض شهادت پیش رفت.

در همین شورای عالی معارف، برای صیانت از دیانت مباحثی جدی مطرح شد؛ برای نمونه، وقتی بحث نظریه داروین برای نقل در کتاب‌های درسی پیش آمد، دو شیوه وجود داشت؛ یکی شیوه‌ای که امروزه، برای همه ما آشناست و آن نادیده‌ گرفتن کل مسئله و حذف سؤال و برخورد با پرسش و پرسش‌گری.

اما پیداست که دانش‌آموزان بعدها، خواه و ناخواه، با این نظریه برخورد می‌کنند، در آن صورت، تکلیف چیست؟

به تازگی، کتابی انتشار یافته است به نام داروین در عهد قاجار: سه رساله قاجاری پسامشروطه. آقای دکتر یدالله سحابی، استاد دانشکده علوم دانشگاه تهران و عضو برجسته جبهه ملی، که همراه شیخ مهدی حائری یزدی، از علمای وقت و فرزند بنیان‌گذار حوزه علمیه قم، که در آن سال‌ها، در این شورا عضو بودند، برای طرح این موضوع راهی اندیشیدند مبنی بر اینکه آقای دکتر سحابی در این باره کتابی تألیف کند که نتیجه‌اش همان کتاب مشهور خلقت انسان است و شرکت سهامی انتشار با مدیریت زنده‌یاد جناب حسن محجوب آن را چاپ کرد و در کتابخانۀ مساجد و مدارس و منازل، به‌ویژه طبقه مذهبی، نسخه‌ای از آن پیدا می‌شد.

در دیداری که در ماه رمضان امسال از قرآن‌های نفیس موزه ایران باستان داشتیم، متوجه شدیم که برگزاری نخستین نمایشگاه قرآن‌های موزه‌ای هم‌زمان و همراه با راه‌اندازی موزه ملی ایران در همین محل در همان دهه 1320 ش بوده است. در آن سال‌ها، موزه ملی ساختمان واحدی داشت و تمام تاریخ ایران تا دوره قاجار را در عمارت آجری زیبای برگرفته از الگوی طاق کسرای مدائن در ابتدای خیابان سی تیر (قوام‌السلطنه سابق) در برمی‌گرفت که نشان‌د‌هنده فهم یک‌پارچه از تاریخ ایران است.

زمانی که در دولت بودم، طرح یک‌پارچه‌سازی ساختمان‌های میدان مشق برای گسترش موزه ملی داده شد تا در عمارت‌های پیرامونی بخش‌های مختلف آن گنجینه تاریخی گنجانده شود و با تقسیمات غیرکارشناسانه، بی‌سبب به تفرقه معنایی درباره ایران دامن زده نشود و به گسترشِ همدلی میان ایرانیان بینجامد و تداوم تاریخی و فرهنگی ایران همچنان، برقرار بماند.

هنر بزرگ فردوسی در شاهنامه همین بود که نگذاشت وحدت فرهنگی و تاریخی ایران آسیب ببیند. بگذریم از آنکه برخی از کسانی که تا سی سال پیش، اصلاً، برای ایران قبل از اسلام ارزشی قائل نبودند، حالا از آن سوی بام افتاده‌اند و برای دوره پس از اسلام اعتباری قائل نیستند.

به‌هرحال، کسانی که در آن سال‌ها، ذیل مصوبه مجلس مشروطه سیاست‌گذاری کردند که حب وطن و حب دیانت باید سرلوحه آموزش‌ عمومی کشور باشد، با دوراندیشی هوشمندانه و آگاهی بسیار، این اصول را بنا نهادند و نتایج درخشانی هم به بار آوردند.

اگرچه بعدها، دستگاه حکومتی شعار «خدا، شاه و میهن» را طرح کرد و در عمل، از خدا و میهن هم چندان خبری نبود؛ اما بزرگان فکر و فرهنگ ایران، که چهره‌های مقبول و معقولی داشتند، به همان شعار اولیه وفادار ماندند و اگر در برخی مجامع و مراکز فرهنگی هم، چنین شعارهایی طرح می‌شد، خانواده‌ها و بزرگان فرهنگی با سخنرانی‌ها و کتاب‌ها و نشریات همچنان از حب وطن و حب دیانت مراقبت می‌کردند.

آقای محمدعلی اسلامی ندوشن از همان کسانی است که می‌توان او را میراث انسانی ایران‌دوستی خواند؛ جدای از کارهای فراوان او درباره ایران، فردوسی و شاهنامه، مجموعه‌‌ای را برای جوانان سرپرستی کرد که آنها را با تاریخ و جغرافیا و میراث طبیعی و میراث معنوی و رویدادها و بزرگان کشور آشنا سازد و این کار را با همکارانی دانشمند همچون محمد دبیرسیاقی، غلامحسین یوسفی، محمداسماعیل رضوانی و احمد اقتداری و م. ا. به‌آذین به سرانجام رساند که جمع‌‌آوری و مدیریت این سلایق مختلف خود نشان‌دهنده وجهی از تنوع فرهنگ ایرانی است.

به‌هرحال، اگر آن روز در مدرسه‌ای که آقای پاپلی درس می‌خواند، آن دانش‌آموز حتی در بازی در برابر آریوبرزن، سردار دلیر ایرانی، نایستاد و صف خود را از اسکندر مقدونی که پیروز آن ماجرا بود، جدا کرد، از همان نسل برخاسته بود و اگر بزرگان جبهه فداکاری در راه وطن و دین همچون همت و زین‌الدین و چمران و هزاران مثل آنها درخشیدند، سابقه‌شان به چنان تربیتی می‌رسید.

انتهای پیام
captcha